تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 10 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793552544




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حاشیه های دیدار شاعران با رهبری


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: حاشیه های دیدار شاعران با رهبری محمد حسین نعمتی که به گفته ساعد باقری بیشتر از او غزل و گاه شعر سپید شنیده شده، غزلی را به روح پاک قیصر امین پور که یوسف شعر ایرانی می خواندش، تقدیم کرد: « می شد بگویم نه ولی آخر، چیزی مگر عوض می شد با نه! / افسوس دریا را نفهمیدیم، روز مبادا را نفهمیدیم/ او بغض قیصر بودنش را خورد، او نان قیصر بودنش را نه!» رهبر انقلاب که "ردیف نه" را همراه با نعمتی زمزمه می کردند با شنیدن بیت پایانی این سروده، از شاعر جوان تقدیری ویژه کردند. شبی به یاد ماندنی، شبی ساده به یاد لحظات ماندگار جماران. شبی برای یادآوری «یک ثروت دیگر» ایرانیان مسلمان ؛ شبی شاعرانه با یاد قیصر امین پور که همه یادش را گرامی داشتند، حتی رهبر انقلاب که به گفته ایشان «با رفتنش پس از سید حسن حسینی، همه را داغدار کرد.»به گزارش مهر، قرار، ساعت 7 بعدازظهر بود. بعد از طی شدن ترتیبات حفاظتی مرسوم، گروه خبری که روی کارت های شان عنوان « نویسنده» درج شده بود، در کنار هم افطار کردند و پشت در اصلی حسینیه امام خمینی(ره)، روی موکت های ساده و به یاد روزهای پرشور سخنرانی های رهبر انقلاب، نماز مغرب و عشا را اقامه نمودند. ماه شب نیمه رمضان فضای کوچه های اطراف حسینیه را مهتابی کرده بود. ماه شب میلاد باسعادت نخستین ثمره، آسمانی ترین پیوند خلقت.بعد از نماز، یکی از برادران مسئول برای رفتن به محضر آقا، مهیای مان کرد. باید از در کنار حسینیه به سالن طبقه دوم می رفتیم؛ در آستانه در و کنار پله ها که با زیلوهای آبی رنگ که منحصرا تداعی کننده مجموعه زیر نظر رهبر انقلاب است تعدادی از شاعران از جمله علی معلم دامغانی تجمع کرده بودند؛ بعد از سلام و احوالپرسی مختصر، از پله ها بالا رفتیم. چند دقیقه بعد سالنی ساده با همان کف پوش آبی رنگ و صندلی های چیده شده به صورت مدور در قاب چشمان مان جای گرفت؛ همه در جستجوی «یک نفر» بودیم. ازدحام تنها در یک بخش از این دایره که قطر آن متجاوز از چند متر بود، خودنمایی می کرد؛ قطعا او آنجاست! از لابلای جمعیتی که دور آقا بودند، به سختی می شد چهره ایشان را رصد کرد اما حضور او، دل را آرام می کرد.اغلب صندلی ها یا پر بودند یا از قبل رزو شده بودند؛ چند ردیف آخر خالی بود. به آن سمت رفتیم اما آنجا اصلا دید خوبی به مرکز این دایره نورانی نداشت؛ اصلا برای یک گزارشگر حضور با آن فاصله از اصل ماجرا لطفی ندارد؛ چند صندلی را برداشته و پشت ردیف اول، جایی که می شد چند صندلی را جا داد، نشستیم؛ حالا هم چهره آقا را در مقابل مان داشتیم و هم می توانستیم تک تک شعرا را بهتر ببینیم. هنوز اطراف رهبر شلوغ بود؛ شاعران کتاب های شان را تقدیم ایشان می کردند؛ چند دقیقه بعد سکوی پشت سر آقا شبیه یک کتاب خانه تخصصی شده بود، پر از اشعار رنگارنگ.