واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: جذابیت های دیار نصف جهان به روایت هنرپیشه زن آمریکایی حدود پنج دقیقه قبل از فرود هواپیما در فرودگاه بین المللی امام خمینی تهران به زنان تذکر داده شد که روسری و مانتوهای خود را بپوشند که درغیراینصورت از ورود آنها جلوگیری خواهد شد. همسفران ایرانیم با رضایت این مساله را پذیرفتند.
عصر ایران- «کارول حویت» (Carol Hoyt) یکی از هنرپیشه های زن فیلم ها و سریال های آمریکایی به تازگی در قالب تور گردشگری به ایران و شهر اصفهان سفر کرده است. در آستانه فرا رسیدن سال نو و از آنجا که دیار نصف جهان یکی از مقاصد محبوب گردشگران داخلی و خارجی است، خالی از لطف نیست روایت خاطره انگیز این سفر که در برخی نشریات کانادایی بازتاب داشته را از زبان حویت مرور کنیم: « من در یک تور 27 روزه همراه با گروهی منتخب از اهالی کانادا، آمریکا و استرالیا که همگی بالای 50 سال سن داشتیم رهسپار ایران شدم. همراه ما دو راهنما بودند یکی از ایران و دیگری از هلند. صمیمیت و مهربانی ایرانی ها در سراسر این سفر ما را شگفت زده کرد. آنها صادقانه می پرسیدند: "آیا در این سفر به خوبی با شما رفتار شده است؟"، متوجه شدم که تازگی و خارجی بودن ما از نظر آنها جذابیت داشت. به ویژه دانشجویانی که با تهیه دوربین از ما عکس می گرفتند. از نظر من این لحظات عالی و رویایی بود، لبخندها، روابط گرم، مردمی که به معنای واقعی کلمه انسان بودند، رنگ پوست، پوشش یا حتی مذهب اهمیتی نداشت. ما همگی واحد بودیم. زمانی که قبل از سفر به ایران به دوستانم گفتم که عازم این کشور هستم، آنها شوکه شدند، هاج و واج من را نگاه کردند و گفتند: "شما کجا داری می روی؟ مگر نمی ترسی؟!" سفر به ایران فرصتی باورنکردنی را پیش روی من قرار داد تا با فرهنگ و کشوری که تفاوت بسیاری با فرهنگ ما دارد آشنا شوم. حدود پنج دقیقه قبل از فرود هواپیما در فرودگاه بین المللی امام خمینی تهران به زنان تذکر داده شد که روسری و مانتوهای خود را بپوشند که درغیراینصورت از ورود آنها جلوگیری خواهد شد. همسفران ایرانیم با رضایت این مساله را پذیرفتند. ما از چندین شهر و نقطه دیدنی شامل تهران، شیراز، پرسپولیس و اصفهان دیدن کردیم. پس از سفر به برخی نقاط بسیار گرم در شمال ایران، هوای اصفهان بسیار خنک بود. در برخی نقاط دمای هوا بالای 30 درجه بود که به ویژه از نظر همراهان ما که عادت به روسری، شلوارهای بلند و مانتو نداشتند آزاردهنده بود.
اصفهان پایتخت فرهنگی ایران است که دلیل عمده آن به تلاش های شاه عباس اول در قرن شانزدهم برمی گردد. 99 درصد جمعیت شهر مسلمان هستند اما مردمانی از سایر مذاهب چون زرتشتی ها، یهودیان و مسیحیان نیز در شهر زندگی می کنند. در کنار ترکیب شگفت آور معماری باستانی، بازار بزرگ و چای خانه های اصفهان با استقبال گرمی از سوی محلی ها روبرو شدیم، زنان چادرپوش، دانش آموزان مدرسه ای با لباس های متحدالشکل و دخترانی با روسری های سفید در همه جا دیده می شدند. اصفهان، شهر آباد یک و نیم میلیونی با صنایع سنگین در حاشیه شهر است که این صنایع عامل اصلی ایجاد آلودگی هوا و ازدحام ترافیک محسوب می شوند. اوضاع خیابان ها به گونه ای است که در برخی نقاط خودروهای عبوری تنها چند سانتیمتر از هم فاصله دارند و بین همه باندها حرکت می کنند. مشاهده این صحنه ها برای خارجی ها ترس آور است اما ایرانی ها به آن عادت کرده اند. شهر اصفهان با برخورداری از پارک ها و 11 پل بر روی زاینده رود به شهری بسیار جذاب تبدیل شده است. صبح های زود معرکه است: پیاده روی 5 کیلومتری در خنکی هوا، صرف نوشیدنی در مناظر و ملاقات با افراد محلی. در واقع این لحظات برای من تداعی گر قدم زدن در دره شهرمان و در جوار رودخانه ای بود که پرندگان در حوالی آن آواز می خوانند. نقطه آغاز بازدید ما دیدار از قدیمی ترین پل اصفهان یعنی پل «شهرستان» بود، پلی که قدمت آن به قرن 12 برمی گردد. در فاصله ای کوتاه از حاشیه رودخانه، دو مرد با چوب های ماهی گیری ایستاده و از اوقات خود لذت می بردند. در زمان قدم زدن بر روی دومین و زیباترین پل اصفهان یعنی پل خواجو از دیدن سنگ قبر «آرتور آپهام پوپ» - کارشناس آمریکایی فرهنگ و هنر ایرانی که در سال های 1881 تا 1969 می زیست – به وجد آمدم. درازای این پل 132 متر است.
در طول مسیر با یک دانشجوی نقاش و محلی های زیادی روبرو شدیم. زنان در حال حمل نوزادان و کودکان خود بودند و جالب آنکه تعداد ولگردها بسیار کم بود. زنان مسن در اصفهان معمولاً چادر می پوشند، نوعی پوشش مشکی که تمام بدن را می پوشاند و باید با دستان نگه داشته شود اما معمولا زنانً چادر خود را با دندان هایشان نگه می دارند. زنان جوان تر اغلب پوشش روسری و مانتو را انتخاب می کنند، لباس هایی که اغلب مشکی و بعضاً خاکستری یا آبی رنگ هستند. اغلب آنها کفش های روشن به رنگ قرمز، صورتی یا زرد می پوشند. نوع پوشش مردان نیز شلوار و پیراهن های آستین بلند است. بساط پیک نیک خانواده ها در پارک ها روبراه است و اکثر آنها از ما برای صرف چای دعوت می کردند در حالی که سایرین مشغول پاروزنی در رودخانه بودند. میدان امام یکی از بزرگترین میادین جهان با 512 متر طول و 63 متر عرض، نمونه کامل یک معماری اسلامی است، مسجد امام، مجسد شیخ لطف الله، عالی قاپو و کاخ چهل ستون نیز دیدنی است. در انتهای میدان، تیردروازه های مرمری دیده می شود که حدود 400 سال قبل در چوگان بازی از آن استفاده می شد. مسجد امام با گلدسته های رفیع آن در قرن شانزدهم میلادی ساخته شد. معماری آن انسان را حیرت زده می کند، کاشی کاری موزائیک، اغلب به رنگ آبی و زرد؛ واقعاً هیجان آور است. در گوشه گوشه مسجد اسامی محمد (ص) و علی (ع) بارها نوشته شده است. مسجد امام یک مسجد بسیار بزرگ است که نمازخانه، حیاط ها و مدرسه ای را دربرمی گیرد که تا اواخر قرن 19 محل تحصیل دانش آموزان بود.
در مسجد شیخ لطف الله موزائیک های بسیار زیبایی دیده می شود. این مسجد دارای پلکان هایی است که به در ورودی ختم می شوند. مسجد شیخ لطف الله فاقد گلدسته یا حیاط است و گفته می شود در گذشته ها مسجد مخصوص زنان حرمسرای شاه بوده است. ما از محله ارمنی ها موسوم به «جلفا» نیز دیدن کردیم. 13 کلیسای ارمنی در این منطقه به جامعه 7 هزار نفری ارمنی ها خدمت رسانی می کنند. کلیسای وانک و موزه مربوطه جالب هستند. در هر روستا و شهری در ایران بیلبوردهایی منقش به تصاویر شهدای جنگ هشت ساله با عراق دیده می شود. ما از مزار بزرگ شهدا در اصفهان دیدار کردیم، اکثر قبرها متعلق به مردان جوان بود اما برخی از آنها نیز به مردان مسن، زنان یا کودکان اختصاص داشت. من عمیقاً غمگین شدم و به فکر کسانی فرو رفتم که جان خود را از دست دادند و غم و اندوهشان هنوز همراه خانواده هایی است که از مزارشان دیدن می کنند. در این حال به یاد جوانانی افتادم که در طی سال ها جانشان را در راه کشورم از دست داده اند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]