تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه مؤمن به برادر [دينى] خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى رود، همچنان كه نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835936174




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مدیرجان!... حواست هست؟


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد  - فالگوش، پشت اتاق مدیران فرهنگی ساعت همیشه وقتی در جلسه­های بی­پایان و نَفَسگیر اداری اسیر می­شوی، آدمهای زیادی از دوست تا غریبه، با تو تماس می­گیرند و نمی­دانی چه کنی. تلاش کن پس از جلسه با همه آنان تماس بگیری... اما اگر وقت و هزینه، امکانت را محدود می­کند؛ در جلسه­ای دوستانه- تلفنی یا حضوری- به آنان ساعت یا زمانی همگانی را اعلام کن که هربار تو را خواستند، در آن زمان تماس بگیرند. بازگشت دشواری­هایی که بوی سنگ­اندازی می­دهند- متأسفانه- فراوان­اند. حالا که به میدان آمده­ای، فکر بازگشت را هم از سرت بیرون کن! یا اینها را نمی­دانسته­ای یا می­دانسته­ای و«این رویش» را ندیده بودی... یا آنقدر خوش­بین بوده­ای که احساس کرده­ای ممکن است تعداد آدمهای همراه از آدمهای ناهماهنگ، بیشتر است... به هر حال، حالا که آمده­ای. بیش از این که به بازگشت از راه آمده فکر کنی، به این بیندیش که ادامه بدهی و«خوب» هم ادامه بدهی. یادت باشد که داوری مردم و آدمهای اطرافت در زمانی بلند، معقول خواهد شد. هزینه­های آدمها برای کسانی احترام قایل شده­ای و برای آنان حُکمی زده­ای یا آنان را برای اجرای برنامه­ای درنظر گرفته­ای. «تو»، کار خودت را برای نشان دادن ارادات و احترام، کرده­ای. اگر از میان آنان، کسی حریم توانایی خود، قانون­های رسمی نوشته شده(یا حتی نوشته نشده اما جاافتاده درست) را رعایت نکرد و در یک سخن: قدر خود و جایگاهش را ندانست، او را به حال خود بگذار تا مسئولیت کارهای کرده­اش را برعهده بگیرد و هزینه­اش را نیز بپردازد... اما اخلاقی­تر این است که در این مسیر- و به شرط پشیمانی- جوانمرد باشی و یاری­اش کنی. کارهای ساده گاهی یک آدم بزرگ، با هزار نکوداشت و حرکتهای کلیشه­ای شاد نمی­شود اما با یک تلفن ساده و تبریک تولد، چنانبه وَجد می­آید که باورت نمی­شود. دلیلش این است که اغلب ما، بیش از آن که به خوشحالیِ آدمهایی که دوستشان داریم بیندیشیم، به این فکر می­کنیم که کدام کار ما برای دیگران، خودمان را خوشحال­تر می­کند! در همه تقدیرهایت، تلاش کن که آدمها را به­شیوه­ای شاد کنی که آنان دوست دارند. در این مسیر، تا می­توانی از خوشحالی­های ناگهانی استفاده کن! مصیبت ذهن آدمها... تغییر ذهن آدمها مصیبت بزرگی است. به همین شیوه که همه ما با شیوه­های جاری زندگی پیشینیان­مان در خانواده مأنوسیم، دیگران نیز همین­گونه­اند. وقتی ادمهای اسیر گذشته خود به روزگار تازه می­رسند، سرگرم خاطره­های خود می­شوند و فراموش می­کنند که«روزگار، گذشته است».  