واضح آرشیو وب فارسی:فارس: چگونه بزرگ ترين عمليات جنگ هاي علم به بزرگ ترين رسوايي اخلاقي براي ليبرال ها انجاميد؟
خبرگزاري فارس: گرچه دستاوردهاي پروژه شكار متفكران بزرگ، دو دهه طلايي را براي سازمان سيا به ارمغان آورد، اما ناگهان بانگي برآمد خواجه مرد...

به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس به نقل از روزنامه كيهان، پيام فضلي نژاد در صفحه پاورقي اين روزنامه نوشت:گرچه دستاوردهاي پروژه شكار متفكران بزرگ، دو دهه طلايي را براي سازمان سيا به ارمغان آورد، اما ناگهان بانگي برآمد خواجه مرد.
انتشار يك گزارش مطبوعاتي، همين سرنوشت را براي بزرگ ترين عمليات جاسوسي قرن بيستم در حوزه «علوم انساني» رقم زد و به رسوايي همكاري بزرگ ترين متفكران قرن بيستم با آژانس اطلاعات مركزي آمريكا انجاميد، چنان كه كمر فيلسوفان ليبرال را شكست و ناگهان در اوج ناباوري عمليات PSB را به بن بست كشاند. گرچه به ظاهر، همه پازل ها درست سر جاي خود قرار داشت و انتظار چنين رسوايي غافلگيرانه اي نمي رفت. ماجرا از آوريل 1966 شروع شد كه روزنامه نيويورك تايمز به يك افشاگري پررمز و راز دست زد و نوشت:
در CIA نوعي ديو عجيب الخلقه و شبيه به انسان وجود دارد كه هيچ كس نمي تواند آن را كنترل كند.
بلافاصله نوك حمله روزنامه به قلب مهم ترين حلقه روشنفكران در مجله اينكانتر فرو رفت. افشاگري نيويورك تايمز پرده از روابط گسترده مالي فيلسوفان و نويسندگان برجسته اردوگاه ليبرال سرمايه داري با سازمان جاسوسي سيا بر داشت و نشان داد سازمان از طريق بنگاه هاي خيريه پول هاي كلاني را به آنان مي پردازد. اين بنگاه ها مانند موسسه فارفيلد فقط براي انتقال بودجه عمليات سري به كارگزاران عمليات PSB تاسيس شدند.موضوع ديگر، افشاگري درباره وابستگي امنيتي سردبيران و نويسندگان مجلات روشنفكري ليبرال چون اينكانتر به سيا بود. آشكار گشت كه محتواي نوشتارها و گفتارهاي اين سرآمدان تفكر مدرن از سوي سيا جهت دهي مي شود و در ازاي آن پول كلاني نيز پرداخت مي گردد.در واقع، جداي از نيت افشاگري نيويورك تايمز، نكته حائز اهميت اسنادي است كه سر از گزارش هاي هيجان انگيز اين روزنامه آمريكايي درآورد. به يكباره ثمره سال ها تبليغات بي وقفه پيرامون نسبت «علم و آزادي» در جهان غرب به باد رفت و جاي آن را بحث هاي تكان دهنده درباره رابطه «علم و سلطه» گرفت.
براي ختم بحران، بزرگ ترين متفكران معاصر به ميدان آمدند. CIA براي يافتن يك راه حل موثر دست به دامن آيزايا برلين شد تا بر بحران فائق آيد؛ فيلسوفي كه در ميان افسران سيا لقب «پيامبر» را داشت و بيشتر نخبگان امنيتي خواهان ايفاي نقش فعال او در قامت «متفكر بحران» بودند. او ابتدا پيشنهاد يك نشست مشترك در لندن را داد. اين نشست با حضور 5 نفر از افسران ارشد عمليات PSB در رستوران اسكات برگزار شد.نيمي از شركت كنندگان از عملكرد CIA در راه اندازي مطبوعات روشنفكري دفاع كردند و نيمي ديگر خواهان كناره گيري از عمليات شدند.برلين البته بي طرف ماند. روز 13 آوريل 1967 ملوين لاسكي، رابط رسمي سيا، نامه اي به آيزايا برلين نوشت و با يادآوري اينكه «شما تا حد زيادي در بخشي از تاريخ ما، شكوه و عظمت ما و افسوس كه در بخشي از گرفتاري هاي ما شريك بوده ايد» دوباره از او تقاضاي كمك كرد.سياست برلين، اغلب سياست سكوت بود. بارها به روشنفكران عضو سيا مي گفت هيچ پاسخي به افشاگري ها عليه خود ندهند و وارد بگو مگو با منتقدانشان نشوند.جمله معروفي داشت: «جداً توصيه مي كنم كه هرچه سريع تر آن منطقه مين گذاري شده را ترك كنيد.»برلين مي دانست كه در چنين موقعيت هاي خطيري هرگونه واكنش به خراب تر شدن اوضاع مي انجامد، بدون آنكه گرهي را بگشايد. پس فقط بايد در برابر اتهامات وارده سكوت اختيار كرد، اما حالا با گسترش شايعات و حرف و حديث ها، برلين در پاسخ نامه ملوين لاسكي راه عبور از اين رسوايي را براي سيا ترسيم كرد:
بگوييد كه «گروه هاي روشنفكري» دريافت كننده پول از موسسات خيريه و... غالباً به بررسي منابع درآمد آنان نمي پردازند، اما بگوييد كه به دليل اين افشاگري ها پيرامون رابطه با CIA نگراني و نارضايتي طبيعي درباره استفاده از چنين مبالغي وجود دارد. «نقش اصلي» شما صرفاً اظهار اين مطلب است كه گويا آن موسسات نيز در «غفلت» و «ناآگاهي» بودند. بگوييد شما مثل خيلي از «نشريات» و سازمان هاي ديگر به طور غيرمستقيم كمك هايي را از CIA دريافت مي كرده ايد و از ديگران هم انتظار نمي رفته كه بدانند منابع نهايي سرمايه شان چيست. انسان هايي كه از منطق و حسن نيت برخوردار هستند، اين را متوجه خواهند شد. انسان هاي ديگر نيز مدام به هم مي پرند.
