تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815675980




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وهابيت؛ مشعل قدرت طلبي بريتانيا در جهان اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:انتخاب: وهابيت؛ مشعل قدرت طلبي بريتانيا در جهان اسلام
پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) :
«برنامه ريزي بريتانيا در اين منطقه به دليل وجود نيروي اسلام در جان فرزندانش به نتيجه نمي رسيد... يك فرد مسلمان در پيروي از اسلام استوار است چنان كه اسلام در جان يك مسلمان، همانند مسيحيت در دل كشيش ها و راهبان است كه جان مي دهند ولي دست از مسيحيت برنمي دارند... علماي الازهر، عراق و ايران استوارترين سد در برابر خواسته هاي ما محسوب مي شدند، مردم از آنها پيروي مي كردند و حكومت همچون موش هراسان از گربه، از آنها مي ترسيد...».

به گزارش خبرنگار شفقنا[B]،[/B] اينها بخشي از خاطرات مستر همفر، جاسوس انگليسي تبار در كشورهاي اسلامي است كه ماموريتش را با موفقيت به انجام رسانيد و پديده اي به نام محمد عبدالوهاب و ايده ها و بدعت هاي خود ساخته اش را روانه دنياي اسلام كرد. وي به همراه 9 نفر ديگر در سال ١٧١٠ ميلادي از سوي وزارت مستعمرات بريتانيا عازم مصر، عراق، تهران، حجاز و استانبول شدند، گرچه چند نفر از آنها از ادامه راه بازماندند اما همان يك نفر كاشف عبدالوهاب، بريتانيا را كفايت مي كرد چراكه عبدالوهاب يك تنه دستيابي به هدف استراتژيك ايجاد ضعف در مسلمانان و زمينه سازي چيرگي بر آنها را، از سوي فردي مسلمان هموار مي ساخت.

بريتانيا ريشه هاي درخت اسلام را تنومند يافته بود و نفوذ كلام علماي مسلمانان آنها را در اين انديشه استوارتر كرد تا به سان روزهاي پيش از جنگ هاي صليبي به فكر چيرگي مسيحيت در جهان باشند گرچه دين و دينداري قطعا فقط پوششي بود براي ايجاد انگيزه در نيروهايي كه به مناطق مختلف اعزام مي كردند.

خاطرات همفر مهر تاييدي بر اين ادعاست: «ديگر كندن ريشه هاي درختي كه در شرق و غرب زمين گسترش يافته دشوار است اما بايد به هر بهايي از دشواري هاي اين كار كاست. مسيحيت بايد گسترش يابد و اين مژده خود مسيح، به ماست... اكنون هنگام آن رسيده است كه آنچه را طي قرن ها از دست داده ايم با فداكاري باز ستانيم .حكومت نيرومند بريتانياي كبير در اين روزگار لواي اين مبارزه فرخنده را در دست گرفته است». (خاطرات همفر)

همفر بر اساس متن خاطراتش، ماموريت يافته بود تا تمام تلاش خود را صرف كشف زمينه هاي اختلافات مسلمين كند و پس از يافتن كوه هاي آماده آتشفشان، آتش اختلافات را بيفروزد كه سرانجام توانست آتشباني از اهالي همين سرزمين يافته و مشعل را به او بسپارد. اين مشعل به جوان مسلمان به ظاهر نوانديشي به نام محمد عبدالوهاب سپرده شد، مشعلي كه آتش آن به مدد نوآوري ها و بدعت هاي خودساخته عبدالوهاب به نام دين، پس از قريب سه قرن هنوز خاموش نشده است...

«وظيفه تو در اين سفر آن است كه اختلاف ها را در ميان مسلمانان بازشناسي و كوه هاي آماده آتشفشان را بيابي و اطلاعات دقيق آن را براي وزارت بفرستي، اگر بتواني آتش اختلاف را شعله ور كني، خدمت بزرگي به بريتانياي كبير كرده اي.» (خاطرات همفر)

همفر همان كرد كه از او خواسته شد و به يكي از موفق ترين و مشهورترين جاسوسان انگليس در اجراي ماموريتش تبديل شد.

همزمان با تحصيل محمد بن عبدالوهاب در حوزه علميه بصره، جاسوس معروف انگليسي «مستر همفر» نيز به عنوان محصل به اين مدرسه وارد شد و در پي يافتن فردي مناسب جهت القاي افكار ضد ديني خود براي رسيدن به اهدافش بود.