در نتیجه، مراقب باش که برنامه­های طراحی شده مجموعه­ات برای دیگران، بوی«نا» نگرفته باشند. در این راه از بازسازی خاطره­ها(برای امروز) یا بازپردازی­شان استفاده کنی که آدمهای امروزی نیز بتوانند با آثار و برنامه­هایت مرتبط بشوند. سخنرانی مصاحبه و به روی سِن رفتن، یکی از الزام­های مدیران است و گویا مانند طوقی بر گردن مدیران می­نشیند. تا می­توانی از خودنمایی در این مسیر خودداری کن! روی سن ایستادن، مدام به تو یادآوری می­کند که از دیگران برتری و هرچند که فرصت خوبی برای مبارزه درونی است اما ممکن است در فاصله احساس تا مبارزه، حواست پرت بشود و باور کنی که«کسی» شده­ای... یادت باشد که این باور، بخواهی و نخواهی در لحنِ تهاجمی، از بالا به پایین و تَحَکُّمیِ تو مشهود خواهد شد. قاعده­ای ندارد اما به هر حال، بهتر است که اندازه را رعایت کنی و از سوی دیگر، ریز و درشت هم نکن!... آدمهایی از عمق جان دوستت دارند و اگر مدیر هم نباشی، تو را دعوت خواهند کرد. دعوتهای آدمهای اینگونه را در اولویت بگذار!... پس از آن، دعوتهایی را انتخاب کن که الزام مدیریت است و اگر تو نباشی، یک جای کار دیگران خراب بشود... پس از آن، به جایی برو که خودت نیز دوستش داشته باشی و پس از مدیریت هم به حضورت در آن محفل، افتخار کنی... پس از آن، در محفلی حاضر شو که دلت را روشن کند... و در همه اینها، تلاش کن سخنرانی نکنی و اگر مجبور شدی، بیش از پنج یا ده دقیقه سخن نگو... و اگر خواستی سخنی بگویی، حرفی نگو که دیگران، آن را بهتر از تو بدانند... و در مقابل استادان والاتر از خود، سخن نگو! جنس دیگر در رفتارت با«جنس دیگر» مراقب نگاه­های بیمار دیگران باش! آدمهایی نشسته­اند و یک بخش مهم کارشان این است که تو را زیرنظر داشته باشند. نه تندی کن و نه خویشاوند شو!... نه به اسم کوچک و ضمیر مخاطب صمیمی صدا کن و نه غیرمستقیم با زمین و دیوار حرف بزن! به گونه­ای رفتار کن که اگر قرار شد روزی با امینی از دوستانت، محتوای دیدار را بگویی، سرافراز باشی. راز رازدار باش! آدمهایی که اطراف تو را گرفته­اند، تو را با عنوانت می­شناسند اما خوب است شخصیتی از خودت نشان بدهی که پس از عنوان نیز تو را با مجموعه­ای از خوبی­ها به یاد بیاورند. یادت باشد آدمهایی که زیرمجموعه یا همکار نزدیک تواند، دوست ندارند سخنان خصوصی­شان را از زبان دیگران بشنوند. از هنرهایت کارهای بزرگ، به دست آدمهای بزرگ ممکن می­شوند... البته آدمهای کوچک نیز اگر مشاوران بزرگی داشته باشند- حتی اگر آدم بزرگی نشوند- کارهای بزرگی خواهند کرد. تا می­توانی از مشاوران بزرگ استفاده کن و بگذار که تو را مدام تصحیح کنند. این را هم به یاد داشته باش که آدمهای بزرگ، به قول قدیمی­ها:«آردشان را بیخته و اَلَکشان را‌ آویخته­اند». یکی از هنرهایت باید این باشد که آدمهای به حاشیه رفته و کِسِل را مشتاق ورود به حوزه کار کنی. کوچکها و بزرگها یادت باشد محیط کار تو فرهنگی است. در محیط فرهنگی، نیشها و زخمها، حرفه­ای­تر، پنهان­تر، سوزاننده­تر و عمیق­ترند. می­دانم که ممکن است یک سخن یا رفتاری کوچک، همه جانت را از ریشه بسوزاند اما به هر حال، جایگاه تو به­گونه­ای است که باید بیش از دیگران دوست بداری و دوست داشته بشوی. پس در همه رفتارهایت- ریز تا درشت- دقت کن و نگذار که دلی به قلم یا سخن تو شکسته بشود. کارهای تو کلان­اند... این، سبب نشود که رفتارهای کوچک را«جزئی» بدانی. ادامه: ان­شاءالله روز یکشنبه




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن