محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1797737798
دو زن و فرزندان قربانیان یک مرد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > ولی مراد، توران - آن جا که عشق و پیمان وفادری بی صدا و بی پناه به مسلخ می رود چه کسی مجازات می شود؟ شاید بتوان ادعا کرد که اعدام شهلا جاهد پرونده ای را بست، اما با پرونده هایی که در آن ها خیانت ها و خشونت ها، عشق و محبت و خانواده را هدف گرفته و وفاداری را قربانی می کند چه باید کرد؟ یک بار خبر آمد لاله با ضربات چاقو کشته شد و یک بار هم خبر آمد که شهلا اعدام شد. آیا دل های شکسته ترمیم، و داغ های دل ها سرد، و حقوق ضایع شده جبران شدند و کار تمام شد؟ لاله زن عقدی یک مرد که روزی خانواده ای تشکیل داد و مادر دو کودک شد و شهلا زن دیگری که به این زندگی راه یافت و خانواده متلاشی شد. آیا ماجرا فقط ماجرای همین دو زن بود و تمام شد؟ نقش مردی که یک روز با یک زن پیمان عشق بست و روزی دیگر با زنی دیگر نرد عشق باخت در این میان چه بود؟ آیا نمی شود گفت که لاله و شهلا هر دو قربانی بودند؟ قربانی اول عشق بود که بی صدا به مسلخ رفت. هر کس برای خودش قضاوتی دارد. در این ماجرا شاید یکی شهلا را مقصر بداند و راضی از اعدام او باشد. شاید یکی هم پیدا شود و همسر مرد را تقصیر کار بداند برای مرد متاهلی که با زن دیگری نرد عشق می بازد با این توجیه که این او بوده که نتوانسته شوهرش را حفظ کند. این ها همان ها هستند که اساسا فقط زن ها را تقصیرکار می دانند، یکی این را و یکی آن را. آیا می شود به گونه دیگر هم دید؟ این میان گناه مرد چه می شود؟ نقش شوهر و پدر بچه ها در این میان چیست؟ زن و مردی که با هم پیمان زناشویی می بندند دل و روح و زندگیشان متعلق به یکدیگر می شود. از عشق و دلداگی و پایبندی به هم و از وفاداری می گویند. این پیمان حصاری می شود بر گرد خانه دل و خانه مشترک آن ها. این حصار می شود حریم خانه دل و خانه مشترک آن ها. دل می بندند تا فرزندانی به دنیا بیاورند که زائیده عشق هستند و آن ها را زیر چتر حمایت خود بگیرند و از محبت سیراب کنند تا همین محبت راه خود گیرد و جاری شود تا بعدی ها و بعدی ها. حکم کسی که این پیمان، این حصار و این حریم را می شکند و این حلقه را می درد و عیش خود در رختخواب دیگر جستجو می کند چیست؟ این جاست که در قدم اول عشق و محبت است که قربانی است. آن که مادر است یک قربانی، کودکان از گرمای وجود مادر بی بهره و زنی دیگر، به مجازات گرفتار هیولای طناب دار. چه کس خیانتکار است و چه کسانی و چه چیز قربانی؟ عزای عشق و محبت و حریم قربانی شده را چه کس به پا می کند؟ برای مردانی که حریم خانه را می شکنند و بستر هوس در جای دیگر پهن می کنند نگویند که زن دیگر آمد و وسوسه کرد و مرد هم فریب خورد که این حرف ها خریدار ندارد. انتخاب و اراده است که انسان را معرفی می کند. هر نفسی سرکشی می کند و صاحبش را به سوی بدی ها فرا می خواند. کیست که وسوسه نمی شود؟ نفس انسانی وسوسه می شود و فجور و تقوا هم بر انسان الهام. قرآن است که می فرماید یکی نفس خود را تزکیه می کند و پیروز می شود، و بی بهره می ماند آن که نفس را گرفتار دسیسه می کند. انسان از یک طرف روح خدا را دارد و از طرف دیگر شهوات نفسانی و مادی را. هدایت و تقوا و خویشتنداری و کنترل نفس و پایبندی به ارزش های اخلاقی و عفت هم در همین میانه است که خود را نشان می دهد. این جاست که صاحب نفس معرفی می شود به این که آیا دهنه اسب سرکش نفس را به دست عقل سپرده و کنترل بر نفس دارد یا به دست شهوتی که او را به فجور می خواند و به جهنم می کشاند. این