واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاموشی حاجقربان؛ چهل روز گذشت... روایت عطاالله امیدوار از مردی كه داستان ما را خوب میدانست
چهل روز گذشت؛ چهل روز است كه بر دوتار حاج قربان دیگر هیچ گنجشكی آواز سر نداده و صدای ساز و آواز یكی دیگر از زرینپنجهترینهای دوتارنوازی و بخشیگری ایران خاموش شده است. مردی بخشی، كه موسیقی را میدانست؛ شعر را میدانست؛ صدایش خوب بود؛ داستان ما را هم خوب میدانست و سازش را خودش درست میكرد... مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت دوتاز نواز چیرهدست خراسان امروز در زادگاهش برگزار شد. این مراسم كه از سوی خانوادهی این هنرمند نامی تدارك دیده شده است، از ساعت 10 آغاز شد و تا ساعت 14 در زادگاهش - روستای علیآباد - ادامه دارد. یكی از آخرین بازماندگان بخشیگری، همان كه تنها بخشی کامل از نسلها عاشقی و عاشقپیشگی خراسان بزرگ، گنجینهی ملی و... میخوانندش، چهل روز پیش، در خانهاش، در یكی از روستاهای قوچان به خاموشی ابدی پیوست و از همانجا بهخاك سرد گورستان سپرده شد. سلیمانی در روستاى ترك نشین علىآباد در شمال قوچان - خراسان - بهدنیا آمده بود و میگویند از هشت سالگی دوتار بهدست گرفته و نزد پدرش که از نوازندگان صاحب نام دوتار شمال خراسان بهشمار میرفت، به شاگردی پرداخت. هنگام درگذشت پدر، او 22 ساله بوده و از آن پس نزد غلامحسین بخشی جعفرآبادی، حاج محمد بخشی قیطاقی و عوض بخشی به آموختن دوتار روی آورد. خودش میگفت، 16 - 17 سال تشكیك بهخاطر درك مسایل شرعی در پرداختن به موسیقی، او را از هنرش دور كرده بود؛ برای همین دغدغهاش شد زمین و آب و زراعت. سلیمانی در سالهای 69 و 70 بهعنوان پدیده جشنواره فجر سال 71 بهمدت هشت سال داور بخش موسیقی مقامی جشنواره سراسری فجر بود و در جشنواره آوینیون فرانسه نیز بهعنوان پدیده جشنواره انتخاب شد. او در كشورهای آمریكا، آمریكای جنوبی، پرو، اكوادور، آلمان، تونس و هلند موسیقی زنده اجرا كرد و تا پایان حیاتش هشتبار نیز برای اجرای موسیقی به فرانسه اعزام شد. محمدرضا درویشی - استاد و پژوهشگر موسیقی سنتی - مجموعهای پژوهشی از آثار برای انتشار آماده كرده است. حاجقربان سلیمانی، بخشی از باغش را که در آن مدفون شده است، بهعنوان قطعه هنرمندان تقدیم اهالی هنر كرده است. در كشورهای مختلف كنسرت داد. در آوینیون فرانسه تا سه برابر زمانی كه به او تعلق داشت برای مردم مشتاق هنرنمایی كرده بود؛ روزنامههای معتبر فرانسه تصویرش را در صفحه اول چاپ كردند و نوشتند: "مردی كه درهای بهشت را به روی ما باز كرد". حاج قربان اجرای برنامهایش را از اول پیشبینی نمیكرد و روی صحنه بنا به مقتضیات زمان و مكان و ارتباط با ساز و جهان آهنگش را میزد و میخواند. كمتر دیده شده كه یك آهنگش دوبار تكرار شده باشد؛ بهگفتهی خودش كلید سازش یكی است ولی هر لحظه با خود یك نگاه چیزی متفاوت اجرا میكرد. او در پاسخ به اینكه چرا اجرای هنرش از اول مشخص نیست گفته بود: وقتی روی صحنه میروم، آنوقت معلوم میشود من چه میخوانم؛ من نیستم كه ساز میزنم بلكه ساز است كه مرا مینوازد و گفته بود: هربار كه لب بالكن مینشینم و دوتار میزنم گنجشكی میآید و روی دسته سازم مینشیند من كه مینوازم او هم میخواند و وقتی از ساز زدن باز میایستم، گنجشك خاموش میشود و نگاهم میكند میخواهد بنوازد... او سازش را از پدرش یاد گرفته و بعد از فوت پدر نزد یك استاد دیگر رفت. به نقل از خودش: "هفت پشت من نوازنده و بخشی بودند" عطاالله امیدوار - موسیقیدان و كارشناس هنری - دربارهی حاجقربان گفت: او یكی از هنرمندانی بود كه لباس و رفتار و سازش شناسنامهاش بودند و برای ارایه كارش نه لباسهای جورواجور و پاپیون و... داشت و نه هیچ چیز دیگری از این دست؛ بلكه همیشه با لباس معمولش، تمیز و مرتب دیده میشد؛ او از راه كشاورزی روزگار میگذراند از كار و دسترنج خودش. آوازش و سازش بیشتر در ستایش خداوند و مدح بزرگان دین و روایت حكایت مذهبی و اخلاقی مرثیهخوانی بود و به قولی او در ناحیه خراسان قوچان معینالبكا بود. در بحر طویلش در ستایش طبیعت و با نعمتهای خدادادی منزلت و بزرگی رسول اكرم (ص) پایان میپذیرفت. امیدوار با یادآوری گفتهای از پسر حاج قربان - علیرضا -، اشاره كرد: حاجی در روستا برای مردم داستان تعریف میكرد تا نزدیك چهارساعت طول میكشید و بعد از حدیث سراغ آهنگ و نوا میرفت و بخشیگری میكرد و مردم با تمام وجود گوش میدادند، ولی این روش اصیل در كنسرتهای داخل و خارج متأسفانه دیده نمیشود. این موسیقیدان و کارشناس هنری عنوان كرد: حاج قربان، شاعر بود در انتخاب شعر دقت فراوان و از اشعار سبك و آهنگهای بیمعنی پرهیز میكرد. او شدیدا تا آخر عمر، از اركستركردن ساز كه تعدادی با هم آهنگی را بزنند مخالفت كرد. میگفت، موقعی كه همه با هم بزنند صدای ساز خوب گم میشود، معنی اشعار فهمیده نمیشود؛ باور داشت، هر آهنگ و نوا حال خودش را دارد؛ باید دقت كرد كه اگر سوژهی شادی است شاد نواخته شود و اگر مرثیه است به نوع خودش و مفهوم در ارایه مطلب در آهنگ مهم است. امیدوار گفت: حاجی سازش را به كسی نمیداد، برای مردم فرانسه هم باوركردنی نبود كه از این ساز كوچك این صدا درمیآید. وی افزود: حاج قربان از این كه اثری را از او یاد بگیرند و بهنام خودشان ارایه دهند و قدر ندانند، بسیار ناراحت بود و باید گفت این عمل گویا همیشه رایج بوده است. به باور امیدوار، موسیقیهای ایران زمین و كشورهای اطراف، مشابهتهای خیلی زیادی با هم دارند. زدن و خواندن حاجقربان را با اساتید بزرگ موسیقی اصیل ایرانی یكی میدانم؛ البته منظورم از موسیقی اصیل آثاری است كه بهصورت صفحه از قدیم بهجا مانده كه میتوان شنید نه اینكه روایت كرد. این نوازنده و موسیقیدان تاكید كرد: ردیف در موسیقی ما، كلا بدین صورت كه میگویند و مرسوم شده وجود نداشته است؛ ردیف چنانچه از معنی آن میفهمیم قطعاتی یا گوشههایی را بهدنبال هم ردیف كردن است و تركیبی برای خودش. ولی بحث اصلی اینست كه تمام موسقیدانهای فعلی بازار از نوارهای خود به دفعات پر كردند، بر ردیف میزاعبدالله كه در حقیقت راوی آن میرزا عبدالله نبوده و شاگرد میزرا عبدالله در اواخر عمرش بوده كه گویا از زدن او نوار هم ضبط شده و كسی اصلا نوار را ندیده و براساس این روایت به آموزش داده میشود، نت نوشته میشود. اگر میرزا عبدالله، برادر بزرگ میزا حسینعلی و سرسلسلهی موسیقی دستگاهی بدانیم، صداهای سازی كه از میرزا حسینعلی باقی مانده مقایسه كنیم میبینیم چقدر متفاوت است. وی اضافه كرد: ردیف درویش خان را ببینید كه مرحوم هرمزی زده است، او شاگرد عالی میرزا بوده و تبرزین طلا از او جایزه گرفته است و نوارهای موجود را میتوان گوشی از آن یاد گرفت؛ متاسفانه كسی به دنبال این كار هم نیست. درست كه حاجآقا محمد مردی بوده كه تمكن مالی داشته و منزلش همیشه موسیقیدانها رفتوآمد داشتند و اساتید مختلف با او محشور بودند، ولی هیچ كس نه صدای او را شنید و نه صدای او را شنیده وی آگاه بوده. اصولا از زمان تاسیس رادیو موسیقی اصلی ایرانی رو به زوال گذاشت در عوض نوع دیگری رشد پیدا كرد و اساتیدی بر این روال كارهای ارایه دادند و میدهند. استاد صبا شاگرد درویش و میرزا عبدالله بوده؛ سمائی و... بود. در سه تارش انگارهای از اساتیدش میبینید و این انگاره را اصلا به شاگردان خود منتقل نكرده است. آثار ادیب خوانساری را گوش كنید، زمانی وارد رادیو میشود، بسیار عالی میخواند و پس از مدتی تحت تاثیر مد آن زمان دیگر خواندنش شل و كشدار میشود و تمام سازها هم همین طور؛ چرا كسی دیگر مثل محجوبی پیانو نمیزند، مثل نایب اسدالله نی نمیزند و هنرنماییاش مثل درویش و میرزا حاج علیاكبرخان، حسن خان سمایی، میرزا خان ساوجی، طاهرزاده، اقبال، امیر قاسمی نیست؛ در صورتی كه تمام صداهای ایشان موجود است، دست كم از هر كدام یكی باید این گنجینههای بزرگ را بیاموزد و به دیگری منتقل كند. عطاالله امیدوار تصریح كرد: خیلیها در نوشتههای خود را شاگرد اساتیدی طاهرزاده، اقبال، امیرقاسمی، تاج، نكسیا و... میدانند كه در مقایسه اصلا این ادعا ثابت نمیشود. به اعتقاد او، تا دیر نشده جویندگان موسیقی اصیل همراه و یا بعد از آموختن ردیفهای متعدد از صداهای اساتید قدیم كه در آرشیو موجود است، كپی صددرصد عاشقانه كنند و كم كم خود را بهروش قدیم نزدیك كنند. این شاگرد آواز استاد امیر قاسمی، پیشنهاد كرد: صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، میتوانند كتابخانههای تخصصی از كلیه آثار قدیم كه در آرشیو یا در پشت درهای بسته مانده و خاك میخورد درست كرد و در اختیار همه دوستداران موسیقی اصیل ایرانی و نواحی بگذارد. وی اضافه كرد: دیگر مسابقات ردیف برای دانشجویان نگذارید؛ بلكه گوشه و یا تكهای از آثار قدما را در اختیار مسابقهدهندگان قرار داده و بخواهند عینا مثل آن بزنند و یا بخوانند. امیدوار در پایان گفت: متاسفانه قدرت تشخیص از ما گرفته شده و آن هم بهخاطر هزاران صدا و تصویر و تسلیحات و مسایل اقتصادی كه دور بر ما را گرفته است.منبع : ایسنا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]