در بين افرادي كه همفر با آنان آشنا شد، محمد بن عبدالوهاب جزو طلاب علوم ديني بود كه بر خلاف ديگر طلاب عقايد خاصي داشت. همفر با گذشت زمان توانست كاملا خود را به وي نزديك كند تا جايي كه توانست اعتقادات عبدالوهاب را نسبـت به مـسايلي چون شرب خمر و... متزلزل كند. همفر در خاطرات خود مي‌نويسد: «مـن گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم زيرا او به ضوابط مذهبي پايبند نبود و به خاطر روح غرور و خودپسندي و تنفري كه از علماي عصر خود داشت و همچنين درخصوص فهم قرآن و سنت كه بـه استقلال نظرش اتكا مي‌كرد از بارزترين نقاط ضعفي بود كه مي‌توانستم از اين راه ها در او نفوذ كنم».

[B]بنيانگذار فرقه وهابيت[/B]

عبدالوهاب از افراد قبيله بني سنان و عشيره تميم است كه در سال ۱۱۱۵ ق در ناحيه عينيه به دنيا آمد و در جواني به مدينه رفته و در مكتب استاداني چون سليمان بن كردي و محمد السندي به تحصيل مشغول شد و سپس به بصره و بغداد رفت و در آنجا ازدواج كرد. وي پس از مرگ همسرش به ايران آمد و به كردستان و همدان مسافرت كرد و سپس در اصفهان به تحصيل فلسفه اشراق و تصوف پرداخت، سپس به قم رفته و در آنجا از پيروان مذهب ابن حنين شد؛ مدتي در عراق بود و بعدها به عينيه، زادگاه خويش بازگشت و در آنجا به تبليغ عقايد مذهبي خويش پرداخت و كتاب «التوحيد» را كه بيان كننده عقايد مذهبي اش بود، به رشته تحرير درآورد. سرانجام با پشتيباني همفر جاسوس انگليسي تبار، وي در قرن 18 ميلادي، در نجد قيام كرد. وي خود را مصلح مذهبي دانسته و مذهب خاص خود را تبليغ مي كرد.

«اين جوان بلند پرواز محمد براي فهم قرآن و سنت از اجتهاد خود استفاده مي كرد و نظرات بزرگان را، نه تنها بزرگان زمان خود و مذاهب چهارگانه، بلكه نظرات ابوبكر و عمر را به نقد مي كشيد و اگر نظرش با نظرات آنها متفاوت بود، گفته هاي آنان را اهميّت نمي داد. او مي گفت: پيامبر گفته من كتاب و سنّت را در ميان شما مي گذارم اما نگفت كتاب، سنت، صحابه و مذاهب اربعه را. بنابراين پيروي از كتاب و سنت واجب است. مذاهب اربعه و صحابه و بزرگان هر نظري مي خواهند داشته باشند.» (خاطرات همفر)

آيين و فرقه جديد به وجود آمده توسط محمدبن عبدالوهاب، در آغاز با مشكلات فراواني مواجه شد چرا كه مخالفان افكار و عقايد وي عليه او قيام كردند و تعرضاتي انجام دادند كه در نتيجه آنها، وي در صدد به دست آوردن حامياني از حاكم شهر نجد برآمد؛ اما آنها هيچ يك از ترس ايجاد آشوب و بلوا، حاضر به انجام و قبول چنين كمكي نشدند تا سرانجام، محمدبن سعود حاكم شهر (درعيه) را با خود همداستان كرد. محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود با يكديگر عهد و پيمان بستند كه در اين راه، از هيچ كوشش دريغ نورزند و بر مبناي اين قرارداد، عبدالوهاب بر نفوذ مذهبي خويش و محمدبن سعود نيز بر قدرت خود افزودند و عربستان امروزي نتيجه پيوند قدرت سياسي و نظامي خاندان سعودي و محمدبن عبدالوهاب، بنيانگذار فرقه وهابيت است.

