واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: این قطعه به قدری برای مردم خاطرهانگیز است و به قدری قوی و تاثیرگذار است که من _ با وجود همه زجری که از ارکستر کشیدم _ با چشمان اشک آلود... در شب سرد زمستانیهر چقدر که کنسرت حسین علیزاده، محمدرضا درویشی و ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین مورد توجه عامه مردم قرارگرفت و توانست خاطرات آنها را از یک سری قطعات خاطره انگیز زنده کند، در عوض نتوانست رضایت اهالی موسیقی و خواص را جلب کند. این خلاصه همه آن چیزی است که میتوان درباره این کنسرت گفت. مردم از کنسرت رضایت داشتند _ و این طبیعی بود_ چرا که موسیقی ای میشنیدند که در ذهنشان تداعی کننده لحظاتی خاص بود (هرکس به فراخور حال خودش). شاید بتوان این گونه گفت که این لحظهها برای مردم اهمیت بیشتری دارد تا صرفا ً وجه موسیقیایی ماجرا. گواه این مدعا را هم بارها دیدهایم. نمونه اش همین کنسرت اخیر محمد رضا لطفی و گروه «همنوازان شیدا» در بخش جنبی جشنواره فجر که اجرای چاووشهای 6 و 8 اگر چه به لحاظ موسیقیایی به کیفیت اجراهای اصلی آنها (با حضور امثال شجریان، مشکاتیان، لطفی، علیزاده، ناظری، کامکارها و ... )نبود، اما به شدت مورد توجه مردم قرار گرفت _ بگذریم که آن اجراها (به ویژه چاووش 6 ) رضایت اهل فن را هم تا حدود زیادی برآورده کرد _ اما در مورد کارشناسان موسیقی این ماجرا تا حدودی فرق میکند. اگر قطعه ای مثل «نی نوا» را «همه» به عنوان یک قطعه بیبدیل میشناسند، موزیسینها علاوه بر جنبه حسی قطعه (که مورد توجه عوام قرار میگیرد) جنبههای فنی آن را هم در نظر میگیرند و وقتی پای اسمهای بزرگتری مثل «ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین» به میان میآید، توقع آنها از اجرای قطعه ای با آن مشخصات قطعا ً بالاتر میرود. این است که اجرای ارکستر سمفونیک اوکراین به هیچ وجه نتوانست دل موزیسینهای ایرانی را به دست آورد. محمد رضا درویشی در کنفرانس خبری پیش از کنسرت چنین اتفاقاتی را پیش بینی کرده بود: «این قطعه تلخ ترین و سیاه ترین قطعه ایست که در همه عمرم نوشته ام و از آن جا که خیلی درونی است و هیچ جنبه بیرونی و نمایشی ندارد و تمپوی آن هم خیلی پایین است، حدس میزنم که 80 _ 70 درصد مخاطبان کنسرت از آن خوش شان نیاید!» مشکل این جاست که حتی شنوندگان خاص هم با این قطعه ارتباط برقرار نکردند و آن را به لحاظ آهنگسازی و ارکستراسیون (لااقل در مقایسه با آثار گذشته درویشی) ضعیف دانستند. کلیدر در 8 قسمت اجرا شد: سوگنامه دشت نیشابور، پگاه نیشابور، درو زمین دیمی سوزن ده، پشت دروازه بیهق، رویارویی سیدرضا تربتی با گل محمد، نعش کشتگان و خاتمه. این قطعه 50 دقیقهای بیشتر در دستگاه نوا تصنیف شده بود و مدولاسیونهایی به دشتی، شور، اصفهان و همایون داشت.ارسلان کامکار یکی از نقاط ضعف این قطعه را طول زمان آن میداند و این که میشد در 10 دقیقه آن را خلاصه کرد! از آن مهمتر این که «اگر چه این داستان (کلیدر) در خراسان روی داده و محمدرضا درویشی قطعه را بر اساس این فضا نوشته، اما کوچکترین اثری از خراسان و موسیقی غنیاش در این قطعه پیدا نمیشد! این از آهنگسازی مثل آقای درویشی که خود یک پژوهشگر و محقق نواحی است و منبع لایزال نغمههای خراسانی را هم در اختیار داشته، بعید است.»محمدرضا درویشی با پایان قطعه به روی صحنه آمد و مورد تشویق مردم قرار گرفت. در فاصله میان شروع پارت دوم تا اجرای «نی نوا» دو قطعه دیگر اجرا شد. یکی «شیشههای رنگی» ساخته هوشیار خیام برای ارکستر زهی و پیانو؛ و دیگری «عصیان» از ساختههای قدیمی حسین علیزاده که این بار تغییراتی در ارنژمان اجرا شد. «شیشههای رنگی» را میتوان یک قطعه خوب دانست که خوب هم ساخته و سازبندی شده. اما وقتی عبارت «قطعه ای برای پیانو و ارکستر زهی» به دنبال آن میآید، کمی از جذابیتهایش کم میکند! این قطعه برای یک آهنگسازی که پیانیست هم هست شاید خیلی خارق العاده نباشد. اجرای آن هم از سوی هوشیار خیام با نوعی ترس و انقباض همراه بود و به نظر میرسید اگر کمی با جسارت و جرأت بیشتری نواخته میشد، تفاوت اش با چیزی که اجرا شد از زمین تا آسمان باشد. پس از اینها انتظار به سر رسید و نوبت اجرای «نی نوا » شد. بدین ترتیب سیرنکو از پاشا هنجنی و شاگردش وفا مصباحی دعوت کرد تا به روی صحنه بیایند.«نی نوا» برای همه آنهایی که در تالار کشور بودند، به کنسرت رنگ و بوی دیگر بخشید؛ اما... به قول یکی از موزیسینهایی که کنسرت را از نزدیک دیده بود: «شاید بتوان گفت اکثر قریب به اتفاق مردم _ حتی بیشتر از علیزاده _ به خاطر دیدن و شنیدن «نی نوا » آمده بودند.» که پس از اجرای این قطعه سالن را ترک کرده بود، گفت: «نی نوا به قدری برای مردم خاطره انگیز است و به قدری قطعه قوی و تاثیرگذاری است که من _ با وجود همه زجری که از ارکستر کشیدم _ با چشمان اشک آلود سالن را ترک کردم.» «نی نوا» برای همه آنهایی که به تالار کشور آمده بودند، به کنسرت رنگ و بوی دیگری بخشید؛ اما... با تعریفهایی که از ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین شده بود، خیلی از آهنگسازان این ارکستر را یکی از گزینههای اصلی خود برای اجرای موسیقی میدیدند. اما این کنسرت کاری کرد که اوکراین _ لااقل برای مدتی _ از ذهن آهنگسازان ایرانی دور شود. اول از همه باید این را گفت که به ارکستری که در این کنسرت به روی صحنه رفت، نمیتوان گفت ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین. چرا که یک ارکستر سمفونیک حجمیبزرگتر از این دارد و از گروه سازهای بادی برنجی، کوبه ای و ... تشکیل شده. پس این ارکستر را میتوان «بخش زهی» آن ارکستر دانست، نه همه اش! اما مشکل اینجاست که به نظر میرسد همین بخش زهی ارکستر هم از نوازندگان درجه دو و سه ارکستر اصلی تشکیل شده. سن اکثر اعضای ارکستر آن قدر بالا بود که میشد تصور کرد اینها بازنشستگان ارکستر اوکراین هستند! مایستر ارکستر هم معلوم بود که مایستر اصلی نیست و برای فهمیدن این موضوع نیازی به دقت در فالشهای متعدد سولوهای او نبود! این را میشد از نگاه سایر نوازندگان ارکستر به او و جایگاهی که در میان آنها نداشت، به راحتی فهمید! ارکستر زهی در اجرای «نی نوا» نشان داد که تمرین زیادی نداشته و از آن مهمتر اصلا ً روح قطعه را درک نکرده. همه ویژگی «نی نوا» در یک کلمه «گرمی» خلاصه میشود. نی نوا داغ است. اما اجرای ارکستر نشانی از این داغی نداشت. آنها در گرفتن ربع پردهها مشکل داشتند، ریتم قطعه به شدت تند و کند و فالشهای فراوان هم از دیگر ویژگیهای اجرای آنها بود.پاشا هنجی هم معلوم بود که از این ماجرا دل خوشی ندارد و این بر اجرای او هم تأثیر گذاشته بود. هر چند که اگر حضور او و گرمی و حسی که به این ماجرا بخشیده نبود؛ معلوم نبود چه بر سر کنسرت میآمد! پاشا ستاره این کنسرت بود. یکی دیگر از نقطه ضعفهای کنسرت صدابرداری ضعیف آن بود که در لحظاتی شنیدن صدای ارکستر به سختی ممکن بود و وقتی تیمپانی به صدا در میآمد، سالن میلرزید! تایم طولانی برنامه از جمله مواردی بود که به خستگی مردم منجر شده بود و علاوه بر آن دو پارت برنامه به لحاظ زمانی توازن نداشت و پارت دوم تقریبا ً دو برابر پارت اول طول میکشید. اجرای یک برنامه در دو سانس در یک روز هم از آن چیزهایی است که تنها در ایران میتوان دید. عین سینما! هر چند که برای فرار از هزینه 15 میلیونی تالار کشور، یک گزینه جدی است! نقاط قوت برنامه هم در نظم اجرایی آن بود و این که برنامه بدون تأخیر (یک ربع در ایران تأخیر محسوب نمیشود!) برگزار شد. پایان بخش اجرا نیز یک قطعه خاطره انگیز دیگر بود که توسط حسین علیزاده (شور انگیز)، مسعود شعاری (سه تار) و بهداد بابایی (سه تار) به همراه ارکستر اجرا شد: تنظیم مجددی از «ترکمن» برای سه تار و ارکستر. جوابهای ارکستر بر اساس ملودیهای سه تار حس و حال خوبی به قطعه بخشیده بود. اما همچنان به نظر میرسید وحشت هوشیار خیام (که این قطعه را تنظیم مجدد کرده بود) به این جا هم سرایت کرده و شاید اگر این قطعه دست آهنگسازانی مثل پیمان یزدانیان داده میشد، میشد از آن انتظار یک شاهکار را داشت. هر چند که باز هم در میانههای آن دلت میخواست شجریان فریاد بزند: «مشت میکوبم بر در/ پنجه میسایم بر پنجرهها/ من دچار خفقانم، خفقان/ من به تنگ آمدهام از همه چیز/ بگذارید هواری بزنم آه ...»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]