واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مصاحبه با فرزند شهید تند گویان
محمدمهدی تندگویان، فرزند شهید محمد جواد تندگویان، وزیر کابینه شهید رجایی است، این شهید گرانقدر که از نخبگان و وزیران شایسته ایران بودند، 19 آبان ماه سال 59 به اسارت رژیم بعث عراق درآمد و بعد از گذراندن 11 سال سخت و شکنجه به مقام رفیع شهادت رسید. زمانی که پدر محمدمهدی به شهادت رسید، او تنها 7 سال داشت. او دو خواهر دارد که خواهر کوچکتر زمان اسارت پدر به دنیا آمد و هرگز پدر را ندید. با فرزند این شهید گرامی که در حال حاضر در سمت عضو هیات مدیره شرکت سهامی نمایشگاههای بینالمللی تهران فعالیت میکند به گفتگو نشستهایم تا حال و هوای وی را در آن زمان و بعد از شهادت پدرش را جویا شویم.خاطرهای که از پدر به یاد دارید؟آن موقع 7 سال داشتم و بیشترین خاطرهام از پدرم این بود که او را کمتر میدیدم. یا درگیر کار بودند یا پیش از انقلاب در زندانهای ساواک بودند. سال 59 هم اسیر شدند، برای همین کمتر ایشان را میدیدم. تنها خاطره خوشی که از ایشان دارم، هدیهای بود که روز تولدم به من داد. ساعت 5/1 نیمهشب برای خوردن آب از خواب بیدار شدم و به آشپزخانه رفتم، دیدم پدرم شام میخورد، من را بغل کرد و به من هدیه شیرینی داد که سالهای سال این هدیه را نگه داشتم. حتی یک بار در یکی از سفرهایشان برای سرکشی به پالایشگاه من را به آبادان بردند. ایشان با این کارشان میخواستند بگویند که من عزیزترین کسانم را میآورم تا منطقه حفظ شود.شهید تندگویان چطور وزیری بود، توصیف خودتان به عنوان فرزند ایشان بگویید؟پدرم جوانترین وزیر از اول انقلاب تا به حال است و زمانی که وزیر شد، مصادف با شروع جنگ بود، عمده فعالیت تاسیسات نفتی و پالایشگاههای ما هم در مناطق جنگی بود، در مدت 40 روز که پدرم وزیر نفت بود، 5 بار به منطقه آبادان سفر کرد، دائم پالایشگاه مورد یورش قرار میگرفت. در آبادان بخشنامه کرد که پالایشگاه آبادان از مواد سوختی تخلیه شود، خودشان در منطقه باقی ماندند و با وجود شرایط محاصره آبادان به این شهر رفتند و با آن که از جاده حاشیهای آبادان عبور میکردند، ایشان به دست حزب بعث دستگیر شدند و 11 سال اسارت را در سلولی به تنهایی گذراندند.به نظر شما چطور باید از شهدایی چون شهید تندگویان یاد کرد؟نباید از آنها اسطوره سازی و برایشان افسانه سرایی کرد. آنها هم مثل همه انسانها زندگی کردند و مشکلات زندگیشان مانند مردم عادی بود، خطا و اشتباه هم داشتند، مهم این است که هویت خود را شناختند و با این هویت راه خود را ادامه دادند. ولی هر شهیدی که در موقعیت شهادت قرار میگیرد، ویژگیهای خاص خود را دارد، فکر نمیکنم، هیچ کس در موقعیت جنگ حاضر شود،11سال اسارت را در تنهایی بگذراند و شهید شود. همین که بتوانیم به بچههای ایران برسانیم که آدمهایی در کشورمان صبوری کردند تا از ملیت، مملکت و ناموس خود دفاع کنند، پیام این اتفاق را رساندهایم. باید در تاریخ و کتاب دبستان وارد کنیم و با زبان بچهها زبان نسل شهدا را منتقل کنیم تا این صبوریها و رشادتها به نسلهای دیگر به خوبی منتقل شود. نسل حالا، نسل سوخته است چون ما اطلاعات را خوب به آنها ندادهایم و مبانی خوب تبیین نشده است و مسائل از یک دیدگاه و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود اجتماعی برای جوانان نسل سوم تشریح شده است.اگر شهید تندگویان الان بود، چگونه بود؟نمیتوانم بگویم اگر شهید تندگویان بود، چه میشد، به نظر من شهدا آنقدر پخته و منطقی بودند که با شرایط روز طوری رفتار میکردند که لطمهای به اسلام یا مبانی فکری آنها وارد نمیشد. باید بگویم جوانان ما آنقدر از مظلومیت و شهادت شنیدهاند، بیزار شدهاند، چرا نباید از رشادتها گفت. شهید تندگویان با رشادت 11 سال مقاومت کرد و یک کلمه هم حرف نزد. در عین حال صدای دعا و اذانش میآمد، مگر این که زیر شکنجه از هوش میرفت. آنچه احجاف شده؛ مظلومنمایی شهداست در حالی که زندگی همه آنها همراه با رشادت و سربلندی است.سخن محمد مهدی با جوانان؟اگر جوان ما هم اصالت خود و واقعیت وجودی خودش را پیدا کند. عمده پیام شهدا را درک کرده است. این که بدانیم چه نوع خدمتی باید بکنیم و زمان ما چه خدماتی نیاز دارد، خود شناخت هویت فردی و اجتماعی هر جوان است.منبع:روزنامه جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]