تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866121987


جهنميترين جنگ قرن بيستم
واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: جهنميترين جنگ قرن بيستم
جنگ ويتنام در بازه خاصي از تاريخ روي داد؛ درست زماني كه آتش جنگ كره خاموش شده بود و جنوب شرقي آسيا نااميدانه زبانههاي جنگي ديگر را در افقش نظاره ميكرد. جنگ ويتنام حاصل مجموعه پيچيدهاي از تفاوتها بود؛ نبرد كوچكي كه به جنگي بزرگ تبديل شد.
آفتاب: پرتلفاتترين جنگ پس از جنگ دوم جهانى و طولانيترين جنگ دنياي مدرن روايتي پرپيچ و تاب داشت.
جنگ ويتنام در بازه خاصي از تاريخ روي داد؛ درست زماني كه آتش جنگ كره خاموش شده بود و جنوب شرقي آسيا نااميدانه زبانههاي جنگي ديگر را در افقش نظاره ميكرد. جنگ ويتنام حاصل مجموعه پيچيدهاي از تفاوتها بود؛ نبرد كوچكي كه به جنگي بزرگ تبديل شد. پرتلفاتترين جنگ پس از جنگ دوم جهانى و طولانيترين جنگ دنياي مدرن روايتي پرپيچ و تاب داشت.
شروع اين اشتباه بزرگ به اوايل دهه ۱۹۵۰ و پايان نخستين جنگ هند و چين باز مىگشت. هنگامى كه ارتش فرانسه پس از شكست قاطع ازنيروهاى ويتمين تحت فرمان مردان سياسي هانوى به رهبري «هوشي مين» مجبور به ترك ويتنام شدند.
كشوري كه براي نزديك به شش دهه زير پرچم فرانسه زانو زده بود و اينك براي برخاستن تقلا ميكرد. فرانسه در نهايت در كنفرانس ۱۹۵۴ ژنو به استقلال سه كشور مستعمره خود در هندوچين يعني كامبوج و لائوس و ويتنام رضايت داد؛ اما در موافقتنامههاي كنفرانس ژنو، ويتنام موقتا به دو قسمت شمالي و جنوبي تقسيم شد. به اين ترتيب كمونيستها به نيمهشمالي عقب مينشستند و نيمه جنوبي غيركمونيستي باقي ميماند كه البته خط ويژه آتشبس ميان اين دو به عنوان مرز سياسي تفسير نميشد.
در آن زمان هدف ظاهرا اين بود كه پس از نظرسنجي سراسري از مردم ويتنام، تكليف حكومت در اين كشور معلوم شود اما در عمل داستان شكل ديگري داشت. آمريكا از ترس سقوط كل منطقه به دامان شوروي با اين موافقتنامه مخالف بود و همين موضوع موجب شد تا با تشويق حكومت ويتنام جنوبي به رهبري «نگو دين ديم»، او را وادارند تا از شركت در مذاكرات مربوط به رايگيري شانه خالي كند. اين شد كه در ۱۹۵۵ جمهوري مستقل ويتنام جنوبي به رهبري ديم رسما اعلام موجوديت كرد.
عدم برگزاري رايگير سراسري موجب شد تا باقيمانده نيروهاي ويت مين در جنوب همراه با اوجگيري نارضايتي عمومي شديدا دست به مقاومت بزنند و جبهه آزادي بخش ويتنام كه جنوبيها افرادش را ويتكنگ صدا ميكردند با پشتيباني شماليها در ۱۹۵۹ شكل بگيرد.
آتش زير خاكستر
در طول سالهاي پاياني دهه۱۹۵۰ دامنه عمليات چريكهاي ويتكنگ رفتهرفته گسترش يافت. درحاليكه جنوبيها با ناتواني درگير سركوب كودتاهاي داخلي بودند. آمريكا از۱۹۵۵ تا ۱۹۶۰ چند صدميليون دلاركمك و صدها مستشار نظامى به ويتنام جنوبى اعزام كرد اما در عمل فايدهاى نداشت؛ طوريكه تا ۸۰درصد روستاهاى ويتنام جنوبى به دست ويتكنگها افتاده. نيروهاي ويتكنگ با استفاده از شبكهاي گسترده از تونلهاي زيرزميني به سرعت جابهجا ميشدند، همين موضوع به جابهجايي سريع واحدها و پيچيده شدن درگيري با آنها كمك ميكرد.
نخستين نبرد جدي بين نيروهاي طرفين در ۱۲ ژانويه ۱۹۶۲ در گرفت؛ زماني كه بالگردهاي آمريكايي با هلي بورد بيش از ۱۰۰۰ سرباز ويتنام جنوبي در پناه آتش سنگين خود حمله به چريكها را آغاز كردند. اين تهاجم اگرچه در ظاهر موفقيتآميز بود اما در پايان تاثيري در بر نداشت؛ چراكه كنترل روستاها و راههاى خارج شهرى در تصاحب ويتكنگها باقى ماند. اواخر ۱۹۶۳ ديم طي كودتايي خارج از كنترل كه توسط آمريكاييها پشتيباني شد به قتل رسيد. پيامد مرگ ديم بروز هرج و مرج در حكومت و روى كار آمدن ژنرالها در ويتنام جنوبىبود
. تا اين زمان آمريكا در ويتنام بيش از ۱۶ هزار سرباز داشت و اين آمار روزبهروز در حال افزايش بود. درعينحال چيزي حدود ۵۰ هزار سرباز هم در كره بودند كه در صورت نياز امكان واكنش سريع در منطقه ويتنام را فراهم ميكردند، با اين وجود نيروهاي آمريكايي هنوز نقشي فعال در جنگ نداشتند؛ بهخصوص كه كندي بيشتر به تقويت قواي دفاعي جنوب ميانديشيد.
اما پس از دوران كوتاه كندي و روي كار آمدن معاونش، داستان به كلي تغيير كرد. جانسون، رئيسجمهوري جديد آمريكا به محض روي كار آمدن موضع تهاجمي گرفت؛ تا جايي كه در ۱۹۶۴ در نطقى اعلام كرد كه حاضر نيست بگذارد آسياى جنوب شرقى مانند چين از دست برود. البته ايستادن پاي اين حرف بعدها براي او خيلي گران تمام شد.
رويكرد جديد
كمكهاى پراكنده و پوشش هوايى آمريكا تا ۱۹۶۴ دردى را از ويتنام جنوبى دوا نكرد و تنها باعث شد تا ويتكنگها با حمايت جدىتر از سوى شمالىها، چينيها و شوروي قدرت بيشتري پيدا كنند. با جدي شدن خطر سقوط سايگون (مركز ويتنام جنوبي) از تابستان ۱۹۶۴ آمريكا بار ديگر تصميم گرفت تا حضور خود را در ويتنام تقويت كند و از اين به بعد بود كه سيل سربازان آمريكايى به منطقه سرازير شد. آمريكا از كره جنوبي و استراليا و چند متحد كوچك ديگر خود نيروي كمكي دريافت كرد؛ درعينحال فرماندهي مشترك عملياتهاي نظامي در ويتنام را نيز مستقيما برعهده گرفت.
در تابستان همين سال طي درگيري مختصر در خليج تونكن، ناوشكن آمريكايى مادوكس براي مدتي كوتاه با ناوچههاي ويتنام شمالي درگير شد اما جان سالم بهدر برد. اين همان اشتباهي بود كه آمريكاييها منتظرش بودند. تا آن زمان آمريكا هنوز رسما با ويتنام شمالى درگير جنگ نبود و صرفا عليه چريكهاى ويتكنگ مىجنگيد.
شمالىها نيز در آن زمان علاقهاى به درگير شدن با آمريكاييها نداشتند؛ حتى حمله آنها به ناوشكن آمريكايى نيز عمدي نبود. آنها گمان مى كردند ناوچه هاى جنوبى را هدف قرار مى دهند. كمتر از ۱۲ ساعت بعد جنگندههاي برخاسته از ناوهاي هواپيمابر لنگرگاههاي ويتنام شمالي را كوبيدند و اين تازه آغاز نخستين راند جنگ بود؛ بهخصوص كه با گذشت زمان، هر روز بر شدت امواج بمباران مناطق شمالي افزوده ميشد. در هفتم اوت، جانسون از سناى آمريكا مجوز ورود به جنگ را گرفت و در ژانويه ۱۹۶۵ پس از آنكه بار ديگربه رياستجمهورى انتخاب شد با اعزام ۱۸۵ هزار سرباز به ويتنام موافقت كرد.
در بهار ۱۹۶۵ نيروي هوايي آمريكا در عمليات رعد خروشان كه بيش از ۴۴ ماه به طول انجاميد با هزاران سورتي پرواز بمبافكنهاي بي۵۲ و اف۱۱۱ و چيزي نزديك به يك ميليون تن بمب، باراني از آتش بر سر شهرهاي شمالي ريختند.
آمريكاييها گفته بودند كه قصد دارند در اين عمليات شماليها را به عصر حجر برگردانند. با اين حال جنگ طبق برنامه پيش نميرفت، تلفات نيروي هوايي زياد بود و سربازان هم تجربهاي در جنگ ميان جنگلها؛ آن هم با اشباحي كه در تاريكي پنهان شده بودند نداشتند.
بيش از ۹۳۸ هواپيما و بالگرد آمريكايي در اثر شدت پدافند هوايي شماليها در طول اين ايام ساقط شد. خطر موشكهاي سام ۲ و ۳ و جنگندههاي ميگ ۱۷ و ۲۱ شوروي هم كه توسط خود شوروي و چين در اختيار ويتناميها قرار ميگرفت روزبهروز در حال افزايش بود.
ورق برميگردد
رشد هراسآور قواى نظامى آمريكا رفتهرفته آنها را در وضعيت برتر قرارداد. درپاييز۱۹۶۶ صدها هزار نيروى جنوبى در كنار ۴۵ هزار آمريكايى حملات سنگينى را در پناه آتش هلىكوپترهاى آمريكايى آغاز كردند. در اين شرايط خلبانان بالگردهاي آمريكايي از نهايت تلاش خود براي ساخت جهنمي از آتش بر فراز ويتنام فروگذار نكردند؛ اما حتي آتش سنگين بالگردهاي هيويي با پشتيباني جنگندههاي تهاجمي نيز نتوانست خطوط دفاعي ويتكنگها را بشكند. چيزي حدود ۱۰۰هزار نفر از طرفين كشته شدند اما ويتكنگها اجازه پيشروى به دشمن را ندادند و حملات با شكست روبهرو شد.
با اين وجود نيروهاى ويتكنگ نيز به شدت ضربه خوردند و تعداد نفرات آنها از ۱۰۰ هزار به ۲۰ هزار نفر كاهش پيدا كرد. واقعيت آن است كه سربازان آمريكايي هيچ تجربهاي در نبردهاي پارتيزاني نداشتند؛ آن هم در سرزميني كه هر كسي ميتوانست ويتكنگ باشد.
تلفات سربازان آمريكايى در ۱۹۶۷ به بيش از ۱۵هزار نفر رسيد و اين درحالى بود كه آمريكا تنها در همان سال ۲۵ ميليارد دلار براى جنگ هزينه كرده بود. افزايش تلفات و عدم پيشرفتي سازنده در روند جنگ كمكم اعتراضاتي را در خود آمريكا به دنبال داشت. بسياري از مردم نگران جان جوانان ۱۹ ساله خود بودند كه عمدتا به عنوان وظيفه در جنگ حضور داشتند.
ضد حمله
بىفرجام بودن حملات آمريكا سبب شد تا ژنرال جياپ (فرمانده نيروهاي شمالي) در ۳۱ ژانويه ۱۹۶۸ با كمك نيروهاى ويتكنگها در جبهه اى به طول ۱۰۰ شهر در جنوب ويتنام دست به حملهاي بزرگ بزند. جياب براي غافلگيري دشمن چيزي نزديك به ۲۰۰ هزار سرباز در قالب ۸ هنگ پياده و ۲۰ گردان با پشتيباني ۸۱ هزار تن تجهيزات را در طول خط مرزي ۱۷ درجه (خط آتشبس) جابهجا كرد كه در نوع خود بينظير بود. تا آن زمان نبرد تت، سنگينترين نبرد ويتنام به شمار ميرفت كه در آن بيش از ۵۰۰ هزار نيروى كمونيست، آمريكايى و جنوبى شركت داشتند.
طبق دستور مستقيم در اين حمله براي پيشروي سريع نيروها كسي به اسارت گرفته نميشد. حملات غافلگيرانه شماليها در بسيارى از نقاط سبب شد تا سربازان آمريكايى با بينظمى عقب نشينى كنند و اين مساله در رسانههاى جهان بازتاب بدي يافت.
اگرچه نيروهاي مدافع آمريكايي و جنوبي پس از سه مرحله پدافند خونين درنهايت موفق به پس زدن نيروهاي شمالي شدند. با اين وجود اين پيروزي براي جانسون يك شكست تلخ بود. آمريكا با وجود تمام سرمايهگذاري هاي انجام شده بيشترين تلفات تمام طول جنگ را متحمل شده بود و اينك پيكان انتقادات ضدجنگ شديدا دولت را زير فشار خود قرار داده بود.
نبرد در آسمان
نيروي هوايي مهمترين برگ برنده آمريكاييها به شمار ميرفت كه به شكلي گسترده بر فراز ويتنام به كار گرفته شد. درباره شدت بمباران ويتنام شمالي ميتوان گفت كه شهرهاي شمالي ويتنام حتي بيش از كل بمبارانهاى جنگ دوم جهانى بمباران شدند.
براساس گزارشهايي كه بعدها منتشر شد بمبافكنهاي آمريكايي تنها در فاصله ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۹ با بيش از ۱۰۰ هزار سورتي پرواز رقمي نزديك به ۷ ميليون تن بمب در ويتنام رها كرده بودند و اين يعني برابر رها كردن يك بمب اتمي با قدرتي مشابه بمب هيروشيما در جنگ دوم جهاني.
نيروي هوايي در ويتنام به دليل عدم آموزش كافي خلبانان ايالات متحده خود با مشكلات زيادي هم روبهرو بود. بيشتر نبردهاي هوايي بر فراز ويتنام شمالي بهصورت بصري صورت ميگرفت. اين موضوع شايد در آسمان صاف و بدون ابر صحراي موهاوي مشكل جدي به حساب نميآمد؛ اما جنوب شرقي آسيا كاملا با اين آبوهوا بيگانه بود.
در اين نواحي بادهاي موسمي براي بيشتر ايام سال موجب ايجاد تودههاي فشرده ابر و توفانهاي الكتريكي ميشدند؛ حتي در روزهاي خوب نيز مه موجب كاهش ميدان ديد تا ۴۵۰۰ متري ميشد؛ مهمتر آنكه رادارها نيز در ارتفاع پايين توانايي شناسايي اهداف را نداشتند و مشكل پارازيت زميني همچنان پا برجا بود. مجموع اين مشكلات به كمك خلبانان ويتنامي ميآمد تا با بهرهگيري از شرايط جوي اقدام به غافلگيري گروههاي پروازي مهاجم كنند.
گرچه آمريكاييها در طول تمام سالهاي جنگ برتري كامل هوايي را در دست داشتند؛ اما خلبانان آمريكايي ميدانستند تنها زماني پيروز ميدان هستند كه اتفاق غيرمترقبهاي روي ندهد. پيش از جنگ، پيدايش موشكهاي دوربرد با استفاده از رادار اين اطمينان را در طراحان آمريكايي جتهاي جنگي بهوجود آورده بود كه دوران نبردهاي داگ فايت به سر رسيده و ديگر نيازي به مسلسل در هواپيماها نيست؛ اما طولي نكشيد كه عكس آن به اثبات رسيد.
خلبانان آمريكايي بهزودي به اين درك رسيدند كه گويي تجهيزات و آموزشهاي آنها براي نسل ديگري از جنگها ساخته شده است. مركبهاي گرانقيمت آنان هنگام پروازهاي مادون صوت به شكل استادانهاي توسط جنگندههاي ساده Mig-۱۷ شكار ميشوند؛ درحاليكه معجزه موشكهاي جديد آنها به شكل ترسناكي نامطمئن به نظر ميرسيد.
مهمترين شانس خلبانان آمريكايي آن بود كه خلبانان ويتنامي ميگ۱۷ از آموزش خوبي بهرمند نبودند؛ اما خيلي زود با ورود جنگندههاي جديد ميگ۲۱ اوضاع وخيمتر شد. اين تازه واردان نهتنها توانايي پرواز فراصوت را داشتند بلكه نسبت به بيشتر جنگندههاي آمريكايي هم مانورپذيرتر بود و از آن مهمتر اين رقبا به موشك مسلح بودند.
قبول شكست
نبرد تت در كنار افزايش تلفات هوايى و همچنين افزايش فشار افكار عمومي سبب شد تا جانسون به صورت يك طرفه حملات هوايى را از مارس ۱۹۶۸ كاهش دهد و درخواست مذاكره با سران ويتنام شمالى را بكند. اگرچه در اين زمان نيروى آمريكا در ويتنام با گذشتن از مرز ۵۰۰ هزار نفر به بيشترين ميزان خود در طول جنگ رسيده بود؛ اما شرايط در عمل آنقدرها خوشبينانه به نظر نميرسيد.
در اين بين روي كار آمدن نيكسون در كاخ سفيد تغييراتي را در سياست آمريكا به وجود آورد؛ تا جايي كه در ۱۹۶۹ آمريكا كاملا در انفعال بود و جبهههاي جنگ تا حدودي با ركود مواجه بودند تا آنكه در آوريل ۱۹۷۰ نيروهاي آمريكايي و ويتنام جنوبى ابتدا با حمله به كامبوج تلاش كردند تا با گذشتن از خط ۴۰ هزار سرباز شمالي، پايگاه شماليها در كامبوج را هدف خود قرار دهند كه در عمل تنها توسعه جنگ داخلي در كامبوج را بهدنبال داشت.
سپس آمريكاييها مجددا با حمله به لائوس در غرب ويتنام سعى كردند خطوط مواصلاتى شماليها را از بين ببرند اما در اين كار ناموفق ماندند؛ چراكه با خروج نيروهاى آمريكايى از منطقه، شماليها مجددا به لائوس مسلط شدند. اين حمله نشان داد آمريكا برنده اين جنگ نيست.
بهخصوص كه آمريكا تا اين زمان بيش از ۴۰ هزار كشته در ميادين ويتنام داده بود و حتي مرگ هوشيمين هم نتوانسته بود در روحيه سربازان شمالي تاثيري بگذارد. سياست نيكسون در آن زمان مبتني بر فراهم كردن راهحلي سريع براي خروج آمريكاييها از باتلاق ويتنام در قالب صلحي باعزت بنا شده بود.
پايان جنگ
اوايل دهه۱۹۷۰، آمريكاييها ديگر در راه خروج بودند. در خروج آمريكا از ويتنام در آن زمان چند دليل عمده داشت؛ نخست آنكه نيكسون رئيسجمهور جديد اين جنگ را اشتباه گذشتگان مىدانست و علاقهاى به ادامهاش نداشت. دوم آنكه آمريكا از نظر نظامى به پيروزى در ويتنام اميدي نداشت و مهمتر از همه فشار افكار عمومي جهان براي خروج سربازان آمريكايي از ويتنام روزبهروز افزايش مييافت. در نتيجه مذاكرات صلح با وجود مواضع سخت شماليها بار ديگر آغاز شد. با اين وجود درگيريها در ويتنام همچنان ادامه داشت.
در ۱۹۷۳ ويتنام شمالى و ويتكنگها با تجهيز قوا دست به حمله سراسرى پايگاه و مركز نظامى جنوبيها زدند. جياب با استفاده از فرصت پيشآمده حاصل از خروج تدريجي نيروهاي آمريكايي، بار ديگر نيروهايش را براي تهاجمي سراسري از سه جبهه به سوي سايگون بسيج كرد. اين حمله در نوع خودش بزرگترين تهاجم زميني از زمان عبور ۳۰۰ هزار نيروي چيني از مرزهاي چين در جنگ كره به شمار ميآمد كه اين بار با پشتيباني يگانهاي زرهي و پوشش سنگين پدافند هوايي همراه بود.
شدت اين حمله بهخصوص زماني كه نيروهاي آمريكايي در پي خروج يگانهاي زرهيشان بدون پوشش مانده بودند بهشدت احساس شد؛ تا جايي كه آمريكاييها به تنهايي نزديك به ۱۰هزار نفر تلفات مستقيم در درگيريها دادند. اما در نهايت فشار آتش پوشش هوايي نتيجه داد و شماليها عقب نشستند؛ آن هم پس از آنكه آمريكاييها بزرگترين عمليات هوايي دنيا پس از جنگ دوم جهاني را با بيش از ۲۰۰۰ بمبافكن شامل ۲۰۰ بي۵۲ براي بمباران شمال به اجرا درآوردند.
مذاكرات صلح با وجود موضع بسيار سخت شماليها، تحت فشار فرسايش جنگ بار ديگر آغاز شد و در ژانويه ۱۹۷۳ بالاخره آمريكا پذيرفت كه نيروهاى خود را بهطور كامل از جنوب خارج كند. در اثر كنار كشيدن تدريجى ارتش آمريكا و كاهش پشتيباني نظامي، جنوبىها به تدريج توان خود را از دست دادند؛ بهطوريكه در ۱۹۷۴ هنگامى كه آمريكا همه نيروى خود را از منطقه خارج كرد، صفوف جنوب كاملا از هم پاشيد. همين موضوع براي يكسره شدن جنگ كفايت ميكرد.
صدها هزار ويتكنگ در كنار ارتش يك ميليون نفره شمال در تهاجمي كامل بازي را تمام كردند و در ۳۰ آوريل ۱۹۷۵ سرانجام سايگون سقوط كرد؛ آن هم درحاليكه آخرين بالگردهاي آمريكايي با برداشتن آخرين نفرات از پشت بام سفارت آمريكا، منطقه را ترك ميكردند. ويتنام جنوبى و شمالى رسما در ۱۹۷۶متحد شدند و جبهه كمونيستها را در شرق و جنوب آسيا بهشدت تقويت كردند. اين جنگ نزديك به ۴ ميليون كشته برجاى گذاشت كه ۵۸ هزار نفر آنها آمريكايى بودند.
به گزارش همشهري دانستنيها،آمريكا از اين نبرد ۳۰۰ هزار زخمى و معلول هم به يادگار گرفت. در نتيجه پايان جنگ ويتنام، توسعه نفوذ بلوك شرق در عرصه جهانى به اوج خودش رسيد. متحدان شوروي از كوبا در ۱۵۰ كيلومتري آمريكا تا ويتنام در ۱۴ هزار كيلومترى آن كشور گسترده شدند و در جنوب آسيا، شمال آفريقا و شرق اروپا دست بالا را ازآن خود كردند.
كد مطلب : 151251
شنبه|ا|19|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]
-
گوناگون
پربازدیدترینها