«دين از محمد الوهاب و قدرت از محمد السعود تا هم دل هاي مردم را به چنگ آورند و هم بدن هايشان را؛ زيرا تاريخ نشان داده است كه حكومت هاي ديني هم پايدارترند و هم نفوذ بيشتري دارند... اينچنين شد كه قدرت بزرگي در سوي ما گرد آمد.» (خاطرات همفر)

پس از تجزيه امپراطوري عثماني، آل سعود بر عربستان تسلط يافتند و مذهب رسمي كشور را وهابيت اعلام كردند. به اين ترتيب امكانات كشور مهمي مانند عربستان در اختيار فرقه وهابيت قرار گرفت. مدارس متعددي تاسيس شد و مبلغان بسياري در اين مدارس تربيت شدند و در عربستان و ديگر كشورهاي اسلامي به تبليغ وهابيت پرداختند. با وجود اين همه قدرت و پشتيباني، آيين وهابيت از همان آغاز با مخالفت هاي علماي اهل سنت و شيعه مواجه شد.

[B]انديشه و ماموريت عبدالوهاب[/B]

«همواره به او مي گفتم: اميدوارم اسلام به دست تو زنده شود و تو تنها فردي هستي كه

مي تواني اسلام را از اين پرتگاه نجات بخشي....» (خاطرات همفر)

خاستگاه افكار التقاطي محمد ابن عبدالوهاب نشات گرفته از افكار انحرافي ابن تيميه بوده كه بعد از قرن ششم مي زيسته است. در واقع بايد گفت، اين شيوه از تفكر از سوي ابن تيميه دمشقى احيا شد و وي در حقيقت به احياي مكتب احمدبن حنبل قيام كرد و به تقويت اساسى آن پرداخت. پس از او شاگردش «ابن تيم جوزى» ادامه دهنده راه او شد و از آنجا كه عقايدش توسط جمع كثيرى از مسلمين قابل تحمل نبود، اين تفكر در حاشيه قرار گرفت تا مجددا محمدبن عبدالوهاب با تاسيس فرقه وهابى در قرن دوازدهم هجرى قمرى به احياي آن همت گماشت. لذا تفكر فعلى وهابيت كه با پشتوانه سياسى و نظامى قابليت طرح مجدد يافته است بيش از همه متكى به آراء و نظرات "ابن تيميه" است. اين فرقه به زعم خود به شناسايى بدعت هايى كه در دين وارد شده و در اسلام ناب سابقه نداشته، پرداخت و كمر همت براى مبارزه با آنان بسته است.

«وزارت برنامه دقيقي دارد كه شيخ بايد آن را انجام دهد: تكفير همه مسلمانان و روا دانستن كشتار آنان؛ ويران كردن كعبه با اين دستاويز كه اين بنا از باقيمانده هاي بت پرستي است و جلوگيري از انجام حج وتشويق قبايل به قتل و غارت حجاج؛ تلاش براي سرپيچي از فرمان خليفه؛ ويران كردن گنبدها، ضريح ها، مكان هاي مقدس مسلمانان در مكه، مدينه و ديگر شهرها، به دستاويز شرك و بت پرستي، همچنين لكه دار كردن شخصيت پيامبر(ص) و جانشينانش و مردان بزرگ اسلام تاجايي كه امكان دارد؛ گسترش هرج و مرج و تروريسم در كشورهاي اسلامي و انتشار قرآني تحريف شده كه بر اساس حديث ها درآن فزوني و كاستي ايجاد شده باشد؛ شيخ به من قول داد كه هر شش بخش برنامه را انجام خواهد داد؛ شيخ بعيد مي دانست كه بتواند پس از دست يافتن به كعبه آن را ويران كند زيرا دستاويز اينكه آنجا مركز بت پرستي بوده است، مورد پذيرش مردم نبود؛ همچنين بعيد مي دانست كه بتواند قرآن تازه اي درست كند. او از حاكمان مكه و استانبول به سختي هراسان بود.» (خاطرات همفر)

صاحبنظران بر اين باورند كه پايه هاي تفكر وهابيت بر چند اصل اساسي استوار است:

1)عدم دخالت عقل در نقل و اتكاء به ظواهر آيات در روايت و طرد هر گونه مباحث عقلى و كلامى به عنوان بدعت از جمله نتايج اين نحوه تفكر افتاده به دامن "تجسيم" و "تشبيه" بوده است كه بر حسب ظاهر بعضى آيات براى خداوند صفات جسمانى قائل شده اند.

2) اخبارگرى و حديث گرايى افراطى بدين معنى كه هر گونه حديثى را معتبر دانسته و آن را ملاك عمل قرار مى دادند و توجهى به درجه اعتبار احاديث نداشتند.

3) متابعت كامل از شيوه سلف (حماسه و تابعينى) حتى در امور جارى زندگى و رد هر گونه مغايرت با آن سيره تحت عنوان بدعت.

[B]عبدالوهاب و باورهايش[/B]

محمد بن عبد الوهاب از كودكي به تخريب آداب و سنن اسلامي و عقايد مسلمانان مي پرداخت و از اين رو همواره مورد مذمت و طرد خانواده بستگان و ساير مسلمانان بود و عبد الوهاب بي محابا مروج و مبلغ افكار خرافي و انحرافي ابن تيميه بود.

همفر جاسوس كهنه كار انگليسي در خاطرات خود از تشويق و ترغيب عبدالو هاب براي نقض حرمت صيغه در ميان اهل سنت و همچنين شرابخواري به اين بهانه كه معاويه و يزيد و بسياري از خلفاي بني اميه شراب مي خوردند، مي گويد. پيشنهاداتي كه عبدالوهاب به راحتي مي پذيرد.

«تصميم گرفتيم كه تفسير قرآن را با محمّد، نه در پرتو فهم صحابه، مذاهب و بزرگان بلكه در پرتو انديشه هاي مخصوص خودمان مورد گفت وگو قرار دهيم. قرآن را مي خوانديم و در مورد برخي از مسايل آن گفت وگو مي كرديم. من مي خواستم او را به دام بيندازم و او نيز با قبول نظريه هاي من در اين انديشه بود كه خود را به عنوان مظهر آزادانديشي جلوه دهد و بيش از پيش اعتماد مرا جلب كند.» (خاطرات همفر)

همفر كه در قالب يك مسلمان طالب انديشه هاي نو با عبدالوهاب طرح دوستي ريخته و به تدريج با استفاده از نقاط ضعف او، آنچه مي خواست از او مي ساخت، به تدريج اصول و پايه هاي فكري مشتركي با عبدالوهاب طرح ريزي كرد از جمله شرك دانستن هر طلب و درخواست، ايجاد انفكاك و تمايز بين شيعه و سني و نفي استغاثه به پيامبر اكرم (ص). وي همچنين قائل به تجسيم و تشبيه و جهت داشتن خداوند عزوجل بود.

نكته قابل توجه در باورهاي او كه ريشه بسياري از تصميم گيري هاي اهالي فرقه وهابيت شده از اين باور ريشه مي گيرد كه ابن تيميه بر اين عقيده بود كه براي ايجاد تفرقه بين مسلمانان و مرزبندي بين شيعه و سني، سزاوار است كه از مستحبات و سنت­هاي ثابت پيامبر اكرم (ص) دست برداشته و آن را كنار بزنيم. او مي­گويد: «اگر امري مستحبي جزو شعار شيعه شود، مناسب است پيروان ابن تيميه به آن مستحب عمل نكنند؛ زيرا به عقيده وي، مصلحت تفرقه­اندازي و مرزبندي براي تشخيص و شناخت شيعه از سني و تميز از همديگر، از مصلحت عمل به مستحبات و سنت ثابت­شده در شرع اسلام، برتر و اولي است.»

همچنين از نگاه وهابيون، جماعت زيادي از مسلمانان موحد نيستند، چرا كه مي كوشند تا عنايت خدا را با زيارت قبور اوليا به دست آورند، پس مشركند. تفسير قرآن بر پايه تأويل را كفر مي شناسند، شفاعت جستن از غيرخدا را كفر مي نامند، ذكر نام پيامبر، ولي يا فرشته را در نماز شرك مي دانند و بر اساس اين آموزه ها، تشيع و شيعيان را كافر و مشرك دانسته و مقابله با آنان را وظيفه ديني خود مي دانند. در رساله عبدالوهاب به نام «كشف الشبهات» بيش از 24 بار افراد غيروهابي كافر دانسته شده اند. خلاصه اين كه آيات قرآنى وارده درباره شرك و كفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مى‏كنند.

