واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اسدزاده، محمدرضا - این مختصر خلاصه تحقیقی است درباره تاریخ شهری که روزی متعلق به ایران بوده است و یک بار طی عهدنامه گلستان باری دیگر طی عهدنامه ترکمانچای به روسیهی تزاری واگذار شد. شهری ایرانی که امروز متعلق به ایران نیست. شهر باکو از شهرهای کهن ایران زمین است که بنای آن را به خسرو یکم انوشیروان ساسانی نسبت دادهاند. این شهر همواره بخشی از ایرانزمین بوده است تا این که پس از جنگهای ایران و روس، نخست طی عهدنامه گلستان به سال ۱۲۲۸ ق/۱۱۹۲ خ/۱۸۱۳ م به روسیه تزاری واگذار شد. ایرانیان برای بازپسگیری آن جنگیدند و آن را گرفتند. اما دوباره طی عهدنامه ترکمانچای به سال ۱۲۴۴ ق/۱۲۰۷ خ/۱۸۲۸ م به روسیهی تزاری واگذار شد. از آن پس دیگر به ایران بازنگشت. تا پیش از زمان صفویان نام آن را در همه منابع و کتابهای اسلامی و ایرانی به شکل «باکویه» مینوشتند. اما در زمان صفویان آن را به شکل «بادکوبه» نوشتند و این ریشه را برای آن ساختند که بادکوبه یعنی جایی که خیلی باد میوزد! در حالی که مردم هم چنان آن را باکویه یا باکو میخواندند. شهر باکو از زمان باستان به خاطر نفت آن شناخته شده بود. به طوری که بهرام چوبین (از خاندان اشکانی مهران-پَهلَو) که در زمان ساسانیان سپهبد و مرزبان شمال غرب ایران بود از نفت این منطقه برای ساخت سلاحی آتشین استفاده کرد که پس از وی نیز هم چنین کاربرد داشت و به کسی که از این سلاح استفاده میکرد «نفتانداز» میگفتند. نفت واژهای اوستایی است و از زمانهای قدیم در ایران شناخته شده بود و بسیاری از آتشکدههای ایران بر روی چاههای نفت یا گاز طبیعی بنا شده بودهاند که بدون تلاش چندانی بر روی زمین میآمده است. اینک چند نمونه از نوشتههایی که درباره باکو یافته ام را می آورم: یاقوت حموی در کتاب «مُعجَم البُلدان» (نوشته به سال ۶۲۱ ق/ ۶۰۳ خ/۱۲۲۴ م) در ذیل باکویه گوید: شهری از نواحی دربند شیروان است که منبعی نفت عظیم دارد که درآمد روزانهء آن به هزار درهم میرسد. در کنار این منبع چشمه ای دیگر از نفت سفید است که مانند روغن زیبق [=جیوه] است و شب و روز قطع نمیشود و اجارهء آن مانند منبع اولی است. و من از یکی دوستان مورد اطمینان بازرگان شنیدم که او در آنجا زمینی را دیده است که درآن همیشه آتش روشن بوده است. حمدالله مستوفی در «نزهة القلوب» (نوشته شده به سال ۷۴۱ ق/۷۱۸ خ/۱۳۳۹ م) ذیل باکویه آمده است: نفط معادن بسیاری دارد و در ایرانزمین، بزرگترش معدن باکویه است و آنجا زمینی است که در آنجا چاهها حفر میکنند تا به زهاب میرسد. آبی که از آن چاهها برمیآورند نفط بر سر آب میباشد. (از نزهة القلوب ج ۳ ص ۳۰۷). در ولایت باکویه زمینی است که از او آتش فروزان است چنانکه بدان آتش نان و آش میتوان پخت و ... من آن زمین را دیدهام و عجب این که در آن حوالی مرغزاری است چون بر آن مرغزار اندکی حفر کنند از آن حفره نیز آتش مشتعل میشود. (از نزهة القلوب ج ۳ ص ۲۸۶). اعتمادالسلطنه در «مرآت البلدان» به سال ۱۲۹۰ ه.ق. (۱۲۵۲ خ/۱۸۷۳ م) که «موکب همایون ناصرالدین شاه از سفر فرنگستان معاودت میفرمود در عبور از بادکوبه مختصری شرح حال شهر» را چنین نوشتهاست: بالجمله شهر بادکوبه از مداین قدیمهء دنیا محسوب و در یکی از بروج دیوار شهر لوحی نصب و تاریخ تعمیر این شهر مرتسم شده است و تقریباً این تعمیر ششصد سال قبل شده... از ابنیهء قدیمه که در آنجا ملاحظه میشود برجی است بسیار مرتفع که موسوم به «برج دختر» است که بنای آن از سنگ و آجر شده و مشرف به بندرگاه است و حالا چراغ بحری برای هدایت کشتیهایی که از دریا شب میخواهند وارد بندرگاه شوند بر سرآن برج شبها روشن مینمایند... محصولات طبیعی و اصلی باکو که به خارج برده میشود اول نفت است که به ایران و تمام روسیه میرود... هندوها بادکوبه را شهر متبرکی دانسته