خادمان باصفای آنجا با لبخندی بر چهره از میهمانان رهبر انقلاب پذیرایی می کردند: چای داغ در استکان های کمرباریک؛  محفل صمیمانه بود. روزه دارانی که تا ساعتی قبل میهمان خدا بودند، اکنون در محضر مقتدای خود حاضر شده و با استکان هایی که یکی پس از دیگری روی میز مقابل هر فرد قرار می گرفت، آغاز مراسم را انتظار می کشیدند.آقا با حوصله دردل های شاعران را گوش می دادند. کمی که اطراف ایشان خلوت تر شد، کمان اصلی دایره مذکور، کاملا دیده می شد: سمت راست آقا، به ترتیب ساعد باقری، علیرضا قزوه، محسن مومنی، مجتبی رحماندوست، مصطفی محدثی و محدرضا سنگری نشسته بودند؛ آنطرف و سمت چپ هم پس از غلامعلی حدادعادل، حجت الاسلام گلپایگانی، محمد حسین صفار هرندی، حسن بنیانیان، حجت الاسلام رشاد، حمید سبزواری، علی معلم دامغانی، مشفق کاشانی و نهایتا موسوی گرمارودی حضور داشتند.ساعت 20:35 با آغاز تلاوت آیات نورانی قرآن کریم، هر کس در جای خود آرام گرفت؛ اندکی بعد، ساعد باقری به عنوان مجری، جلسه را با تمحیدیه ای آغاز کرد: «بنده تو که به داغ تو خوش است، به فروغی ز چراغ تو خوش است»؛ او پس از تشکر از سعید رحمانی که قرائت قرآن را عهده دار بود، میلاد امام مجتبی(ع) را خدمت رهبر انقلاب و حاضران تهنیت گفت. باقری از احساس دوگانه ای سخن گفت که هر بخش آن به مانند کباده کشی در زورخانه سنگین می نماید؛ کباده ای که بخش عمده آن به دوگانگی همیشگی محافلی که با حضور آقاست، باز می گردد: دل های پر سخن و وقت اندک.وقتی ساعد باقری از پاره شدن بند دلش به واسطه کمی وقت و دشواری تقسیم آن بین مشتاقان شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب سخن گفت، آقا با نخستین سخن طنز آمیزشان، سکوت حاکم بر جلسه پس از قرائت قرآن را شکسته و فرمودند: « شما نگران کمی وقت نباشید! بعد از رفتن من می توانید تا سحر همین جا شعر بخوانید ...»مجری مراسم ضمن گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم قیصر امین پور و تقدیر از پیام تسلی بخش رهبر معظم انقلاب در این خصوص، خطاب به حاضران یادآوری کرد که انشاءالله دعای خیر شما عزیزان، بدرقه احمد عزیزی که بستر بیماری است، باشد تا هر چه سریعتر شاهد شفای عاجل او باشیم.هر چند که به واسطه تمایل آقا و تاکید سایر بزرگان محفل، ثقل این جلسه بر جوانان و شعرخوانی آن ها متمرکز بود اما استاد حمید سبزواری به عنوان آغازگر این جریان معرفی شد؛ سبزواری خدمت رهبر انقلاب سلام کرد و ایشان را عزیزی خواند که سالهاست دلها با محبت و عشق او پیوند خورده است؛ او رهایی ملت ایران از موج سهم گین دشمنی های جهانی را از حضرت حق مسئلت نمود و برای قرائت شعر خود ایستاد.