فرانسيس ساندرس قضاوت صريحي درباره نامه آيزايا برلين دارد. او معتقد است اين فيلسوف نه تنها هيچ گونه انزجاري از نيرنگ پيچيده سازمان جاسوسي سيا براي كنترل مغزها نداشت، بلكه از همه تكنيك ها براي لاپوشاني پديده رسواي «اداره يك جامعه آزاد توسط يك محفل پنهان» استفاده كرد.پس از برلين، استوارت همپشاير، ديگر فيلسوف عضو MI6 وارد معركه شد و كوشيد براي دفاع از كساني كه در معرض اتهام «جاسوسي آكادميك» بودند، نامه اي را به امضاء نويسندگان سرشناس جهان برساند، اما علي رغم همه اين حمايت ها در نهايت استفن اسپندر، سردبير مشهور مجله اينكانتر، به سبب رسوايي همكاري با CIA مجبور به كناره گيري از سمت خود شد.
در عين حال، متفكران و دانشمندان همكار سيا تصميم گرفتند تا با صدور يك بيانيه خود را از همه اتهامات برهانند. هانا آرنت در راس آناني قرار داشت كه انتشار بيانيه را ضروري مي ديد.او سال ها از مشاوره ها و خدمات آژانس اطلاعات مركزي آمريكا براي نگارش كتاب هايش بهره مند بود. گزارش نيكلاس ناباكوف، افسر ارشد عمليات PSB در ژانويه 1952، كمك هاي علمي CIA را به اين فيلسوف يهودي توصيف كرده است:
مذاكراتي طولاني با هانا آرنت داشتم و به وي يكي، دو نفر از متخصصان دفتر خارجه خودمان را معرفي كردم تا منابع خبري بي شماري را براي كتاب جديدش مهيا كرده باشم... اگر اشخاصي را مي شناسيد كه به اينجا مي آيند و مي خواهند ارتباطاتي مثل دكتر آرنت داشته باشند، فقط به من اطلاع دهيد تا ترتيب كار را بدهم.
حتي CIA براي موفقيت هانا آرنت در سخنراني هايش تكنيك هاي ويژه اي به كار مي برد. مثلاً، در سمينار «پيشرفت در آزادي» گزارشي درباره «رقباي شخصي و ابهامات روشنفكرانه حاكم بر سمينار» به او دادند.آرنت، همواره به عنوان ميهمان ويژه در ضيافت هاي مجلل سرويس هاي جاسوسي ليبرال حضور مي يافت. بنياد خيريه راكفلر ويلايي رويايي در شمال ايتاليا داشت و در سال 1965 آن را به شكل «خلوتگاه غيررسمي » كارگزاران عمليات مخفي سيا درآورد: «نوعي باشگاه افسري براي تفريح و استراحت مقام هاي ارشد نبرد فرهنگي.»در اين خلوتگاه، هر يك از نويسندگان، هنرمندان و موسيقي دانان از راننده اي شخصي با يونيفرم آبي رنگ، زمين بازي تنيس، استخر شنا و بهترين غذاهاي روي زمين استفاده مي كردند. آرنت آن را مانند «كاخ ورساي» مي دانست.با اين همه در سال 1967، آرنت به همراه استوارت همپشاير در راس 70 چهره سرشناسي بودند كه راه گريز از رسوايي همكاري با سيا را صدور بيانيه اي براي كتمان همه حقايق مي ديدند:
دوست داريم موضعمان را در برابر «يارانه هاي مخفي» سازمان سيا به «نشريات ادبي» و روشنفكري براي همه روشن كنيم. ما مطمئن هستيم كه يارانه هاي پي درپي سازمان سيا تنها مي تواند چنين نشريات و سازمان هايي را از نظر فكري و اخلاقي بي اعتبار نمايد. ما به چنين مجلاتي اعتماد نداريم.
