واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > نوروزپور، محمدرضا - فکر می کنم مهر سال 82 بود که نیل پستمن مرد. این روزها هروقت که فرصتی می شود و تلویزیون نگاه می کنم یاد مقاله ای می افتم که در همون موقع درباره پستمن نوشتم. غروب یک روز پاییزی تو جام جم بود که دکتر شکرخواه به من گفت: رضا، پستمن مرده و خوبه که ما یه چیزی درباره اش تو بخش ارتباطات جام جم آنلاین بگذاریم. یادش بخیر. جام جم آنلاین هم پدیده ای بود در نوع خودش که به جرات باید گفت اولین جهش ارتباطی کشور در روزنامه نگاری آنلاین محسوب می شد. بماند اینکه متاسفانه پس از تغییر مدیریت در جام جم ، مطالب منتشر شده بسیاری از سال های اولیه آن، تبدیل به لینک شکسته شد و زحمات بسیاری از روزنامه نگاران و نویسندگان از بین رفت و برغم اصرار بسیار زیاد دوستان و دلسوزان، این مطالب هنوز به آرشیو کنونی این سایت بازنگشته است. الغرض، تماشای یکی از برنامه های تلویزیون و یاد آوری نیل پستمن و رجوع به آرشیو نوشته ها، تنها بهانه انتشار مجدد این مقاله شد وگرنه حالا نه سالمرگ نیل پستمن است و نه روز تولد او. اما گویا همیشه خدا این مقاله خواندنی است. انگار که نگرانی های امثال پستمن برای امروز ما بوده و نه فقط حتی برای آمریکایی ها. ********* منتقدی که تلویزیون خاموش را ترجیح می داد نیل پستمن از اندیشمندان کم نظیری بود که نیم بیش تری از عمر خود را در جهت روشنگری و نقد رسانه ها و خصوصا تاثیر فرهنگی مخرب برنامه های تلویزیون آمریکا گذراند. توجه بسیار به تربیت کودکان و هشدارهای علمی و بی باکانه او در خصوص تاثیرات مخرب تلویزیون بر نسل های بعدی از عمده ویژگی های نیل پستمن بود. او معتقد بود که تلویزیون کودکان را از عالم روحانی و پاک خویش خارج می کند و آن ها را در همان ابتدای زندگی به بی راهه و گمراهی می کشاند و به قول نویسنده کتاب فروپاشی بریتانیا : «اگر شما که فرد بزرگسال ، باسواد و مستقلی هستید ، در معرض تلویزیون قرار گیرید ، ممکن است تنبل و منفعل شوید ، اما تلویزیون نمیتواند اندیشهها ، خاطره ها و تصوراتی را که پیشتر کسب کردهاید از شما برباید. اما اگر شما بچهِ کوچکی باشید ، چطور؟ حافظهِ شما رشد نکرده ، قوه تخیل شما صفحهای سفید است ، تواناییهای اجتماعی و محاورهای شما هنوز به وجود نیامده است. آیا در این صورت ، احتمال دارد شما موجودی متفاوت با والدین خود شوید؟» پیترهیچنز روزنامه نگار و نویسنده انگلیسی با ذکر این مطلب می نویسد : "نیل پستمن ، معتقد بود که این امکان وجود دارد." پستمن در کتابش ، «ناپدیدشدن کودکی؛ چگونه تلویزیون در حال تغییردادن زندگی کودکان است؟» ، نشان میدهد که حتی تصور بازی بچهها هم دارد به خاطر تلویزیون از بین میرود. او پنجاه سال پیش متذکر شد که بازیهایی نظیر قایمباشک، تقریباً از بین رفتهاند. او استدلال میکرد تلویزیون مقولهای احساسی است نه ادراکی. مهارتهای تلویزیون در انتقال مستقیم پیامهایش به ذهن، مشقات تحصیلات دانشگاهی را نامربوط ساخته است. او به نظریهِ هشدارآمیز رجینالد دامرال اشاره می کند که می گفت: "هیچ کودک یا بزرگسالی با بیشتر تماشاکردن تلویزیون ، تماشاگر بهتری نخواهد شد." پستمن تماشای تلویزیون را درست در نقطه مقابل خواندن می دانست؛ چرا که در خواندن ، مهارتهای بیشتری در کودکان رشد می کند، به آنها این امکان را میدهد که به تدریج خوانندگان بهتری شوند و عمیقتر و دقیقتر بخوانند و از آن گذشته ، ذائقه و سطح کار خود را نیز بهبود بخشند. ذهن رو به رشد ، ماهیچههایی پدیدمیآورد که ابزار لازم برای درک آثار بزرگ ادبی و تاریخی است. پستمن به شدت برای این موارد اهمیت قایل بود ، چرا که معتقد بود بچهها گروهی از آدمها هستند که چیزهای خاصی را نمیدانند ، حال آنکه بزرگترها از این چیزها باخبرند. حداقل سابقاً ، پیش از آنکه تلویزیون و برادرانش- ویدئو و بازیهای به نظر حقیقیِ کامپیوتری- بچهها را اغوا کنند ، اینگونه بودند.او معتقد بود : "با از بین رفتن این آگاهی بزرگسالی، جوانانمان را درست در برابر قدرت و نفوذی رها کردهایم که هیچ تسلطی بر آن نداریم و از تواناییهای آن نیز آگاه نیستیم.»( فروپاشی بریتانیا ، پیتر هیچنز، 2000) ممکن است گفته شود که هشدار پستمن برای جوامعی چون آمریکا بوده است که برنامه های تلویزیونی در آن هیچ حد و مرزی نمی شناسند، اما این هشدار فقط برای خانواده هایی که در آمریکا زندگی می کنند نیست. چرا که هم اینک در جوامع دیگر و خصوصاً جوامع رو به رشد ، فراوان دیده می شود که خانواده ها فرزندان کم سن و سال و یا نوجوان خود را ، نه با برنامه های «تلویزیون با کیفیت» - آنچنانکه تی اس الیوت می گفت - ؛ بلکه با برنامه های شبکه های ماهواره ای بعضا پیشرفته دیجیتالی در خانه تنها می گذارند و غافل از این اند که پستمن می گفت : «خطر رهاکردن کودک بدون ناظر و مراقب پای تلویزیون ، کمتر از رهاکردن او با مشروبات الکلی و یا موادمخدر نیست» پستمن در اثر دیگر خود «سرگرمسازی خویش تا حد مرگ» که در ایران با نام "زیستن در عیش، مردن در خوشی" توسط صادق طباطبایی ترجمه شده، باز هم به حملات خود به برنامه های تلویزیون ادامه میدهد. در آنجا او هشدار میدهد که نباید مغرور شویم که نگذاشتهایم کابوس جورج اورول در خصوص جامعهِ دیکتاتوری که در 1984 پیشبینی کرده بود ، تحقق یابد. پیتر هیچنز روزنامه نگار اخلاق گرای انگلیسی در این خصوص می نویسد: «پستمن معتقد است چیزی که عملاً به حقیقت نزدیک شد ، کابوس دیگری بود که آلدوس هاکسلی در «دنیای شگفتانگیز نو» مطرح کرده بود ، جاییکه هیچکس حتی تشخیص نمیدهد به او ستم شده است، چه رسد به اینکه به دفع آن یا مبارزه با آن برخیزد. اورول نگران آدمهایی بود که احتمالاً کتابها را توقیف میکنند، اما آنچه هاکسلی از آن میترسید این بود که هیچ دلیلی برای توقیف کتاب وجود نخواهد داشت ، چرا که اساساً خوانندهای برای آن یافت نخواهد شد. اورول نگران آدمهایی بود که احیاناً ما را از اطلاعات مهم محروم میکنند، هاکسلی میترسید آنقدر به ما اطلاعات بدهند که ما در آن غرق شویم و به کنشپذیری و انفعال و از خودبیگانگی کشیده شویم. اورول نگران بود که حقیقت را از ما پنهان کنند ، هاکسلی میترسید که حقیقت در دریایی از بیاعتنایی غرق شود. اورول نگران بود که ما به صاحبان فرهنگی اسیر و کنشپذیر تبدیل شویم ، هاکسلی میترسید که ما تبدیل به صاحبان فرهنگی بیارزش شویم» ( ر.ک) هاکسلی ، در حقیقت ، مستقیماً در خصوص ظرفیت بینهایت آدمی برای پذیرش لهو و لعب و سرگرمی هشدار میداد هیچنز در این خصوص می نویسد: «پستمن معتقد است که این ظرفیت در بیست سال گذشته به شدت اشباع شده است. تلویزیون تنها در سالیان اندکی همه اصول اخلاقی را به زوال کشاند و برای رسیدن به این هدف هیچ سدی را در برابر خود نمی دید زیرا به قول پستمن: چه کسی قادر است در برابر دریایی از سرگرمیو لهو و لعب سینه سپر کند؟ چه پادزهری برای فرهنگی که در حال غرقشدن در لهو و لعب و قهقهه است میتوان یافت؟." پستمن با اشاره به مردود شماری نظریهِ تلویزیون باکیفیت که توسط تی اس الیوت مطرح شد ، استدلال میکند "اگر تلویزیون بدتر شد و بهتر نشد ، بهتر است برایهمیشه خاموش شود." او معتقد بود بسیاری از برنامه های تلویزیون نه تنها هیچ خاصیتی برای بیننده ندارند بلکه برای او صد درصد مضرند. "سریالها و برنامههای تلویزیون برای سلامت جامعهِ ما مضرند. پیشبینی پستمن این است که بسیار محتمل است که فروپاشی معنوی از طرف دشمنی به ماتحمیل شود که لبخند بر لب دارد ، تا از طرف دشمنی که از چهرهاش شرارههای خشم و نفرت میبارد» ( ر.ک) اما دیدگاه اصلی پستمن در تمام این هشدارها این بود که تلویزیون، بزرگسالان را در قالب منتقلکنندگان فرهنگ به جوانان ، توضیحدهندگان آن، نظارتکنندگان بر آن و کسانی که برخی اوقات چیزهایی را پنهان میکنند تا در زمانیکه خطر آن کمتر شد آشکارش کنند خارج کرده و به توده ای گنگ و بی معنی برای نسل جدید تبدیل کرده است و از این طریق آنها را از انجامدادن مهمترین وظیفهِ خود که همانا آموزش درست زندگی کردن به نسل بعدی است بازداشته است. روزگاری بچهها ، ابتدا با یادگیری سخنگفتن و سپس با یادگیری خواندن به بلوغ میرسیدند. حالا ما در حال رجعت به زمانهای اولیه و دوران پیش از سواد هستیم. به زمانیکه بلوغ بسیار زودتر فرامیرسید و بزرگسالان نمیتوانستند از جوانی خود بهرهِ چندانی ببرند و در نتیجه ، فرهنگ قبیله بسیار ابتدایی و رشدنیافته بود. حتی اگر نیمی از گفتههای نیل پستمن درست باشد ، دلالت آن بر همهِ فرهنگهای توسعهیافته بسیار زیاد خواهد بود. جام جم آنلاین 27 مهر سال 82 این هم لینکی که البته شکسته و دیگر وجود ندارد. به امید اینکه لینک های شکسته جام جم آنلاین به فضای مجازی بازگردد این هم یک لینک به وبلاگی که خیلی وقت است خاک می خورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]