آقا خطاب به سبزواری فرمودند: بفرمائید بنشینید و نشسته بخوانید؛ استاد سخن رهبر را به گوش جان و خرید و آغاز کرد: « تو عاشقانه سفر کن، مگو که کشتی از این موج بر کران نرود ...» و چنین ادامه داد: « تو عاشقانه سفر کن که خار مهد رقیب، به پای بادیه پیمای رهروان نرود» او با تقدیم این بیت به رهبر انقلاب سخن را پایان داد: « مرید رهبر عشقیم و در گذرگه عمر، "حمید" را خط عشق است و جز بر آن نرود.» سبزواری اجازه خواست تا اصل شعر را تقدیم رهبرش کند. وقتی در مقابل ایشان ایستاد، قصد دست بوسی کرد که آقا ممانعت کردند و با لحنی شیرین فرمودند: اجازه دهید صورت شما را ببوسم!ساعت به 21 نزدیک می شد و جمع بی خبر از گذر زمان، محو در صمیمت محفل از لحظاتی تکرارناپذیر سرشار بودند. ساعد باقری با اشاره به پیگیری سنت تنوع از توجه لزوم توجه بیشتر به جوانان سخن گفت و مرتضی بی غم که بیشتر با قصیده هایش شناخته می شود را به قرائت شعرش دعوت کرد. شاعر جوان از آقا رخصت خواست و از ایشان لفظ «زنده باشید» را دریافت نمود. بی غم با لحنی گلایه آمیز خطاب به رهبر انقلاب گفت: من از روزی که آگاه شدم قرار است در این محفل شعری بخوانم، ابیاتی را آماده کردم که از من خواستند آنها را در اینجا نخوانم، علت این سخن را هم نمی دانم... آقا از او خواست همان شعر را بخواند.پس از قرائت شعر بی غم که بخش عمده آن به فضائل رهبر معظم انقلاب اسلامی می پرداخت، آقا که گویی چندان تمایلی به شنیدن این دست مدایح ندارند، ضمن تقدیر از زبان قوی و خوب شاعر جوان، خطاب به او فرمودند: « مشخص شد چرا می گفتند این شعر را نخوانید؛ ببینید بهتر است این زبان و طبع روان را صرف این چیزها نکنید! چرا که هم سرشار از مبالغه است و هم با شنیدنش ما شرمنده می شویم؛ از شما خواهش می کنم به این مقولات نپردازید. قصیده ظرفیت های بسیاری دارد که می توان به آن ها پرداخت.»دقایقی بعد، شعر نافذ مشفق کاشانی در سالن طنین انداخت: « برای مرغ گرفتار تا قفس باقی است، هزار بغض گلوگیر در نفس باقی است / به آفتاب که نور سحر نخواهد ریخت، به خاک شب زده تا سایه عسس باقی است» شعرخوانی استاد مشفق که پختگی آن در قیاس با شعرخوانی بی غم جوان ملموس بود با استقبال حاضران مواجه شد؛ او چنین ادامه داد: « هجوم دشمن و طوفان شن تماشایی است، که بر کتیبه اعجاز در طبس باقی است/ بر این رواق زبرجد نوشته اند با زر، خلیج فارس بر جریده ارس باقی است»حامد عسگری از شهر بم، دیگر شعرخوان این محفل بود که تضمین های دقیق و به جای او مورد تشویق رهبر انقلاب قرار گرفت و مفاهیم غم انگیز گنجانده شده در سروده اش، توانست غم جاری در رگ های ارگ بم را به حاضران منتقل سازد: « داغ داریم نه داغی که بر آن اخم کنیم، در گمان بار دگر شکوه ای از زخم کنیم» این جوان اهل بم هر چند که در شعرش اعلام کرد که « زیر بارغم شهرم جگرم می سوزد، به خدا بال و پرم، بال و پرم می سوزد» اما سروده اش را به گونه ای امیدوار کننده پایان برد: «بم به امید خدا شاد و جوان خواهد شد، "نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد"»پس از تمجید رهبر انقلاب از شعرخوانی عسگری، مجری مراسم از استاد موسوی گرمارودی خواست تا سروده اش را قرائت کند؛ استاد گفت: من امسال خیلی شعر گفته ام که یکی از آن ها ترکیب بندی 15 بندی است؛ اکنون که دوستان صلاح ندیدند وقت مرا در اختیار جوانان قرار دهند، من بند ششم ترکیب بندم که به حضرت علی اصغر(ع) جوانترین جنگجوی کربلا پرداخته را تقدیم می کنم؛ بخش هایی از شعر موسوی گرمارودی هق هق حاضران را به همراه داشت. او همچنین اعلام کرد که از خواندن مثنوی ای که به توصیه علیرضا قزوه برای شب شهریار آماده کرده بوده، صرفنظر کرده است.با تقدیر آقا از شعرخوانی موسوی گرمارودی، محمد حسین نعمتی که به گفته ساعد باقری بیشتر از او غزل و گاه شعر سپید شنیده شده، غزلی را به روح پاک قیصر امین پور که یوسف شعر ایرانی می خواندش، تقدیم کرد: « می شد بگویم نه ولی آخر، چیزی مگر عوض می شد با نه! / افسوس دریا را نفهمیدیم، روز مبادا را نفهمیدیم/ او بغض قیصر بودنش را خورد، او نان قیصر بودنش را نه!» رهبر انقلاب که "ردیف نه" را همراه با نعمتی زمزمه می کردند با شنیدن بیت پایانی این سروده، از شاعر جوان تقدیری ویژه کردند.نوبت به علی معلم دامغانی که رسید، باقری اعلام کرد که استاد هم وقت خود را به جوانان داده است؛ سیمین دخت وحیدی هم پس از معلم چنین کرد و گفت اگر به آقای کوهمال جهرمی وقت شعرخوانی می دهید، من هم بخوانم وگرنه وقت من متعلق به ایشان است. آقا در واکنش به این سخن وحیدی، خطاب به کوهمال جهرمی که جزء جوانان حاضر در این نشست بود با بیانی طنز آمیز گفتند: «شما عجب پارتی خوبی دارید! معلوم شد پارتی اینجا هم کارکرد دارد! اما شما کار خوبی کردید خانم وحیدی، باید جوانان را تشویق کرد.» جهرمی که دیگر میکروفون در مقابلش قرار گرفته بود، گفت: البته ما خیلی هم جوان نیستیم! که آقا گقتند: « نسبت به خیلی ها چرا!.»شعرش را که تقدیم به مقام والای حضرت زهرا(س) کرده بود با مصرع « یک زن که کهکشان خط ردپای اوست ...» خواند؛ پس از پایان شعر خوانی کوهمال جهرمی، آقا فرمودند: « افسوس که وقت نیست؛ این اشعار شما خیلی خوب است اما کمی پرداخت احتیاج دارد که در صورت انجام، قطعا سطح هنری اشعار افزایش می یابد. بنده از اساتید وارد در فن شعر خواهشی دارم و آن اینکه با تشکیل جلساتی این طلاها و فلزهای ارزشمند که با زبان فاخر جوانان مطرح می شوند را مانند انگشتری گرانبها، پرداخت کنند.»ساعت 21:30 را نشان می داد؛ نیمی از زمان درنظر گرفته شده برای قرائت اشعار گذشته بود که نوبت به غزل خوانی سید مهدی موسوی از قم رسید: « ای تیغ پابرهنه بیا روبروی من، حاجت به استخاره ندارد گلوی من ...»شعرخوانی آذری اما در محضر رهبر معظم انقلاب صفایی دیگر دارد؛ استاد محمود دست پیش که گویا از حضور در این محفل صمیمانه و نورانی به وجد آمده بود، با لهجه غلیظ ترکی سخنش را چنین آغاز کرد: امشب من واقعا در اوجم؛ البته 20 سال است که از این محافل شما عقب بوده ام برای همین هم برخی اشعارم متعلق به همان دوره هاست. او پس از خواندن شعری در رسای مقام مادر، ابیاتی را قرائت کرد که در سال 1368 و در واکنش به برخی کم لطفی های انتشارات نشر دانش نسبت به آذری ها سروده بود. مضمون این ابیات که به زبان ترکی خوانده شد، بر وحدت تمام اقوام ایرانی تاکید داشت و شاعر در آن خود را ترک، لر، بلوچ و منتصب به تمام اقوام کشورمان معرفی می کرد.رهبر انقلاب در استقبال از مفاهیم زیبای موجود در این ابیات، فرمودند: « فکر کنم اگر آهنگی روی این ابیات گذاشته شود، تصنیف زیبایی از کار در خواهد آمد.»پس از آنکه فریبا یوسفی ترانه سروده اش را خواند، محمدرضا طاهری به قرائت غزلی در وزنی دشوار پرداخت: « نگاه می کنم از نو به راه طی شده تا خاک از بهشت برین، گناه می کنم از نو مرا دوباره همانگونه عاشقانه ببین» آقا با تشویق این شاعر جوان گفتند: اینکه شما توانسته اید با چنین طرح روان و قدرتمندی، در این وزن غریب هر کاری کنید، خیلی خوب است.»خدابخش صفادل از نیشابور، نخستین شاعری بود که پس از قرائت شعرش با عنوان "آلبوم" از آقا تقاضای صله کرد: « رفته بودیم شبی سمت حرم، یادت هست، خواستم مثل کبوتر بپرم، یادت هست»؛ رهبر انقلاب خطاب به او فرمودند: با اینکه سر و صورت را سپید کرده اید اما شعرتان کاملا جدید و جوان است.» شاعر گفت: هر کس شعر ما را می شنود، فکر می کند، 18 - 17 سال داریم اما ما از شما صله می خواهیم. رهبر پاسخ دادند: « هر چه بخواهید ما در خدمتیم.»محمد کاظم کاظمی، شاعر افغان از جمله شعرایی بود که اشعارش با استقبال گسترده حاضران و شخص آقا همراه شد؛ او که در آغاز قصد داشت بنا بر سنت جاری در محفل، وقت خود را به جوانتر ها بدهد در مواجهه با فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر اینکه « خیلی وقت است از شما و شعرای افغانستان، شعری نشنیده ام»، به قرائت مثنوی ای کوتاه درباره شهر کابل و وضعیت اسف بار کشورش پرداخت: « شهر من، شام است و آبگینه رویاست شهرمن/ دلخواه و دلفریب و دل آراست شهرمن/ یعنی عروس جمله دنیاست شهر من» کاظمی با اشاره به حوادث 11 سپتامبر افزود: « دنیا برای خام خیالان عوض شده است/ آرین درین معامله پالان عوض شده است ...» آقا در پایان شعرخوانی این شاعر افغان، توصیف رقت بار شهر کابل به "عروس چهار سوق" و اشاره او به طمع بیگانگان را « توصیفی گریه آور » خواندند.با دعوت ساعد باقری از جمشید شیبانی که به سرودن اشعار بیاتی شهرت دارد، محفل به اوج خود رسید؛ مجری برنامه از بچه محل بودن با این پدر شهید در نازی آباد، به خود افتخار کرد و آقا هم با یادآوری شعر لطیف او که در یادبود فرزند شهیدش گفته بود: فرزندم گل رفت و لاله بازگشت، حال شیبانی برای شعرخوانی به زبان آذری را دگرگون کردند؛ این پدر شهید با بیان اینکه شعرش را به تمام آذری زبان ها تقدیم می کند، اعلام کرد که از هر گونه ترجمه اشعارش به زبان فارسی عاجز است!قاسم رفیعا از طرقبه مشهد، اما نخستین شاعری بود که اعلام شد قرار است شعری را با مضمون طنز در حضور رهبر انقلاب بخواند؛ آقا به شوخی خطاب به او گفتند: « بهتر است با لهجه ای طرقبه ای بخوانید که ما مشهدی ها متوجه نشویم!» رفیعا به رهبر انقلاب گفت: « حضرت آقا! باور کنید اگر قرار باشد، برایتان شعر عاشقانه مشهدی بخوانم تا سحر اینجا می مانید...» پس از آنکه رفیعا شعرش با عنوان "بچه محل امام رضا(ع)" را قرائت کرد که به گفتگوی صمیمانه یک طرقبه ای با امام هشتم می پرداخت، آقا از او به واسطه حسن انتخابش تقدیر کرد.