واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: هنر بايد حسابي باشد- 10/سري دوم نقد نظريات غرب نظريه «هنر براي هنر»؛ مغاير با مباني ديني
بعد از رواج و گسترش اين تفكر در اواسط قرن نوزدهم، نوعي بي اخلاقي در هنر پديدار گشت كه تا آن زمان مرسوم نبود. هنرمنداني كه به اين تفكر معتقد بودند براي هر اثر هنري - بما هُوَ هنري- ارزش و اهميت قائل بودند.
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ اصطلاحي است مشتمل بر انواع مبالغه در آموزه اي كه هنر را، خود بسنده، خود مختار و خود هدف مند مي داند. بدين معنا كه هنر منظوري برون از خود ندارد و نبايد با معيار هاي نازيبايي شناختي(چون معيار هاي اخلاقي سياسي و يا مذهبي) ارزيابي شود.
عبارت «هنر براي هنر» صورت بياني اين آموزه و نظرهاي افراطي در اين باره است. كانت، نخستين بار تعريفي معين از استقلال معيار هاي هنري به دست داد و معيار هاي زيبايي شناختي را از پسنديدگي اخلاقي سودمندي و خوشايندي جدا كرد.
گويا ويكتور كوزن، نخستين كسي بود كه عبارت «هنر براي هنر» را به كار برد (1818) تئوفيل گُتيه، از هواخواهان پر شور هنر براي هنر معتقد بود، كه هر گاه هنر به ارزش هايي سواي زيبايي شناختي خدمت كند، ارزش هاي زيبايي شناختي اش مخدوش مي شود.
در نيمه سده دوم، بسياري از نويسندگان از جمله تولستوي اين ديدگاه زيبايي شناختي را مردود شمردند. در آغاز سده بيستم، انكار افراطي هرگونه انگيزه سياسي اجتماعي مذهبي و يا اخلاقي در هنر، كمابيش به فراموشي سپرده شد.
بنابر عقيده كلايو بِل، ارزش هاي هنر بصري فقط در كيفيت هاي صوري و نه در موضوع و مضمون نهفته اند.
امروزه استقلال نسبي معيار هاي زيبايي شناختي و اينكه پاداش خلاقيت و درك هنري در خود آن است جزئي از نگرش زيبايي شناسي سده ي بيستم محسوب مي شود.
1- بعد از رواج و گسترش اين تفكر در اواسط قرن نوزدهم، نوعي بي اخلاقي در هنر پديدار گشت كه تا آن زمان مرسوم نبود.
هنرمنداني كه به اين تفكر معتقد بودند براي هر اثر هنري به ما هُوَ هُوَ ارزش و اهميت قائل بودند.
يعني هر اثر هنري را فقط از منظر زيبايي شناختي هنر بررسي مي كردند. ارزش هايي مثل رعايت كردن قوانين كمپوزوسيون و چيدمان در اثر، رعايت تركيب بندي رنگ ها و فرم ها، خلاقانه بودن اثر هنري و ... . در اين تفكر، اينكه اثر گوياي چه مفهومي باشد اصلا اهميت نداشت. خواه اثر هنري درباره عيسي مسيح(ع) باشد يا درباره روابط خصوصي فلان آدم!
همچنين بعداز رواج اين تفكر، گسستگي عامه مردم با هنرمندان و گالري ها پديدار گشت، چيزي كه تا قبل از آن خيلي مرسوم نبود.
چون مردم عادي از بسياري از آثار هنري كه با اين تفكر خلق و راهي گالري ها شده بودند، سر در نمي آوردند و هنرمند نيز اساسا در هنگامه ي خلق اثر ذره اي به مخاطب فكر نمي كرد.
حال اين تفكر را مقايسه كنيم با تفكري كه به اصول ذهني مانزديك تر است و و البته معقول تر: در هنر اصل اين است كه آن هنرمند، يك پيام و مقصود و مضموني در ذهن داشته باشد و بخواهد آن را به مخاطبين خودش تعليم بدهد و به ذهنها و دلها برساند و در آن رسوخ بدهد.
دوم اين كه آن كار را با ظرافت و زيبايي و به صورت جاذبه دار انجام دهد؛ كه اين را ما هنر ميگوييم و هنر را به اين ترتيب تعريف ميكنيم. هنر، مكمل وجود انسان و جامعه است و «هنر براي هنر»، حرفي است بي معنا.
2- اثر هنري اي كه هيچ معنا و مفهومي ندارد و يا اين معنا آنقدر انتزاعي و مختص دنياي خود هنرمند است كه مخاطب هيچ از آن نمي فهمد، محكوم به فناست. اين اثر دير يا زود از بين مي رود، چون مخاطب آن را نمي فهمد و با آن هيچ گونه ارتباطي برقرار نمي كند.
اما به عوض آن اثري كه در آن دو وجه هنر رعايت شده باشد، يعني هم مفاهيم عميق و درستي را القا كند و هم از منظر زيبايي شناختي هنر اثر درست و استانداردي باشد، اثر ماندگار و مانايي خواهد شد. ما، در تفكر خود، هنر را تنها يك ابزار مي دانيم، ابزاري كه با كمك آن مفاهيم درست مورد نظر خود را به مخاطبين منتقل كنيم آن هم با شيوه هاي تاثيرگزار.
هنر ابزار است، هرچند ابزاري موثر و مهم. اما «هنر براي هنر» ها هنر را هدف مي پنداشتند و بس.
شهيد آويني در تعريف هنر پا را از مخاطب هم بالاتر گذاشته است و معتقد است: هنرمندان با رها شدن از تعلق به حق، آن عهد تازه را يا بايد با جامعه استوار دارند يا با خود؛ كه طريق نخستين به «هنر براي مردم» مي رسد و طريق اُخري به «هنر براي هنر»؛ و درهر صورت هنر خواهد مُرد. هنر بايد محملي براي عروج حيات انسان به كمال وجود باشد نه وسيله اي براي تفنن و تزيين و ياانتقال تاثرات.
تفاوتي نمي كند! «هنر براي مردم» يا «هنر براي هنر» دو وجه از يك ابتذال رايج است. همين سرگرداني است كه امروز در جهان غرب و غرب زده، هنر را به خدمات تبليغاتي كشانده است و آن را در مجموعه ي مناسبات توليد و مصرف معنا كرده است.
ما هنر را همچون محملي براي معراج به آسمان بلند كمالات لاهوتي مي بينيم و مي كوشيم هنر را از آن تنگ نظري خلاص كنيم و بار ديگر در آن تذكره اي براي ان ميثاق ازلي با خداوند بجوييم.
3- تعاريف ما و صاحب نظران و متفكرين ما، درباره ي هنر بسيار متفاوت از تعاريف غربي ها يا غرب زده هاست.
و من بسيار متاثر و متاسفم كه در دانشگاه ها و مراكز آكادميك كشور اسلامي مان، بيش از آنكه دانشجو با تفكرات صاحب نظران خودمان در اين عرصه آشنا شود، تفكرات غربي ها را مي خواند و حفظ مي كند و امتحان مي دهد.
و حال آنكه حداقل كار آن است كه ما دانشجو را با انواع تفكرات آشنا سازيم و او را آزاد بگذاريم كه ميان همه اين تفكرات يكي را انتخاب كند و برگزيند، نه آنكه به جاي او تصميم بگيريم و تنها تفكرات غربي را به ذهنش ديكته كنيم.
منابع مقاله
1- دايرة المعارف هنر/ رويين پاكباز
2- مقام معظم رهبري
3- سيد مرتضي آويني/ انفطار صورت/ صفحه 64
پنجشنبه|ا|11|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]