واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > خراسانی، علیرضا - اون روزهای اول با قاقا لیلی های مامان سر کردم و دیدم نمی شه همه اش بیسگوئیت و آجیل خورد. گفتم برم بیرون ببینم دنیا دست کیه. چند نفری رو تو خیابون دیدم تا آدرس شاپینگ سنتر و بپرسم. چند بار می گفتم تا اونها می فهمیدن و اونها هم چند بار می گفتن تا من می فهمیدم.! با خودم گفتم یا من بد حرف می زنم یا اونها نمی فهمن انگلیسی رو. تازه فهمیدم هفتاد و دو ملت یعنی چی؟ انگلیسی ها که خیلی با لهجه حرف می زدند و هندی ها هم وحشتناک تر از ما ایرانی ها . خلاصه اون موقع به یک حقیقت تلخ دیگه هم پی بردم و اینکه کلاسهای زبان تو ایران بدرد عمشون می خوره. چون وقتی یک ایرانی بهت با لهجه خودش انگلیسی رو درس می ده تو اگه علامه دهر بشی می تونی با خودش حرف بزنی اما با یه انگلیسی اصیل نمی تونی و از پسش بر نمی آی. حالا بماند که تو ایران اغلب لهجه های تدریس امریکایی هست که واقعا واویلا! معروفه که یه امریکایی وقتی میاد لندن باید با خودش دیلیماج بیاره یعنی مترجم! چون اونها هم خوب نمی فهمن و خلاصه اصلا انگلیسی ها لهجه امریکایی ها رو قبول آکادمیک ندارند و بهش یک لهجه عقب افتاده می گن! حالا محاسبه کنید که ایرانی های تو امریکا چرا خوب انگلیسی حرف نمی زنن. هم اینکه جامعه ایرانی زیاده و مراوده بیشتری دارن. پس لهجشونو نمی تونن تغییر بدن و هم اینکه خود امریکایی ها خوب حرف نمی زنن. خلاصه اینکه ایرانی ها وقتی همدیگر رو می بینن برای هم چند تا کلمه خارجی بلغور می کنن که بگن یعنی بلدن و خدا نکنه همون موقع یه بد لهجه انگلیسی گیرشون بیاد که پاک آبروشون می ره. یه چیز دیگه ای که دیدم و توجه ام رو جلب کرد، استخدام پیرزنهای انگلیسی و افراد مسن برای تربیت کودکان کم سن و سال خارجی بود! اینو به جد میگم اگه کسی کودکش و بسپره به یک مادر بزرگ انگلیسی واقعا آینده بچه اش رو تضمین کرده. ما همه می دونیم که انگلیسی ها با هم مشکل دارن و خانوادگی دچار مشکل هستن. اما اولا نسل قدیمی هاشون که الان شدن مادر و پدر بزرگ با اون نسل فرق دارن و دوم اینکه انگلیسی ها معلمان خوبی هستن و هنگام تعلیم کم نمی گذارند و وظیفه شونو به نحو احسن انجام میدن. اما اینکه انگلیسی ها چرا عوض شدن و نسل جدیدشون خیلی مشکل دارن؟ این هم یه بحث جدیدی است برای ما ایرانی ها که اگه بدونیم با چشم و گوش بازتری اینده خودمون و بچه هامونو برنامه ریزی می کنیم. صحبت از مشکل انگلیسی ها کردم. راستش قسمت عمده اون بر می گرده به بعد از جنگ جهانی دوم و ظهور پدیده بیتلیسم یا گروه بیتل ها! کودکان بعد از جنگ جهانی، کودکان خاصی بودند. از همون اول با والدینشون سرجنگ پیدا کردند. اونها تو حال و هوای دیگه ای افتادند و با ظهور خواننده هایی مثل گروه بیتل ها جهش جدید فرهنگیشون شکل گرفت. با چم و خم این داستان زیاد کار نداریم. فقط همون مقدار کفایت می کنه که بدونیم یکی از اعضای این گروه غیر قانونی دوست دختری می گیره و پس از داشتن رابطه نامشروع بکارت آن خانوم نابود می شود.