واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شيعه در زمان حيات پيامبر(ص) به نگارش وتدوين حديث اهتمام ورزيد، نخستين كتاب حديث كه در تاريخ حديث شيعه شكل گرفت بنا به اظهار برخي محدثان، حديث لوح فاطمه(س) و پس از آن مصحف فاطمه (س) و پس از آن صحيفة الجامعة علي(ع) است. اين در حالي است كه اهل تسنن به دلايلي از جمله نشر احاديث بي پايه اي مبني بر ممنوعيت كتابت حديث در زمان پيامبر(ص) در قرن اول هجري، از نگارش حديث خودداري نمودند و با روي كار آمدن عمر بن عبدالعزيز (98 ـ 101 هـ) اجازه كتابت و تدوين حديث به آنان داده شد. در منابع مهم حديثي شيعه و اهل سنت از صحيفه جامعه اميرالمومنين(ع)، كتاب علي(ع)، صحيفه فاطمه(س) و حديث لوح به عنوان نخستين آثار منظوم و مكتوب حديث در تاريخ اسلام نام برده شده است. در كتاب كمال الدين و تمام النعمة از محدث جليل القدر ابو جعفر محمدبن علي بن حسن بن بابويه قمي مشهور به شيخ صدوق (متوفاي سال 381 هجري قمري) رواياتي درباره لوح حضرت زهرا(س) آمده است كه در آن لوح به نام و تعداد امامان(ع) اشاره شده است كه در اينجا به سه حديث در اين مورد اشاره مي كنيم: **حديث اول امام صادق(ع) فرمود كه روزي پدرم امام باقر(ع) به جابربن عبدالله انصاري گفت: جابر! سخني با تو داشتم. چه زماني فارغ بال مي شوي تا درباره موضوعي با تو سخن گويم؟ جابرعرض كرد: هر وقت شما اراده كنيد. فرصتي پيش آمد و امام با جابر خلوت نمود و به گفتگو پرداختند. امام (ع)از جابر خواست تا آنچه را كه در جريان مشاهده لوحي كه در دست جده اش حضرت فاطمه (س) ديده بود براي او بازگو كند و او را از آنچه حضرت فاطمه (س) از مطالب مكتوب در لوح به او خبر داده، آگاه كند. جابر پاسخ داد: شهادت مي هم كه روزي در ايام حيات رسول الله (ص) مادرت فاطمه (س) را ملاقات كردم تا ولادت حسين (ع) را به او تبرك بگويم، در دستان آن بانوي بزرگ، لوحي را ديدم كه گمان كردم زمرد است و در آن لوح، كتاب سفيدي را كه به درخشندگي خورشيد بود مشاهده كردم. به آن حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداي تو باد! اين لوح چيست؟ فاطمه (س) فرمود: اين لوحي است كه خداوند عزوجل آن را به رسولش محمد مصطفي (ص) اهدا نمود. در اين لوح نام پدر و همسر و فرزندانم ذكر شده است. پدرم رسول الله (ص) آن را به من بخشيده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود. جابر آنگاه ضافه نمود: مادرت فاطمه (س) آن لوح را در اختيار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اي از آن را نگاه داشتم . آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آيا آن نسخه هنوز هم در دست توست و جابربن عبدالله گفت: آري. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسيدند. جابر صحيفه اي از پوست نازك آورد و آن را گشود و به رويت پدرم رسانيد. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحيفه اي كه در نزد توست بنگر تا براي تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه اي كه در دستش بود، نگريست پدرم تمام مطالب صحيفه را از حفظ براي جابر خواند. سوگند به خدا حرفي از كلام امام با حرفي از صحيفه اي كه در دست جابر بود مخالف نبود. پس از آنكه قرائت امام به پايان رسيد جابر گفت: خداي بزرگ را شاهد مي گيرم كه آنچه در صحيفه نزد فاطمه (س) ديدم همين بود كه شما خوانديد، اما متن اين لوح طبق نقل چنين است: بسم الله الرحمن الرحيم اين كتابي است از سوي خداوند شكست ناپذير و حكيم به محمد (ص) نور و فرستاده خدا و حجاب، دليل و آيت او در زمين. اين نوشته توسط جبرئيل امين از جانب رب العالمين آورده شد. اي محمد (ص) اسماء الهي را بزرگ شمار، نعمتهايم را شكرگزار باش، هرگز نشانه هايم را انكار نكن. من پروردگار و معبود جهانيانم و جز من خدايي نيست، درهم كوبنده جباران و خوار كننده ستمگران و حسابرس روز جزايم. من همان الله و معبود شمايم كه جز من الله و معبودي نيست. هر كه به فضل كسي جز من اميدوار باشد يا از چيزي جز عدل الهي خوف داشته باشد، او را به عذابي سخت گرفتار خواهم ساخت كه احدي از جهانيان آن را نچشيده است. سپس فقط مرا پرستش كن و بر من توكل نما. من هيچ رسولي را مبعوث نكردم و رسالت او را تكميل ننمودم و دوران تبليغ و رسالت او را به پايان نرساندم مگر اينكه براي او وصي يي قرار دادم. اي محمد (ص) تو را بر تمام پيامبران برتري بخشيدم؛ وصي تو را نيز بر تمام اوصيا برتري دادم. سپس از وصي و جانشينت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسين گرامي داشتم. بعد از پايان دوره (حيات و امامت) پدرش (علي) حسن را معدن علم خود و حسين را نگهبان و حافظ وحي خود قرار دادم. نعمت شهادت را به حسين بخشيدم و او را بدين سبب گرامي داشتم و براي او سعادت خواستم. حسين با فضيلت ترين كسي است كه شهيد گشت و در بين شهيدان بالاترين درجه و مقام را داراست. امامت و توحيد تمام و كمال را با او همراه كردم، حجت بالغه خود را نزد او قرار دادم و بر اساس (رضايت و غضب) اهل بيت و عترت او پاداش مي دهم و طالحان و بدكاران را به سزاي اعمال خوش مي رسانم. اولين فرزند و عترت حسين (ع)، سرور پرستندگان و زينت دوستان من است. پس از او فرزندش كه شبيه و همنام جدش است محمد، شكافنده علم الهي و معدن حكمت اوست. بزودي ترديد كنندگان (در حقانيت) جعفربن محمد هلاك خواهند شد و هركس به او (و مكتب او) باز گردد، گويي به من (و دين من) باز گشته است. سخن حق از من است: سوگند مي خورم كه منزلت دانش جعفربن محمد را گرامي بدارم، محبت و عشق به او را در دل دوستان، شيعيان، پيروان و يارانش قرار خواهم داد. سپس فتنه كور و سياه گمنامي و تقيه را از برابر امام موسي (ع) كنار خواهم زد. چرا كه سير فرمان و اطاعت الهي هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دليل من از ديد مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تيره بخت نخواهند گرديد. اگر كسي يكي از حجت هاي مرا انكار كند، نعمتي را كه داده ام انكار نموده است و هر كه آيه اي از كتابم را تغيير دهد بر من تهمت بسته است. واي بر افترا زنندگان انكارگر، آن زمان كه دوران امامت بنده و دوست و برگزيده ام موسي بن جعفر(ع) به پايان رسد. آگاه باشيد! هر كه هشتمين حجت مرا دروغ شمارد، گوئي همه اولياي مرا انكار نموده است. علي(بن موسي)دوست و ياور من است و من ثقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مي دهم. توان او را در پاسداري از آن مي آزمايم؛ عفريت ستمگر و متكبر او را مي كشد و در شهري كه عبد صالح ذوالقرنين ساخت دفن مي شود. محمد (بن علي بن موسي الرضا) وارث علم و دانش من و معدن حكمت و جايگاه راز من و حجت من بر بندگانم است. (پس از او) فرزندش علي (امام هادي) دوست و ياورم را سعادتمند كردم. او امانت دار وحي من خواهد بود. از صلب او، حسن را بر خواهم آورد كه دعوت كننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهي است. آنگاه (پس از او) حجت خويش را با آمدن فرزندش (قائم آل محمد) كه رحمت واسعه براي جهانيان است تكميل خواهم كرد. قدرت و كمال موسوي، عظمت و نور عيسوي و صبر ايوب همه را در او مي بينيد. ** حديث دوم در روايت دوم بخشي از مضمون حديث اول توسط امام باقر(ع) براي جابر جعفي نقل شده كه آن امام همام به نقل از جابربن عبدالله انصاري چنين مي فرمايد: جابربن عبدالله انصاري گفت: روزي به منزل مولايم فاطمه(س) واردشدم پيش او لوحي ديدم كه از شدت روشنايي آن، چشم خيره مي شد. در آن لوح نام 12 نفر به چشم مي خورد. سه اسم روي لوح، سه اسم داخل لوح، سه اسم در پايان لوح و نام سه نفر ديگر در كنار لوح بود. به آن حضرت عرض كردم: اينان نام چه كساني است و آن حضرت فرمود اين ها نام هاي اوصيا (پيامبر)است. اولين آن نام پسر عمويم و 11 نفر ديگر نام فرزندانم است كه آخرين آنان قائم (آل محمد)است. آنگاه جابر اضافه كرد كه در آن لوح نگريستم در سه جاي آن نام محمد را ديدم و در چهار جاي ديگر آن نام علي نوشته شده بود. ** حديث سوم شيخ صدوق به نقل از اسحاق بن عمار حديثي از امام صادق(ع) نقل مي كند كه امام خطاب به وي فرمود: اسحاق، آيا ميل داري تو را بشارتي دهم؟ اسحاق گفت: جانم فداي تو باد اي فرزند رسول خدا، آري، دوست دارم خبر را بشنوم. حضرت فرمود: نزد ما صحيفه اي است كه با املاي رسول خدا(ص) و خط اميرالمومنين علي(ع) نوشته شده است و درآن صحيفه چنين آمده است بسم الله الرحمن الرحيم، هذا كتاب من اللّه العزيز الحكيم… آنگاه حديث را تا پايان طبق شرحي كه در حديث اول آمد، ذكر نمود. منبع : حوزه نت فراهنگ**2006**1003
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 579]