واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: وقتی به لاهیجان نزدیک می شویم، شهری آرمیده در دامان مصفا، سبزرنگ و سر به فلک کشیده شیطان کوه آشکارتر می شود و همه جا را سرسبز می بینی. فارغ از جنگلهای انبوه میوه و گیاهان خودرو و حجم عظیمی از این سرسبزی را باغات تاریخی چای تشکیل داده است. شکی نیست که "چای" گل سرسبد محصولات کشاورزی لاهیجان است، همانطورکه برنج و بادام زمینی آستانه، زیتون رودبار، نارنگی و پرتغال شهسوار و رامسر. چای و کشت آن درلاهیجان با فرهنگ مردم عجین شده است. این را می توان از حرف تک تک مردم شهر،تابلوها و بیلبوردهای تبلیغاتی خیابان ها و حتی تنها تیم فوتبال مطرح این شهر(صنعت چای لاهیجان) دریافت. به هرجا که سرک می کشی و مهمان می شوی یک استکان کوچک کمرباریک (که سالهاست به دلایل نامعلوم جای خود را به لیوانهای دسته دار سلیقه خراب کن داده است) پیش روی خود می بینی . رنگ آلبالویی و طعم گس و دلنشین آن آنقدردلپذیر است که احتیاج به هیچ قند،نبات، پولکی و... ندارد. تعجب می کنم این چای اصلأ نیازی به تبلیغ و بازار گرمی برنامه تلویزیونی و تخریب چای خارجی و تبلیغ برای سالم و شفابخش جلوه دادن، ندارد. این چای که از پهنای لبه طلایی استکان تا انتهای آن را در سه چهار جرعه با ولع تمام می نوشیم، خود بهترین تبلیغ کننده چای ایرانی است.تعجب آور است که تا کنون عادت کرده ایم چای های بی کیفیت و بدرنگ و بدطعم و با ضعیف ترین بسته بندی را به کشورمان نسبت دهیم. اصلأ چرا همواره هر بی کیفیتی را ایرانی می نامیم و هر با کیفیتی را خارجی. مرغ همسایه را تلقی می کنیم و مرغ خودمان را گنجشک؟ چرا مصرف کننده ایرانی باید چای کشورش را "ایران 3مشت " بنامد بدون آنکه شناخت واقعی از طعم وعطر واقعی چای کشورش داشته باشد، آن را در مقابل چای خارجی به تمسخر بکشاند؟ کجاست آن چای داخلی تا با قدرت تمام و با رعایت استانداردهای کیفی تولید و بسته بندی و با جرات تمام شانه به شانه چای اسانسی و رنگی خارجی بساید؟ چرا همواره ازترس شکست در رقابت نابرابر با چای خارجی ازکیفیت زده ایم، به بدترین و ابتدایی ترین شکل ممکن بسته بندی کرده ایم تا قیمت آن به نصف تا یک سوم چای خارجی تقلیل دهیم و بادست خودمان ذائقه میلیونها ایرانی را به چای های خارجی بسپاریم. با این حال هنوزهم ازداشته های خود کمتر دم می زنیم و درد آور است که فرهنگ سوزی را هم به جای فرهنگ سازی اشتباه گرفته ایم و بیشتر به ضد تبلیغ علیه دشمن(چای وادراتی) می پردازیم. به جای تبلیغ و اطلاع رسانی صحیح در خصوص خواص چای خودمان، صحنه های برداشت و فراوری نامناسب و غیر بهداشتی کشورهای صاحب چای را به تصویر می کشیم. به جای کار اساسی و ریشه ای در فرهنگی که بدست خود به غلط در جامعه رواج داده ایم، پای هنرپیشه های معروف را در تبلیغات چایمان باز می کنیم و برای حل مشکل دست به دامن امثال شیرفرهاد می شویم. به راستی درد آور نیست درکشوری که 100هزارتن مصرف چای دارد و 25 هزارتن تولید، چای مازاد داخلی داشته باشیم و ثمره تلاش هزاران چایکارشریف کشورمان را با صرف میلیونها تومان انبار کنیم و مرگ صنعت چای را به انتظار بنشینیم؟ چای ما همین است، خود می بوید نه آکه عطار بگوید به شرط آنکه بوی آن را به مشتریان برسانیم. به شرط آنکه وقت بگذاریم و روی مساله کارکنیم و نه آنکه صورت مساله را پاک بلکه به کلی نابود کنیم. بیماری صنعت چای ما ناعلاج نیست و برای درمان آن نیازی به ابر و باد و مه خورشید و فلک هم نیست . چایکارفقط و فقط حمایت می خواهد چون باغش حمایت می خواهد، وام به زراعی که هر سال در پایان آبان ماه میدهند به درد او نمی خورد به غیر آنکه تنها مقروض ترش می کند. کارخانه دار حمایت می خواهد چون کارخانه اش حمایت می خواهد . اگر قیمت مصوب چای در شورای اقتصاد (مصوب 1385 کیلویی 600تومان) نتواند حداقل هزینه های یک کارخانه فعال را پوشش دهد که حتمأ نخواهد داد پس چه امیدی به بقای این صنعت؟ مگر غیر از این است که برگ سبزچای بدون فراوری علف هرزی بیش نیست؟ و در نهایت مصرف کننده هم حمایت می خواهد . او هیچ تقصیری ندارد. الگوی مصرف ذائقه اش مطابق میل وارد کنندگان تغییر کرده و سالهاست که سلولهای خاکستری مغزش فرمان رضایت را تنها با نوشیدن این چای اسانسی و رنگی صادر می کند. او هنوزجانشینی مطمئن و معتبری برای آن نیافته است. اکنون بدون آنکه الگویی مناسب برای او ارائه دهیم، بر باورهای چندین و چندساله اش دست گذاشته ایم و می گوئیم چای خارجی نخور! چی بخور معلوم نیست. اما واقعیت این است: چای ما نیازی به اینگونه تبلیغات ندارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 680]