به زیارت آن میروند. معبد آتش پرستان هندی و پارسی در این «صوریخانه» است. عمارتی است مربع و در وسط آن عمارت اطاقی بنا شده است که چهار طرف آن باز است، وسط گودالی است که آتش از میان آن بیرون میآید. همان طور که میبینید اعتمادالسلطنه به دو بنای مهم در باکو اشاره میکند: یکی برج دختر و دیگری آتشکدهای که هندیان و پارسیان بدان احترام گذاشته و به زیارت آن میروند. «برج دختر» امروزه به صورت ترکی «قز قلعهسی» درآمده و در انگلیسی «Maiden Tower» خوانده میشود. استاد دکتر ابراهیم باستانی پاریزی در مقالهای به نام «ابنیهء دختر و قلعهء دختر کرمان» (مجلهی باستانشناسی، ۱۳۳۸ خ/۱۹۵۹ م) مینویسد: لفظ باکو ماخوذ از کلمهء بغ (خدا) است و «برج دختر» که در باکو است برجی مربوط به معبد اناهیت بوده که در آن شهر وجود داشته است. همچنین همهء امکنه و ابنیهای که به نام «دختر» شهرت یافتهاند معابدی برای ناهید بودهاند. احمد کسروی تبریزی دربارهی ریشهی نام باکو چنین مینویسد: در زمان ساسانیان و پیش از زمان ایشان، در ارمنستان و آران و آذربایگان و دیگر گوشههای ایران آبادیهایی با نامهای «باکاوان» و «باکاران» یا نامهای دیگر نزدیک به اینها برپا بوده که در هر یکی از آنها آتشی افروخته میشده یا بخودی خود افروخته بوده، این است که این آبادیها را ایرانیان زردشتی گرامی میداشتهاند. یکی از این آبادیهای دینی و گرامی ایرانیان همین جا بوده که اکنون باکو خوانده میشود و اصل نام آن «باگاوان» یا «باگوان» بوده است. باگوان بعدها به شکل باکویه درآمده است مانند شهرویه، سیبویه، مسکویه ... کلمهء وان که اینان بر آخر این شهرها میگذراند کلمهای است که در آخر نامهای آبادی های بسیار معروف میباشد چنانکه در این نام ها: شیروان، نخجوان، هفتوان، ایروان، کردوان ... از آنچه گفتیم پیداست که باگاوان یا باگوان از دو کلمهء «باگ» و «وان» ترکیب یافته. وان، یا گان، یا ران، یا لان یا رام که در آخر نامهای آبادیها فراوان میآید همه از یک ریشه میآید و به معنی شهر یا جای یا بوم است. اما بگ یا باگ یا بغ: این کلمه در هخامنشی و اوستائی و پهلوی بمعنی خدا بکار میرفته و بگمان بسیاری از دانشمندان اروپایی این کلمه در زبانهای دیگر هم معروف بوده، از جمله بوغ روسی را با این کلمه یکی میدانند. باری، ما این کلمهء بگ یا باگ را بر روی یک رشته از نامهای آبادیهای ایران و ارمنستان مییابیم بدینسان: باگاوان: در چندجا در آران و ارمنستان. بگوا: در آذربایگان و افغانستان بغستان: (بهستون، بیستون) در کرمانشاه. بجستان: در خراسان. فغستان: در گلپایگان. بجند: در آذربایجان. بغلان: در خراسان.باگارج: در ارمنستان. باکه: (بعقوبه) در عراق. پس باگوان یا باگاوان به معنی شهر خدا یا جایگاه خداست. و اینکه این آبادی ها را به این نام ها خواندهاند برای این است که در هر کدام آتشکده یا بتکدهای برپا بود، از جمله باگاوان که امروز باکو گفته می شود هنوز هم نشانهء آتش و آتشکده در آن پیداست. موسی خورنی، تاریخنگار ارمنی، آشکار می نویسد که باگوان آتشکده داشت. ... آشکار می نویسند که پادشاهان پیشین ارمنستان که مسیحی نبودهاند بنیاد گذارده بودهاند و جایگاه خدایان کهن از مهر و ناهید بوده است. جالب است که همهترکانگاران در راستای ایرانیزدایی از این منطقه، ابتدا نام «باکو» را به «باکی» برگرداندهاند و حال برایش ریشهی ترکی نیز پیدا کردهاند به معنای تپه! آتشکدهی مزبور نیز از معبدهای زرتشتیان بوده که پس از گرایش مردم منطقه به اسلام متروک شده و سپس گروهی از مولتان هند بدانجا آمده و آن را بازسازی کردند. هم اکنون نیز مورد احترام زرتشتیان و هندیان است. این آتشکده امروز در منطقهی «سوراخانی» (گویا ترکیب: سوراخ + خانی=چشمه) است. عکس درج شده تصویری از آتشکدهی سوراخانی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 477]