راه زن و مرد هم ندارد، چرا که نفس مجرد است. زن بودن و مرد بودن تقسیم بندی مادی ما انسان ها است و نفس ماهیت وجودی ما که نه زن است و نه مرد. لاله با ضربات چاقو در خانه خود به قتل رسید و آغوش گرم و پرمهر مادری خود را به گور سرد برد. تمام توانایی های شهلا هم با او بر سر دار شد. کسی که شهلا جاهد را دیده باشد توانایی های مدیریتی او را هم دیده است. می گویند زندان نسوان نقش و نفوذ و قدرت شهلا را دیده است. البته که زندان زنان مدیر خودش را دارد ولی هم مدیران و هم زندانیان توان اداره شهلا جاهد را دیدند. می توان گفت اعدام شهلا، زنی با این قدرت تا عمق جان زندانیان موافق یا مخالف خود را خراشید. با اعدام شهلا زندانیان دربند شاید با خود فکر کرده باشند شاید هم روزی من... شاید فکر کرده باشند شهلا که برای خودش "قدر"ی بود این شد، من چه می شوم؟ کسی که آن جاست می داند که یک زندان بود و یک شهلا جاهد. رازها سر به مهر می مانند اگر گفته نشوند. با رفتن آدم ها مگوهایشان هم می رود. چه کسی چه کرده است؟ دیده شده که زنی با وعده مردی گناه نکرده را به گردن گرفته. وعده ای که "یک روز می آیم و تو را نجات می دهم". زنان نشان داده اند که با همه توانایی هایشان چه گونه رام محبت مردان هستند، حتی مردی که جفا می کند. بعضی از زنان زندانی حرف هایشان همین است که کار نکرده را به گردن گرفته اند. به این امید و با این وعده که "تو به گردن بگیر من می آیم و نجاتت می دهم". این ها را مردهایشان گفته بودند. اما نیامدند. به گفته این زنان، آن ها کنج زندان ماندند و مردان مجرم رها. این فکر خوره ای است که در ذهن این زنان جا مانده و پشت آن دیوارهای بلند با سیم های خاردار شب و روزشان را به هم گره زده. تا عصرها به وقت هواخوری وقتی همه از "رابطه" ای و "مواد"ی و "مالی" و "قتل"ی و الباقی به حیاط راه دارند، آهنگ های تکراری بگذارند و رقص های تکراری کنند و برای هم دست بزنند تا از هر فکر رها شوند. بعضی از آن ها که تازه مواد زده اند و هنوز نشئه اند درون حلقه ای که خود ساخته اند، خودشان را با آهنگ تکان تکان بدهند و باقی برایشان سوت و کف بزنند و هورا بکشند. فراموشی بهترین درمان است. شاید این گونه یک روز دیگر زودتر بگذرد و شب شود، که فردا روز دیگر است. بعضی از آن ها سال هاست که هنوز منتظر همان وعده اند که عملی شود. شاید شهلا هم هشت سال را به همین امید یا چیزی شبیه به این گذرانده بود. کسی چه می داند؟ کسی چه می داند در آن صبح سرد ضربات چاقو با دستان چه کسی پیکر لاله را درید؟ اما کدام زن است که نداند اول قلب زن است که با تیر خیانت مردش دریده می شود. همان مردی که روزی با هم قرار گذاشتند یار هم باشند و عاشق و وفادار به هم بمانند. اعترافات شهلا کار خودش را کرد و او را بر سر دار نشاند ولی کسی چه می داند در آن دیدار مرد به او چه گفت و آیا به او وعده ها داده شد یا نه؟ کسی چه می داند که آیا به این زن هم گفته شده باشد که به گردن بگیرد تا مرد با برگه رضایت بیاید و او را نجات دهد یا نه. کسی چه می داند اما این را همه می دانند که مردی ماند و دو زن به پای او قربانی شدند و قبل از آن عشق و وفاداری بود که بی صدا و بی پناه به مسلخ رفت. کودکان هم محروم از آغوش پر مهر مادر، و هم چنان داغ بر دل. یادمان باشد، انتقام گرفتن می تواند نشان قدرت باشد ولی نشان بزرگواری نیست. انتقام نه انسان را بزرگ و بزرگوار می کند و نه دل را آرام. آرامش از درون است که نه با قدرت بلکه با اعتمادکردن به خدا حاصل می شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 849]
-
گوناگون
پربازدیدترینها