تكذيبيه هاي پياپي فايده اي نداشت. تابستان 1967 انتشار گزارش مجله رامپارتس با عنوان «عمليات مخفي سيا» دوباره به اين جنجال ها شدت بخشيد و افشاگري جديد، اين بار فاتحه كنگره آزادي فرهنگي را هم به عنوان مهم ترين سازمان CIA در حوزه علوم انساني و هنر خواند.بلافاصله جيمز انگلتون، رئيس سازمان ضدجاسوسي آمريكا وارد عمل شد تا با استفاده از قدرتش از گسترش ابعاد اين افتضاح تاريخي بكاهد.انگلتون كه سال ها چهره يكه تاز جاسوسان ليبرال بود، نتوانست كاري از پيش ببرد. كار به كاخ سفيد كشيد و رئيس جمهور ليندون جانسون شخصاً ماموريتي ويژه را به معاون خود و رئيس سيا براي حل و فصل موضوع داد، اما هيچ كدام از اين اقدامات نتوانست نگراني فيلسوفان يهودي چون ريمون آرون و دانيل بل را رفع كند. بنابراين آنان در راس يك نشست اضطراري محرمانه در پاريس قرار گرفتند تا به بررسي راهكارهاي موجود براي حفاظت از موقعيتشان در عرصه روشنفكري بپردازند.14 نفر از بزرگ ترين نظريه پردازان فلسفه و فرهنگ، از آهنگسازي مانند نيكلاس ناباكوف كه در كادر رهبري عمليات PSB حضور داشت. تا لوئيس فيشر، نويسنده چپ گرا كه براي سيا كار مي كرد، در كنار آرون و بل نشستند تا درباره سرنوشت رهبري كنگره تصميم بگيرند.اكنون رابطه همه آنان با CIA برملا شده بود و چند قرباني نياز داشتند تا با قبول استعفايشان- و در حقيقت اخراجشان- به دليل ارتباط با سازمان هاي جاسوسي، غائله را خاتمه و خود را نجات دهند. آرون آن قدر اضطراب داشت كه چند بار در جلسه سخت از كوره در رفت.
نشست پاريس پاياني غم انگيز و البته جالب داشت. بزرگ ترين متفكران قرن بيستم سرانجام در اين گردهم آيي دست به يك اعتراف تاريخي زدند و تأييد كردند كه سازمان جاسوسي سيا به تشكيلات آنان سوبسيد (يارانه) پرداخته است.گرچه خبر اين اعتراف مانند بمب در رسانه هاي جهان تركيد اما ناباكوف، همان آهنگساز جاسوس و افسر قديمي عمليات مخفي، درباره محتواي اين نشست گفت:
من فكر نمي كنم كسي از تامين بودجه كنگره توسط «سيا» متاسف باشد.
چنين موضع وقيحانه اي، سرشت روشنفكري معاصر غرب را بازمي تاباند. سال ها، بزرگ ترين نمايندگان انديشه مدرن، دم از «آزادي علم» و «فرهنگ آزاد» زدند، ولي حالا دست تمام آن ها با ترفندهاي تبليغاتي شان رو شده بود. تمام تكذيبيه هاي ليبرال هاي يهودي، از آيزايا برلين و هانا آرنت تا ريمون آرون و دانيل بل، بي اعتبار گشت و عليه خودشان استفاده مي شد. همزمان با اين رويدادها، رئيس جمهور آمريكا تيم ويژه اي معروف به كميته كاتزنباچ را براي بررسي عمليات مخفي در حوزه هاي علوم انساني، آموزشي و روشنفكري تشكيل داد تا به تدوين يك «گزارش مشورتي» با موضوع توقف همه سرمايه گذاري هاي پنهاني سازمان جاسوسي سيا بپردازد.اين گزارش بيشتر براي سرپوش گذاشتن روي رسوايي آكادميكي بود كه تماميت ايدئولوژي ليبراليسم را تهديد مي كرد، اما ايالات متحده هيچ گاه عمليات «جاسوسي آكادميك» را رها نساخت. سرانجام در سال 1976 بخشنامه اي حاوي اين متن در اختيار ادارات اصلي سيا قرار گرفت:
سرمايه گذاري پنهان CIA در سازمان هاي بين المللي خارج از كشور «مجاز» است.
انتهاي پيام/
يکشنبه|ا|16|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]