واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > کثیریان، کیوان - کیوان کثیریان از من بپرسید میگویم فرهاد اصلانی بازیگر با استعدادی است. اصلا بازیگر خوبی است. حالا چرا؟ اول ببینیم اصلا از یک بازیگر که همه میشناسیم و دائم در نقشهای مختلف توی تئاتر تلویزیون و سینما میبینیمش چه توقعی داریم. درهرحال نباید انتظار داشت بازیگران در هر نقش و گریمی که ظاهر میشوند، هربار بهکلی روح و روانشان تغییر کند و انسان جدیدی خلق کنند. طبعا توقعمان این نیست. با این سطح توقع، هر بازیگری که طی یکربع ساعت مرا قانع کند که خودش نیست و باعث شود در همان یکربع، حتی برای لحظاتی نام بازیگر را فراموش کنم، بازیگر خوبی است. بعد از یکربع اگر پذیرفتمش و خودم را از قیدوبند نامش رها کردم پس بیشتر بازیگر خوبی است! اگر هم دربارهاش نوشتم که دیگر درچشم من ستارهای است برای خودش! صبر کنید. نگویید "استدلال ازاین عوامانه تر و معیاراز این غیر کارشناسی تر نمیشود". البته حق با شماست اگر بگویید. بههرحال هرکسی برای خودش معیارهای عوامانهای هم میتواند داشته باشد دیگر. اما " فرهاد اصلانی" فقط اینها نیست که گفتم. درباره بازیگری که تلاش میکند تفاوتهای نقشها را از صافی وجودش بگذراند، به همین سادگی نمیشود قضاوت کرد. کسی که نگاهش میتواند در عین بدخلقی، آنقدرساده ومهربان و پدرانه باشد که در "حیران" بود و در عین حال آنقدر شیطنتبار و دریده باشد که در "راه بیپایان"، طبعا بازیگر خوبی است. او که میتواند در "آشپزباشی" طمعکاری و دنائت را در لفافه طنز بپیچد و توی ذوق نزند و درعین حال در"عشق فیلم" یک کارگردان سینما باشد که به بیمارروانی شیزوفرنیک بدل میشود و به دام کلیشههای کسالتبار این نوع نقشها نیفتد، بیشک بازیگر توانایی است. نگاهی به کارنامه بازیگری اصلانی نشان میدهد او در نقشهای منفی یا حداقل "ظاهرا منفی" - این هم از همان کلمات من درآوردی است! - بهتر دیده میشود. او به نقش بعد میبخشد و خوب بلد است خیر وشر را در وجود یک کاراکتر ممزوج کند. نمونه اخیرش نقش جذاب او در "حیران" است که گرچه ازابتدا گمان میکنید با پدری خشن، بیمنطق و بیاحساس مواجهید که به جای حرف زدن با دخترش او را زیر مشت و لگد میگیرد، اما در نهایت پدری را میبینید که برای سعادت ونجات فرزندش حاضر است دست به هر فداکاری بزند و او را به رغم تمام اشتباهاتش ببخشد، یا در "راه بیپایان" که در عین رذالت، عاشقی بیقرار هم هست و در" پاداش سکوت" رزمندهای قدیمی است که به آب و نان و جاه رسیده. اصلانی اما، در"مختارنامه" اوج گرفته است. میوه فروش ساده 16 سال پیش سریال "همسایهها" حالا به بلوغی دلپذیر در بازیگری رسیده است و شده یکی از ستارگان "مختارنامه". او نقشی را بازی میکند که پیش از این داریوش فرهنگ در "معصومیت از دست رفته" ساخته همین داود میرباقری بازی کرده بود - و اتفاقا چه خوب هم بازی کرده بود- . عبیدالله بن زیاد، والی کوفه و یکی از منفورترین شخصیتهای ماجرای کربلا، با هنرمندی اصلانی بدل به چهرهای میشود که درعین حال که تنفرتان را بر میانگیزد، با کید و تزویرش و با هوشمندی و سیاستش و با مظلومنمایی و استدلالهای بهظاهر منطقیاش مرعوبتان میکند و گاه تحسینتان را برمی انگیزد. او با دسیسه و حیلتسازی از "لشگر پنهان حیلهها" یش به احسن وجه بهره میبرد، از جهل کمدلی و سادهلوحی کوفیان بهترین استفاده را میکند و این را درهمان بدو ورودش به کوفه در لباس حسین(ع) به رخ میکشد. بر منبرمسجد که سخن میگوید از تمام فنون سخنوری برای فریفتن مخاطبانش سود میبرد، به ناگاه برمیآشوبد و سپس ناگهان آرام میشود، به یکباره بغض میکند و هقهق میزند. مقدس مآبی و عوامفریبی را درهم میآمیزد و با آنکه قبله را نمیشناسد از نماز اول وقت غافل نیست. به اینها اضافه کنید دیالوگهای هوشمندانهای را که فیلمنامهنویسان برای عبیدالله نوشتهاند و بسیار در چند وجهیشدن شخصیت یاریاش کردهاند. اصلانی اما آنقدراجرای بهقاعده و درستی دارد که با رندی، تمام اینها را ازآن خود میکند. یکی از عوامل فیلم نقل میکرد پس از خطابه نخست عبیدالله در مسجد کوفه، برخی از هنروران که پای منبر"اصلانی" نشسته بودند، تحت تاثیر قرار گرفته بودند و از میرباقری و دستیارش دلایل ناحق بودن سخنان عبیدالله را میپرسیدند! تاثیرگذاری را میبینید؟ و نفوذ کلام را؟! حکماً مردم آنروز کوفه هم همینگونه تحت تاثیر ابن زیاد قرار گرفته بودند که بیعت شکستند! ابنزیاد را ابن مرجانه هم میخوانند؛ کنایهای تحقیرآمیزاز ماجرای حرامزادگیاش. شاید به همین علت، "عبیدالله اصلانی" در خلوت، نشانههای آشکاری ازضعف دارد، نگاههایش تند وعصبی است، بی رحم وتند مزاج است، از نامردی و عهدشکنی و خشونت و ارعاب و ناروزدن ابایی ندارد، آرامش ناگهانی و فریادهای ناگهانی همواره با اوست، از طغیان مردم میهراسد و دستپاچه میشود، معدهاش درد عصبی دارد، گاه درمانده و مستاصل میشود، اما خودش را از تک وتا نمیاندازد و همیشه دست پیش را میگیرد. به گمان من این عبیدالله ازعبیدالله شیکتر، با صلابت تر و قلدرتری که داریوش فرهنگ خلق کرده، "عبیدالله تر" است! این مطلب در روز پنجشنبه 27 آبان در ضمیمه روزنامه شرق به چاپ رسیده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 625]