آقا همچنین پس از شعرخوانی امیری اسفندقه از شیوایی و شسته رفته بودن شعر این شاعر جوان سخن گفتند و فرمودند: الحمدلله شعر جوانان ما نسبت به گذشته خیلی پیشرفت داشته است.باقری از حمیدرضا حامدی، شاعر جوان اهل قم که فرزند یکی از شهیدان سرافراز هشت سال دفاع مقدس بود را به عنوان شاعر جوان بعدی معرفی کرد که او نیز با تقدیم شعرش به شهدای گروه تفحص، چنین سرود: « دید در معرض تهدید، دل و دینش را / رفت با مرگ خود احیا کند آئینش را/ استخوان های نهیفی که گواهی می داد، سن و سال کم و از بیست به پائین اش را ...»تا اینجای محفل، هر کس دو بار طعم خوش چای داغ استکان های کمرباریک را چشیده بود. رباعی های ظریف بیژن ارژن از شعرای کرمانشاهی نیز از جمله اشعاری بود که با استقبال ویژه حاضران و رهبر انقلاب مواجه شد: « جنگل، صحرا شد و به صحرا خفته است ، هیزم شکن پیر که تنها خفته است / یک کیسه زغال گوشه دیوار است ، شاید که سپیدار من آنجا خفته است //  قطره قطره شد آب آدم برفی ، شد آب در آفتاب آدم برفی / آب از سر او گذشت اما هرگز ، بیدار نشد از خواب آدم برفی // دنیا در دست خوابگردانها بود ، صحرا مسخ سرگردانها بود / مشتی تخمه دهانشان را بسته است ، این قصه آفتاب گردان ها بود // زهرا ز هر چه گفته آمد سر بود ، ما دیگر گفته ایم و او دیگر بود / پیوند گل محمدی با سیب است ، او سیب گلاب باغ پیغمبر بود ...آقا از رباعی های ارژن استقبال کردند و خطاب به این شاعر توانا گفتند: « آفرین، خیلی خوب بود! انصافا گزیده و مضمون دار و شسته و رفته سروده بودید و واقعا حق رباعی هم همین است؛ در دوران بعد از انقلاب رباعی رواج خوبی در کشور یافت و انصافا در این سال ها هم رباعی های خوبی داشته ایم. »سلیمانپور دیگر شاعری بود که با مضمون طنز به شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب پرداخت. آقا پس از شنیدن شعر او با عنوان "زی زی نامه یا زن ذلیل نامه" که به مسائل موجود در روابط خانوادگی زن و مرد می پرداخت، با لحن طنز آمیز گفتند: « ظاهرا شما تمام این موارد را تجربه کرده اید !»پس از سلیمانپور، ساعد باقری، از زهرا محدثی خراسانی و فاطمه قاعدی خواست تا اشعارشان را بخوانند. محدثی خراسانی غزلش را چنین خواند: سرشار کن از عشق افق های جهان را، در خلوت جانم بنشان شور اذان را؛ و قاعدی به یاد برادر همسرش که از شهدای هشت سال دفاع مقدس بوده چنین سرود: « اسم شناسنامه ای ات جابه جا شده ، یک گوشه چسب خورده و جایی جدا شده / اصلا درست نیست که تو دست برده ای، اصلا چطور سن تو این گوشه جا شده ؟ ... »نوبت به عباس کی قبادی از شعرای اصفهانی که رسید گفت: حالا که قاعده بر هم خورده و هر کس هرچه خواست را خواند، من هم قطعه ای که آماده کرده ام را می خوانم: « قلبم اینک به تمنای تو در رقص آمد ، این چه نی بود که با نای تو در رقص آمد ...»آقا ضمن تشویق کی قبادی، فرمودند: « پارسال هم چند نفر از شعرای اصفهانی اینجا شعرخوانی کردند که اشعارشان خیلی خوب بود. بر اساس آنچه که ما دیده ایم باید بگویم که نسل فعلی شعرای اصفهان از نسل دوران جوانی ما شاعرترند. امروز در مقایسه با دورانی که انجمن صغیر اصفهانی فعال بوده، خیلی پیشرفت داشته ایم.»پس از شعرخوانی کی قبادی، ساعد باقری با اشاره به سقف زمانی جلسه که ساعت 10:30 اعلام شده بود، گفت: نمی دانم این معمای 10 اسم باقی مانده و وقت تمام شده را چگونه حل کنم؟ او خطاب به رهبر انقلاب گفت: اگر اجازه دهید با شعرخوانی امید مهدی گرا مجلس را تمام کنیم. که آقا فرمودند: ظاهرا قرار بود دکتر حداد هم چیزی بخوانند. حدادعادل هم گفت: برای بنده باز هم وقت هست.مهدی گرا در قالب غزلی بلند یا قصیده ای کوتاه چنین خواند: « رود از جناب دریا فرمان گرفته است ، یعنی دوباره راه بیابان گرفته است / تا حرف آب را برساند به گوش خاک ، در عین وصل، رخصت هجران گرفته است / ای تشنگان شهر فراموش، خواب نیست ، آری حقیقت است که باران گرفته است ...»این شاعر جوان که شعر خود را به حضرت عبدالعظیم حسنی تقدیم کرده بود، چنین ادامه داد: « در کربلاست یا تو حسینی که هجرتت ، بغداد را چو شام گریبان گرفته است / ایران بدست تیغ مسلمان نشد که حق ، این خاک را به قوت برهان گرفته است »رهبر انقلاب از مضامین شعر مهدی گرا هم تقدیر کردند.برنامه شعرخوانی شاعران در محضر رهبر معظم انقلاب با عذرخواهی ساعد باقری از شاعرانی که قرار بود، شعر خود را بخوانند و نتوانسته اند، پایان یافت.در این هنگام آقا پس از گفتگویی با حداد عادل فرمودند: «دکتر حداد پیشنهاد می کنند این جلسه سالی دو بار برگزار شود که البته به نظر من آن هم جواب نمی دهد!» حداد عادل از حاضران خواست تا به معنای تائید برگزاری این جلسه دو بار در سال، صلواتی ختم کنند.اندکی بعد جمع حاضر مشغول شنیدن سخنان مراد خویش بودند؛ سخنان کوتاه اما پربار رهبر انقلاب بر جان شاعران می نشست. آقا در پایان نصایح و سخنانشان با لحنی متواضعانه فرمودند: « ای کاش به جای همین صحبت ها هم شعر خوانده می شد، تا استفاده بیشتری می کردیم.»ساعت 11 شب، با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (ص) یکی دیگر از جلسات شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب اسلامی پایان یافت؛ با قیام آقا از جای خود، حاضران گرد ایشان را گرفتند و یکی پس از دیگری با اظهار لطف آقا مواجه می شدند. در سویی دیگر، شاعران جوان به نصایح اساتید خود گوش فرا می دادند و برخی اساتید نیز اشعار جوانان را نقد می کردند.کم کم، سالن خالی از جمعیت می شد. پس از خروج از مجموعه، ماه نیمه رمضان دیگر در افق نبود. مهتاب کوچه ها را روشنتر می ساخت اما ماه در اوج آسمان قرار داشت.و این شاعرانه ترین یادگار نیمه رمضان امسال بود که در تاریخ ثبت شد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 683]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن