واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > علایی، حسین - برای بسیاری از صاحب نظرانی که سفری به کشور لیبی داشتهاند و با اوضاع و احوال این کشور از نزدیک آشنایی دارند، برپایی قیام همگانی و فراگیر در لیبی جای تعجب فراوانی دارد. برای بسیاری از صاحب نظرانی که سفری به کشور لیبی داشتهاند و با اوضاع و احوال این کشور از نزدیک آشنایی دارند، برپایی قیام همگانی و فراگیر در لیبی جای تعجب فراوانی دارد. لیبی از جمله کشورهای آفریقایی است که سرهنگ معمر قذافی کودتای خود علیه رژیم سابق را انقلاب خواند و پس از به دست گرفتن قدرت، با برپایی گستردهترین سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی، توانست خفقان عجیبی را بر مردم آن کشور اعمال کند. او تا کنون به مدت 42 سال و بدون برگزاری حتی یک انتخابات عمومی، بر مردم لیبی به صورت ظالمانهای حکمرانی کرده است. قذافی از لحظة بر سر کار آمدن تا کنون، خود را رهبر انقلاب جماهیری لیبی خوانده است و معتقد بود وی رئیسجمهور نیست تا مردم بخواهند او را انتخاب یا از مقام خود برکنارکنند. قذافی در دوران حاکمیت مطلقة خود، هر بلایی را که میخواست بر سر مردم میآورد و مخالفین خود را ضد انقلاب مینامید و با این لقب، برخورد با آنها را کاملا قانونی و حق رهبری خود میدانست.به زعم قذافی، تدوام حکمرانی وی نیازی به رأی مردم نداشت، چون او رهبر انقلاب بوده است. حتی کسانی که در زمان کودتای او به دنیا نیامده بودند هم میبایستی به زعامت و رهبری او اقرار میکردند تا بتوانند در کشور خود زندگی کنند. او نه فقط به مشارکت سیاسی مردم اعتقادی نداشت بلکه میپنداشت مردم باید در تمامی امور کشوری از وی اطاعت بی چون و چرا داشته باشند و حتی آن گونه بیندیشند که او فکر میکند. در دورة زمامداری قذافی وجود حزب سیاسی و تشکلهای غیر دولتی در لیبی، مفهومی مذموم و ناپسند بود. در لیبی فقط یک عکس بر در و دیوار شهرها و روستاهای کشور وجود داشت و یک اسم همیشه در اول اخبار صدا و سیمای آن کشور به طور مرتب تکرار میشد و آن هم تصویر و نام قذافی، رهبر خلقی چادرنشین بود. البته اکنون مردم در تمامی شهرهای لیبی در حال از بین بردن نمادهای مربوط به سلطان معمر قذافی هستند و به همین خاطر قذافی آنها را موش و عناصر وابسته به شبکة القاعده نامیده و معتقد است که معترضین از ماهوارهها و بیگانگان اثر پذیرفته اند. دیکتاتورهایی مانند قذافی برای مردم فهم و شعور قائل نیستند و فکر میکنند اگر مردم به ساز آنها برقصند، دارای دیدگاه درستند، ولی اگر جور دیگری بیندیشند و حقایق را ببینند، فهم و بینش سیاسی ندارند. ظرف 32 سال گذشته، مردم ایران و لبنان، از قذافی خاطرة بسیار بدی دارند و او را با ربودن امام موسی صدر میشناسند. رفتار قذافی آن گونه بود که حتی اگر خارجیانی نظیر امام موسی صدر را نمیپسندید و نیز مخالفین سیاسی خود را، بدون نگرانی از افکار عمومی بازداشت میکرد و به زندانهای طویل المدت میانداخت. وی تنها راه خروج از زندان را برای بازداشت شدگان، توبه، سکوت سیاسی و پذیرفتن رهبری بلا منازع قذافی نه فقط بر مردم لیبی، بلکه بر کشورهای آفریقایی قرار داده بود. یکی از انقلابیون ایرانی که مدتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آن کشور سفر کرده بود، میگفت قذافی در دیدار با هیأت ایرانی گفت: شما چرا به یکباره با کشتن عوامل رژیم سابق، خودتان را از شر آنها خلاص نمیکنید و با اعدام گاه به گاه بعضی از سران رژیم شاهنشاهی، اجازه میدهید غربیها علیه کشورتان جوسازی کنند. من وقتی انقلاب کردم در همان روزهای اول 6000 نفر از ضدانقلابیون را کشتم و خودم را از وجود آنها راحت کردم. حال دور از انتظار نیست که این انسان جلاد و خون آشام در جریان قیام مردم لیبی، هزاران نفر از آنها را بکشد و ارتش را به جای مأموریت دفاع از کشور، در حفظ حکومت خود در مقابل مردم قرار دهد و در سخنرانیهای مأیوسانة خود، تهدید به کشتار شمار بیشتری از مردم بکند. رهبرانی مانند قذافی جز به تداوم قدرت و سلطة خویش نمیاندیشند و مردم تا جایی برای آنها ارزشمند و محترم هستند که برای آنها شعار بدهند و مطیع آنان باشند. اما به محض مخالفت همان مردم یا حتی دوستان سابقشان که زمانی حتی عامل تحکیم قدرت آنها بودهاند، دیگر این افراد باید از دور قدرت خارج شده و نابود شوند. دیکتاتورها گاهی به توهم امکان جانشینی دوستانشان به جای آنها، حتی رفقای خود را نیز از گردونة نظام خارج میکنند تا مبادا روزی جایگزینی داشته باشند. سرنوشت «عبدالسلام جلود» که در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی مرد شماره دوی لیبی محسوب میشد، درس آموز است. قذافی که حالا باید او را تمام شده تلقی کرد روحیة خود بزرگ بینی عجیبی داشت و حتی میخواست که سایر کشورها نیز از نظرات وی پیروی کنند. برای مثال در زمانی که صدام - سیاهترین چهرة قرن- شهرهای ایران را بمباران میکرد،ایران تعدادی موشک زمین به زمین به دست آورد تا بتواند به شرارتهای رژیم بعثی پاسخ دهد، ولی قذافی طی تماسی با مسئولین ایرانی از آنها خواست تا به جای هدف قرار دادن بغداد،اهدافی را در عربستان که او در آن زمان با سران حکومت سعودی اختلاف داشت، مورد اصابت قرار دهند.حال قذافی با این رفتارهای نامتعادل و دور از منطق معلوم نیست در پی قیام مردم به کجا فرار خواهد کرد، زیرا بعید است که دولت عربستان مانند بن علی، او را به حجاز راه دهد. شاید مجبور شود تا به کشور چاد فرار کند و شاید هم سماجت کند و بماند تا به دست مردمِ کشته داده، به هلاکت برسد. به هر حال، ظلم و زورگویی پایدار نیست، حتی اگر دهها سال طول بکشد. با مشاهدة سرنوشت محمد رضا، انور سادات، حسنی مبارک، بنعلی و قذافی، باید ظالمین در تمامی کشورها از خود بپرسند آیا سرنوشت دیکتاتورها و ظالمین که عمری مردم کشور خود را زجر دادهاند و سیاهچالها را از ابرار پر کرده اند، جز این است؟ و ما للظالمین من انصار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]