واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - تکلیف مخاطبان با فیلمهایی که نمیدانند مخاطبشان کیست، چیست؟ یک بار یک تهیهکنندهای میآید اسم «فیلم دختر پسری» روی کار میگذارد، پوستر را طوری چاپ میکند که عابران فکر کنند یک کمدی موزیکال است هرهر و کرکر و وقتی هم تماشاگر وارد سالن نمایش میشود، میبیند با یک تریلر روبروست! نتیجه چنین برخوردی این است البته که فیلم به جای اینکه یک میلیارد و خردهای بفروشد، پانصدمیلیون میفروشد اما به هر حال، از نفع ضرر میکند نه از هزینه. یک موقع هم هست که تهیهکننده میآید اسم فیلم را جوری انتخاب میکند که مخاطب فکر کند فیلم همین الان توی قبر تارکوفسکی تدوین شده و خیلی خاص است و یک پوستر هم انتخاب میکند که تماشاگر به این نتیه برسد قضایای متافیزیکی به شیوهای داخلی، قصه فیلم را قورت داده و فیلم هم که در ماه رمضان اکران میشود، یعنی خیلی تماشاگر خاصپسند است، با چنین پیشینهای! و تماشاگر هم که در ماه رمضان حوصله فیلم خاص دیدن را ندارد چون به قدر کافی از تلویزیون گناه و گناهکار و مرگ و شیطان و برزخ میبیند، بیخیال دیدن فیلم میشود. حالا اگر شما یکی از معدود آدمهایی باشید که میخواهید به دیدن فیلم بروید و زنگ میزنید به یکی از معدود سالنهای نمایشدهنده فیلم فوقالذکر از شنیدن این جمله که «فیلم شاد و خانوادگی «صبح روز هفتم» با بازی شهرام حقیقتدوست و علی اوسیوند...» دچار سکتههای پیدرپی میشوید! خب [ به قول مهران مدیری در «شبهای ببره»] این... یعنی چه؟! و تازه این قضایا ادامه دارد چون فیلم نمیفروشد در همان روزهای اول و اکرانش هم مصادف میشود با روزهای پیشواز شبهای قدر و بعد هم که سینماها بازگشایی میشوند، میبینید فقط یک سینمای به نسبت نزدیک به مرکز شهر و آن هم یک سئانس و آن هم ساعت ده شب آن را نمایش میدهد و تازه مشمول طرح رمضان در پایینآوردن قیمت بلیت هم نیست [در ضمن از کارت خانه سینما هم نمیتوانید استفاده کنید در نصف شدن قیمت چون روز بعد از ایام سوگواری پنجشنبه است و پنجشنبهها و جمعهها، اهالی سینما بچه این محل نیستند!] و بقیه آن معدود سینماهای نمایشدهنده در مرکز یا نزدیک به مرکز شهر هم که فیلم را عوض کردهاند. چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ فیلم مسعود اطیابی به رغم گرتهبرداری صریح، روشن و توروز روشنش از فیلم «Groundhog Day» هارولد رمیس [قدیمترها وقتی فیلمی مثلاً بر مبنای قصه فیلم «قهرمان» ساخته میشد و پرستویی جای هافمن مینشست و رضایی جای گارسیا، آخر فیلم - به قول خدابیامرز طاهره صفارزاده - اشارهای میشد به اوضاع!] از خیلی از فیلمهای در حال اکران فعلی که نه کمدیاند نه سینما و به آثار آن سینماگر کیسه بوکس رضا صفایی» [که حتی فیلمفارسیسازان قبل از انقلاب هم از او تبرا میجستند!] گفتهاند «تو بیرون نیا تا ما بدرخشیم!» بهتر است. اصلاً سینمای خاص نیست یک کمدی خوشسر و ظاهر است برای مخاطبان عام و متعلق به سینمای بدنه و مطمئناً اگر شیوه تبلیغش عوض شود، در پخش خانگی، خیلی هم موفق خواهد بود. اینکه آخر فیلم یک نتیجهگیری ایدئولوژیک، کل منطق روایی را روی یک پا میایستاند تا فیلم مثلاً «معناگرا»شود، حرف دیگری است اما مگر «مارمولک» هم همینطور نبود؟ «اخراجیها» هم همینطور نبود؟ فیلم، اساساً قصه را هم به روش نقالها، روان تعریف میکند البته بزنبکوب و سالن بیلیارد به جای کافه و رقص هندی مردانه به جای ... [خدا به دور! وای ذلیلشدهها!] و خواننده مجاز رپ به جای آغاسی ندارد. لازم هم ندارد چون شوخیها آنقدر خوب جفتوجور شدهاند که مخاطب عام را راضی نگه دارند اما مشکل همان شیوه پخش آن است. مثل این است که شما لباسهای تابستانیتان را با پوستری تبلیغ کنید که توی آن یک اسکیمو پالتوپوست تنش باشد یعنی همان شعار معروف گرما در گرما سرما در سرما! اینکه اطیابی شاکی شده از چنین اکرانی، به خدا حق دارد، به دین حق دارد، مگر بیچاره کردن یک فیلم چند راه ممکن دارد که این اکران آن راهها را نرفته؟! ببینید دوستان! سروران! تهیهکنندگان خصوصی، عمومی، دولتی، انتفاعی، غیرانتفاعی! این روشش نیست یا شما میخواهید فیلمتان بفروشد یا میخواهید فیلم و بازیگرها و کارگردان را به زمین گرم بزنید و حالش را ببرید! خب، اگر میخواهید با سوزاندن خانهتان، دو ساعتی از دیدن «شعلههای آتش» [با فیلم کلاسیک پونته کورو اشتباه نشود] لذت کافی و وافی ببرید که هیچ، اما اگر میخواهید هزینههایتان برگشت بخورد و سودتان هم سرجایش بماند، به سبیلتان این راهش نیست!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]