واضح آرشیو وب فارسی:مهر: در باب خرافه-5/خرافات شاهپور دوم و يزدگرد اول/ شاه عباس چرا استعفا مي داد؟
خرافات شاهپور دوم و يزدگرد اول/ شاه عباس چرا استعفا مي داد؟
خبرگزاري مهر ـ گروه دين و انديشه: شاهان صفوي، بيش از عامه مردم به خرافات روي آوردند به طوري كه شاه عباس به دليل اينكه چند روز از سال را نحس مي دانست از پادشاهي استعفا داده و شخص ديگري را به جاي خود بر تخت مي نشاند و پس از اين مدت او را از ميان برداشت.
خرافات در ايران، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام رواج داشته است. طبق شواهد تاريخي و بررسي هاي صورت گرفته، در ايران باستان مردم از عقايد و انديشه هاي خرافي بركنار نبودند.
برخي معتقدند كه اين عقايد پس از حمله اسكندر به ايران و از سوي يونانيان، در بين مردم راه يافته است. از آثار به دست آمده از زمان شاهپور دوم چنين بر مي آيد كه شاهپور به وسيله غيب گويان با همه ارواح خبيثه و قواي جهنمي سر و كار داشت و راجع به آينده از آنها سؤالاتي مي كرد.
يزدگرد اول هم اخترشناسان دربار را مأمور يافتن طالع فرزند تازه متولد شده خود مي كرد. خسرو دوم نيز براي ساختن سدي بر شط دجله همه غيب گويان و جادوگران و ستاره شناسان را كه سيصد و شصت نفر بودند، گرد آورد و با آنان مشورت كرد تا ساعاتي را معين كنند، اما چون عاقبت كار او پس از مشاوره با آنها مطلوب نشد، بسياري از آنها را به هلاكت رسانيد.
پس از حمله مغول به ايران و تصرف كشور توسط مغولان بدون فرهنگ و تمدن، رواج باورها و اعتقادات خرافي شدت بي نظيري گرفت. برخي از دانشمندان آن عصر، مجبور به فرار و هجرت از ايران شدند و برخي ديگر در حمله مغولان بدوي قتل عام گرديدند.
مردم براي تسكين آلام و دردهاي خود، ناچار به سرنوشت محتوم خويش راضي گشته و به انواع افكار خرافي و باورهاي انحرافي براي تطبيق خود با حاكمان مغول روي آوردند. حاكمان مغول هم با تكيه بر پيش گويي هاي شمن و كاهنان و با استفاده از ستاره شناسان، حملات خود به مناطق را توجيه و برنامه ريزي مي كردند.
در زمان صفويه كه اوج قدرت نظامي و اقتصادي و فرهنگي ايران بود، رواج خرافات از دوره هاي پيشين كمتر نبود. از مشاهدات تاورنيه و شاردن از اوضاع فرهنگي جامعه آن روز، چنين استنباط مي شود كه شاهان صفوي، بيش از عامه مردم به خرافات روي آوردند به طوري كه شاه عباس به دليل اينكه چند روز از سال را نحس مي دانست از پادشاهي استعفا داده و شخص ديگري را به جاي خود بر تخت مي نشاند و پس از اين مدت او را از ميان برداشت.
ويليام فرانكلين مي نويسد: در اين دوره اعتقاد ايرانيان به اجسام سماوي بسيار خرافي بود و بيشتر در بين طبقه متوسط و پائين اجتماع مشاهده مي شد. افتادن ستاره ها، خسوف، كسوف، عبور شهاب، و امور ديگري از اين قبيل مفاهيمي خاص براي آنها داشت. آنان بر مبناي اين عقايد خود، به وجود 9 آسمان اعتقاد داشتند و معتقد بودند اولينشان درست روي سرشان قرار گرفته است. آنها همچنين تصور مي كردند كه شهاب ها تيرهايي هستند كه ملائك آسمان اول به سوي شيطان كه قصد ورود به منطقه ايشان را دارد، رها مي شوند.
باورهاي خرافي در دوره قاجاريه به مراتب بدتر از دوره هاي پيشين بود. اشرف الدين گيلاني(نسيم شمال) در شعر مشهور خويش(رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز) وضع اين دوره را به تصوير كشيده است. دعانويسي و رمالي از مشاغل رسمي اين دوره به شمار مي آمد. تعدادي از اين رمالان با دوره گردي و داد زدن در كوچه ها و برخي در خانه ها و دكان ها مشغول به كار مي شدند.
در اين ميان افرادي كه به كولي مشهور بودند نيز در كنار كارهايي چون فروش اسباب بزك، به فال گيري و پيشگويي و جادو و جنبل مي پرداختند. كف دست ديدن، به آئينه نگاه كردن، پيشاني خواني، فروش مهره گياه و سرمه هدهد و بلقيس از شگردهاي آنان بود.
© 2003 Mehr News Agency .
يکشنبه|ا|25|ا|تير|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]