بعضی از خبرنگارها فهمیده و سریع می خوان این داستان رو به جنجال بزرگ تبدیل کنن. تا قبل از اون دخترهای انگلیسی و امریکایی تا حدی حجب و حیاشون مونده بود تا در برابر چنین داستانهایی واکنش منفی نشون بدن. خبرنگار از قضا عکس و داستان رو روی مجله ها چاپ می کنه و سعی می کنه این گروه رو نابود کنه. حالا فرد داخل گروه بیتل ها چکار می کنه؟ به جای خودکشی و آبروریزی و ... می آد و موضوع بکارت و ... رو مطرح می کنه، اون هم در ملاء عام. خلاصه قبح بکارت در دنیای غرب با سینه چاکی های گروه بیتل ها شکسته شده و نسل بعد از جنگ که شیفته این گروه بودند، به تقلید از این گروه بکارت رو از درجه اهمیت می اندازند. شهرت و محبوبیت بیتل ها باعث شد تا جوانان نسل جدید غرب آمیزه های سنتی رو فراموش کرده و کم کم به اسم مدرنیته همه متعلقات پدری خود رو زیر پا بگذارن. در انگلیس در حال حاضر اگه دختری دوست پسر نداشته باشه همه فکر می کنن که مشکل داره و بالعکس. و این یعنی اوج انحطاط! البته در همه جوامع هنوز آدمهای خوب وجود دارند اما وقتی یک فکر منفی جایی غالب می شه، نمی شه با اون مبارزه نمود.حالا چطور می شه یه جامعه ای در کمتر از 50 سال اینقدر از منظر فرهنگی دچار تغییر و تحول بشه و دچار اظمحلال! یه روز از مترو بیرون می اومدم که برم خونه. منطقه ای که زندگی می کردم اصیل نشین بود و همه چیزهایی که دور و بر خودم می دیدم، برند انگلیسی داشت. یه صحنه چند ثانیه ای جلو چشمم اتفاق افتاد: مرد حدود 50 ساله انگلیسی با دیدن پسر 17 ساله اش بطرف وی رفته و شروع کرد وسط خیابون داد و بیداد که چرا الان داری می آیی خونه؟من به ساعت نگاه کردم دیدم حدود 6 بعد اظهره و هوا تاریک هم نشده! اصلا تو مخم نمی رفت.بیتل ها کجا و این پدر و پسر کجا؟ زود فهمیدم که نباید همه آدم ها رو با یه چوب برونیم! اینها هم استثناآتی دارن تو خودشون. اما چرا یه دختر انگلیسی باید با 10 تا 15 پسر دوست بشه تا بعد از اینکه از یکیشون بیشتر خوشش اومد، بره پیشش؟اصلا چرا انگلیسی ها می گن اگه می خواهی زن بگیری و دنبال دختر خوب هستی برو تو کلوب محافظه کارها و مذهبی ها؟(اگه واقعا زن گرفتنی در کار باشه) ما که بابای دوستمون با زن فرانسویش بعد از 22 سال مراسم ازدواج گرفتن. یعنی این دوست ما که پسر ایرانی فرانسوی هم بود تو جشن عروسی مامان و باباش شرکت کرد، اونهم چه مجلل برگزار شد. ما ایرانی ها وقتی خارجی می شیم جالب می شیم. حروف خ رو مثل ک تلفظ می کنیم(مثل انگلیسی ها) که بگیم انگلیسی بلد شدیم.حالا بابای دوست ما که آش شله قلم کار حرف می زد. شیرازی و فارسی و انگلیسی و فرانسوی رو قاطی می گفت. هیچکدومش هم کامل نبود. می گن یه قسمت شیراز حومه نشین بود. بعد شهرداری دست می ذاره روش و می شه جزیی از بالا شهر شیراز و همشون زمینها و مرغ و خروس ها رو فروخته راهی خارج از جمله لندن می شن. بابای دوست ما هم همینطوری بود. خارج نشین ها حداقل تو اروپا که من بودم بیشتر این مدلی بودن. البته مدل های دیگه ای از ایرانی ها اونجا بودن که بعدا درباره تیپیکالشون صحبت خواهم کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]