وهابيان معتقدند: زائران به قصد زيارت به آرامگاه رسول خدا نزديك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند. زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرك است .هر گونه مراسم تشييع جنازه و سوگوارى نيزحرام است. وهابيان قائل به جنگ با ديگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامى هستند. آنان مخالف خود را متهم به كفر و شرك مى‏كنند و اموال، نفوس و ناموس و ديگران را حلال مى‏دانند از سنت هايي كه وهابيت از خود برجاي گذاشت، قتل و خونريزي است و ابن عبدالوهاب با شعارهاي خود به همين امر دامن زد. او گفت: « هيچ عدلي و هيچ صلحي و هيچ رحمتي و انسانيتي نيست و هيچ زندگي و چيزي در بوته وجود نيست، مگر در سايه وهابيت ياشمشير.»
بر اساس همين تفكر بود كه وقتى كه سعودى‏ها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مكه و مدينه و اطراف آن تسلّط يافتند، قبرستان متبرك بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر (ص) را شكستند و از بين بردند.

محمد بن عبدالوهاب، درود بر پيامبر (ص) بعد از اذان را زشت مي شمرد و از ذكر درود بر پيامبر(ص) در شب جمعه و اين كه با صداي بلند بر روي منبر بر پيامبر(ص) درود بفرستند، نهي مي كرد و هركس از دستورش سرپيچي مي كرد، به شدت تحت تعقيب قرار مي گرفت. او بسياري از كتاب هايي را كه در موضوع درود بر پيامبر(ص) بود به آتش كشيد.

[B]مخالفان وهاب[/B][B]يت[/B][B] در گذر تاريخ[/B]

از جمله مخالفان سرسخت محمد بن عبدالوهاب مي توان به پدرش عبدالوهاب و برادرش سليمان اشاره كرد. كتاب منهج الارشاد لمن اراد السداد نوشته شيخ جعفر كاشف الغطاء نخستين رديه عالمان شيعي بر فرقه وهابيت است. نخستين كتابي كه عليه عقايد محمد بن عبدالوهاب از ميان اهل سنت نوشته شد، كتاب الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابيه كه توسط سليمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب نوشته شد. شيخ سليمان بن عبدالوهاب در اين كتاب مي نويسد: «پس همانا امروز مردم به كسي مبتلا شده اند كه گفتار خود را منتسب به كتاب و سنت مي داند و گمان مي كند كه از علوم كتاب و سنت بهره برداري مي كند. او در برداشت هاي غلط از كتاب و سنت، اهميتي نمي دهد كه كسي با او مخالفت كند. هنگامي كه از او درخواست مي شود كه كلامش را بر اهل علم عرضه بدارد، ابا مي كند و زير بار نمي رود؛ بلكه مردم را مجبور مي كند تا به صراحت گفتارش يا به مفهوم آن عمل كنند. هركس كه با او به مخالفت برخيزد، تكفيرش مي كنند. اين روش و مرام اوست. وي شخصيتي است كه حتي يك ويژگي از خصلت هاي اهل اجتهاد را ندارد. به خدا سوگند در او اين يك خصلت نيست. به خدا قسم يك دهم اين خصلت هم نيست... امت اسلام همه داراي يك زبان هستند، عقيده اي واحد دارند؛ اما او همه را كافر و جاهل مي داند. پروردگارا! اين گمراه را هدايت كن و او را به راه حقيقت بازگردان...».

وي در ادامه مي گويد: «اموري كه باعث شد محمد بن عبدالوهاب مسلمانان را تكفير كند، قبل از احمد بن حنبل و ساير پيشوايان مسلمين بوده است؛ به طوري كه بلاد اسلام پر از اين گونه امور بود و از هيچ يك از رهبران مسلمين؛ حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي نقل نشده كه به واسطه اين امر به تكفير مسلمين بپردازند يا آنها را مرتد بخوانند يا دستور به جهاد با آنها دهند يا بلاد مسلمين را مرتد بخوانند يا دستور به جهاد با آنها دهند يا بلاد مسلمين را بلاد شرك و اهل آن را كافر حربي خوانند. در حالي كه شما به سادگي چنين اقوالي را به زبان مي رانيد. شما كساني را كه اين امور را انجام مي دهند و در واقع كافر نيستند، تكفير مي كنيد و اين امور از 800سال پيش تاكنون بوده است و هيچ يك از علماي اسلام نگفته اند كه با انجام فلان كار، شخص مسلمان كافر مي شود و من گمان نمي كنم كه فرد عاقلي، چنان سخني به زبان براند. اما به خدا قسم سخنان شما اين است كه امت اسلام، از علما و امرا و مردمان عادي بعد از زمان احمد، كافر و مرتد گرديده اند. ...و انسان تاسف مي خورد كه اين حرف عوامانه را از شما مي شنود. چگونه است كه حجت شرعي تنها براي شما اقامه گرديد و شما عالم به آن هستيد يعني كه قبل از شما، معرفت درستي از دين اسلام نداشت!»

همفر در خاطراتش از هم نشيني با عبدالوهاب مي نويسد: «اما شيخ محمد بن عبدالوهاب هرگونه پرده دري درباره ابوحنيفه را روا مي داشت و مي گفت من بيشتر از ابوحنيفه مي فهمم. همچنين مي گفت: نصف كتاب بخاري بيهوده است. محكمترين رابطه ها و پيوندها را با محمد ايجاد كردم و همواره به او تلقين مي كردم و مي گفتم تو موهبتي بزرگتر از علي و عمر هستي و اگر اكنون پيامبر زنده بود تو را به جانشيني خود برمي گزيد و آنها را رها مي كرد... همچنين او براي مذاهب چهارگانه اهل تسنن جايگاهي نمي شناخت و مي گفت: خدا دستوري در اين مورد نداده است.»

برخى از شخصيت هاى بزرگ اهل سنت و معاصر «ابن تيميه»، مطالب وى را به نقد كشيده، و برخى ديگر كتاب هايى مستقل در بطلان نظريات او تأليف كردند. على بن محمد سمهودى شافعى مصرى متوفاى 911، شيخ الاسلام مدينه كتاب گرانسنگى به نام «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» نوشت و مفصل درباره زيارت، شفاعت، توسل و استغاثه به حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)بحث محققانه كرده است.

[B]تشيع و اهل تسنن در مقابل وهابيت[/B]

همفر مي گويد: «كوشيدم اين روح را در او بدمم كه او غير از شيعه و سني خود راه سومي را برگزيند. اين پيشنهاد را با دل و جان پذيرفت زيرا اين نظر با غرور و آزادانديشي او سازگار بود.»

به گزارش شفقنا، علماي شيعه و سني هر دو در رد وهابيت، كتب و مقالات متعددي ارائه كرده اند و در ميان اهل تسنن نيز وهابيت با مخالفان سر سختي مواجه است. گرچه گذري بر پايه هاي فكري وهابيت نشان از عناد خاص اين فرقه با شيعه و باورهايش دارد چرا كه وهابيت به دليل افكار اعتقادى خاصى كه در باب شفاعت، توسل، شرك و مانند آن دارد در تعارض كامل با مذهب شيعه است از اين رو گروه ياد شده همواره در تلاش است تا با تبليغات سازمان يافته (اعم از كتاب، مقاله، سخنرانى و مانند آن) بيشتر عقايد شيعه را منكوب كند.

در عين حال، نظر ات متفاوت و بعضا متضاد خود وهابي ها درباره برخي مسايل اعتقادي وهابيت نيز شنيدني است، نظراتي كه ضعف موجود در باورهاي وهابيت را به رخ مي كشد. در چند سال اخير حتي مشاهده شد كه يك چهره وهابي طي اظهاراتي مسأله اي را كه وهابيت به شدت با آن مخالف است، حلال دانسته و بر خلاف خط فكري خود آن مسأله را طبيعي، قانوني و شرعي اعلام مي كند.

به عنوان مثال ، شيخ "سلمان العوده" چهره سرشناس وهابيت عربستان سعودي در اظهاراتي با تعدادي از نظرات وهابيت در مورد زيارت قبور ائمه اطهار (ع) و غيره مخالفت ورزيده است. وي طي مقاله اي كه در روزنامه عربستاني الوطن چاپ شد در اين باره مي‌نويسد: آخرين باري كه به مسجد النبي(ص) رفتم، بر سر قبر مبارك حضرت محمد مصطفي(ص) و قبور ابوبكر و عمربن خطاب ايستادم و در نزديكي آن نماز خواندم. احساس بسيار خوبي به من دست داد. احساس كردم كه دوباره متولد شدم. چه احساس خوبي بود. حس ويژه اي پيدا كرده بودم. احساس كردم كه حضرت جبرييل(ع) از كنارم گذشت. آرام شدم و آرامش خاصي بدنم را فرا گرفت.

شيخ الاسلام مولانا عبدالحميد، از چهره هاي سرشناس و بانفوذترين شخصيت اهل تسنن در ايران معتقد است: «محمد بن عبدالوهاب نجدي، از نجد ظهور كرد، او داراي افكار باطل و عقيده فاسد بود و بسياري از اهل سنت و جماعت را كشتند. او اهل حجاز و خصوصا ساكنان حرمين شريفين را مورد بدترين آزار و شكنجه قرار مي‌داد…»

همچنين انديشمند اسلامي سني مذهب سالم البهنساوي، در كتاب «السنة المفتري عليها»، ضرورت تجديدنظر و تصحيح شيوه وهابيون را در بررسي عقايد شيعه گوشزد مي كند. اين كتاب بيان مي كند وهابيون از روش تحقيقي اهل سنت در بررسي اين مذهب، خارج شده اند و نيز از تمامي تهمت هاي پراكنده شده در مجامع وهابي انتقاد مي كند. يكي از مهمترين اين تهمت ها، ادعايي است كه مي گويد: «در نزد شيعيان قرآن ديگري وجود دارد...» بهنساوي به اين تهمت حمله كرده، مي گويد: قرآن موجود در بين اهل سنت همان قرآني است كه در مسجدها و خانه هاي شيعيان وجود دارد.

شيخ "احمد الطيب"، رييس دانشگاه الأزهر مصر كه در پي درگذشت شيخ محمد طنطاوي در سال 2010 جانشين وي شده است هم طي اظهاراتي بي سابقه، وهابيون را مورد حمله و انتقاد شديد قرار داد: وهابيون براي ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و گوشه نشين كردن انديشه اسلامي تلاش مي كنند و گام بر مي دارند. آنان فقط به دنبال نشر انديشه تكفيري هستند. وهابيون به دنبال اسلام ظاهري مي گردند. جوانان مسلمان روز به روز نااميد تر مي شوند و دليل اين مسأله اختلافات شديد مذهبي است كه در صف مقدم آن چهره هاي وهابي مشاهده مي شود. وهابيون با انديشه هاي انحرافي خود "فقه جديد" ايجاد كرده اند كه نكات بسيار عجيب و غريبي دارد. اين اختلافات مذهبي ما را از فكر كردن در مورد مشكلات بيت المقدس اشغالي، جنگ عراق، دو نيم شدن سودان و ديگر مشكلات اصلي جهان است دور كرده است. اين انحرافات در حالي توسط وهابيون منتشر مي شود كه امت اسلامي از عقب ماندگي رنج مي برد و علت آن هم فرو رفتن در باتلاق اختلافات مذهبي است. از همين رو ما بايد در مقابل اين گونه انديشه ها بايستيم و با آن مبارزه كنيم.

به اعتقاد وي، دشمنان اسلام همواره با سياست "جدايي بينداز و حكومت كن" بر جهان اسلام مسلط شده و هر طور كه خواسته اند با مسلمانان بازي كرده اند. متأسفانه ما امروز همه چيز را از غرب وارد مي كنيم، حتي انديشه را. ما بايد بيدار شويم و جلوي اين مسأله را بگيريم تا آلت دست دشمنان نشويم. به گفته شيخ الازهر در قرآن اهل سنت و قرآن شيعيان حتي يك حرف هم اختلاف وجود ندارد و اين ادعا كه شيعيان قرآني متفاوت با از اهل سنت دارند، دروغي آشكار و غيرقابل قبول است.

آيت‌الله وحيد خراساني، مرجع تقليد شيعيان معتقد است: وهابيت ساخته دست آمريكا به شمار مي‌رود و چهره‌اي خونريز از اسلام را به نمايش گذاشته است.

آيت الله العظمى مكارم شيرازي از مراجع تقليد شيعيان نيز مي گويد: دشمنان اسلام، وهابيون را براى تفرقه افكنى و سوء استفاده از مسلمانان در منطقه بسيج كردند. پيدايش فرقه وهابيت يكى از مشكلات و چالش هاى بزرگى‏است كه دين مبين اسلام در طول تاريخ خود با آن روبرو شده و به وسيله آن عقب افتاده است.

آيت اللّه العظمي صافى گلپايگانى هم عنوان مي كنند: وهابيون نه تنها با اهل بيت پيامبر (ع) بلكه با شخص رسول‏اللّه(ص) دشمنى دارند و در صدد از بين بردن نام و تاريخ اسلام برآمده‏اند. ياد و نام ائمه اطهار (ع) از بين رفتنى نيست و آن چيزى كه به زودى خاموش مى‏شود، فتنه وهابيت در جهان است و تنها جنايت‏هاى آن‏هاست كه در تاريخ باقى مي ‏ماند.

حجت الاسلام و المسلمين محمد بحريني، يكي از علماي مطرح شيعه در بحرين نيز معتقد است: بيداري اسلامي يعني كه اسلام واقعي از وهابيت جدا شود. مسلمان سني و شيعي از وهابيت نجس العين جدا شود و در اين بيداري تفاوت اين دو از يكديگر شناخته شد .

آيت الله العظمي بروجردي نيز در ايجاد وحدت شيعه و سني در برابر وهابيت تلاش داشت. تلاشي كه سرانجام در نزديكي مذاهب و معرفي مكتب اهل بيت، به نتيجه رسيد و در اثر اين فعاليت ها و اقدامات بود كه شيخ شلتوت، رييس الازهر و مفتي اعظم مصر، در سال 1337، تشيع را به رسميت شناخت و فتوا داد: «آيين اسلام هيچ يك از پيروان خود را به پيروي از مكتب معيني ملزم نكرده، بلكه هر مسلماني مي تواند از هر مكتبي كه به طور صحيح نقل شده و احكام آن در كتب مخصوص به خود مدون گشته پيروي كند و هر كسي كه مقلد يكي از مكتب هاي چهارگانه باشد، مي تواند به مكتب ديگري، هر مكتبي كه باشد، منتقل شود. مكتب جعفري معروف به مذاهب امامي اثني عشري، مكتبي است كه شرعا پيروي از آن، مانند پيروي از مكتب هاي اهل سنت جايز است. بنابراين سزاوار است كه مسلمانان اين حقيقت را دريابند و از تعصب ناحق و ناروايي كه نسبت به مكتب معيني دارند، دوري گزينند زيرا دين خدا و شريعت او تابع مكتبي نبوده و در احتكار و انحصار مكتب معيني نخواهد بود، بلكه همه (صاحب مذهباني كه) مجتهد بوده، اجتهادشان مورد قبول درگاه باري تعالي است و كساني كه اهل نظر و اجتهاد نيستند، مي توانند از هر مكتبي كه مورد نظرشان است، تقليد كرده و از احكام فقه آنان پيروي كنند و در اين مورد فرقي ميان عبادات و معاملات نيست»؛ اين فتواي تاريخي، زماني كه سلفيان متعصب عربستان، شيعه را كافر مي دانستند، تأثيري عميق در رسميت يافتن تشيع به جاي گذاشت.

بر اساس مستندات تاريخي و نوشته هاي همفر انگليسي - كه در حين جنگ جهاني دوم توسط آلمانها به صورت داستان دنباله دار تحت عنوان اعترافات همفر در مجله اشپيگل چاپ شد و قصد آن پرده برداشتن از چهره امپريالسيم انگليس بود- فرقه وهابيت به دنبال تحقيقات بلندمدت جاسوسان انگليس كه در چهره مسلمان ظاهر مي شدند براي ويران كردن پايه هاي اعتقادي مسلمانان در سال هاي ضعف امپراتوري عثماني شكل گرفت. اين فرقه بر اساس برنامه بلند مدت بريتانيا طرح ريزي شد چنانچه همفر در پايان خاطراتش پيش بيني مي كند كه اگر فاجعه اي ناگهاني روي ندهد، بذرهاي پاشيده شده چنان رشد خواهند كرد كه ميوه هاي مطلوب بريتانيا به بار خواهد نشست و امروز شايد بتوان پيشگويي همفر را در غفلت تاريخي مسلمانان در كسب آگاهي و دانش كافي، تحقق يافته دانست.

منابع:

- نسخه الكترونيكي كتاب خاطرات همفر، ترجمه دكتر محسن مويدي

- سايت تبيان

- سايت پرسمان دانشجويي

- سايت موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

يکشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: انتخاب]
[مشاهده در: www.entekhab.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن