واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: نقد و بررسي نظام آموزشي كشور در گفت و گو با دكتر غلامعلي افروزسند تحول آموزش و پرورش به مطالعه بيشتري نياز دارد
دكتر غلامعلي افروز از جمله شخصيت هاي صاحب نظر در بحث خانواده و مسائل تعليم و تربيت است. وي عمده تحقيقات خود را به مباحث تربيتي اختصاص داده و هم اكنون نيز رئيس سازمان مشاوره و روانشناسي كشور است.او در گفت وگويي با خراسان با اشاره به اهداف نظام آموزشي كشورمان، نقد و نظرهاي خود به اين نظام را بيان كرد. دكتر افروز اظهار داشت: با توجه به اين كه در دنياي كنوني كه كارشناسي در حال تبديل شدن به دانش پايه است، هيچ منطق علمي و عقلي اقتضا نمي كند كه دبيرستان را چند رشته اي كنيم.نقد ديگر اين صاحب نظر تحت پوشش نظام آموزشي نبودن ۴۰درصد از جمعيت كودكان و نوجوانان است وي بر اين نظر است كه بايد كودكان تا سن ۱۸سالگي تحت نظارت آموزش و پرورش باشند.انتقاد دكتر افروز از نبود معلمان مرد براي دانش آموزان پسر ابتدايي ديگر نكته اي بود كه وي در اين مصاحبه متذكر شد و گفت: پسرها حق دارند معلم مرد خوش اخلاق داشته باشند . او معلم مرد براي دانش آموزان پسر را با توجه به كم شدن سن بلوغ جنسي در ايران امري قابل توجه شمرد و در ادامه نظر خود را درباره تعطيلي روزهاي پنج شنبه مدارس و ۶ساله شدن دوره ابتدايي و سند تحول بنيادين آموزش و پرورش بيان كرد.
بايد نگاه آينده نگر به تعليم و تربيت داشته باشيم
وي در ابتدا به اهميت و اهداف نظام آموزشي اشاره مي كند و با تاكيد بر اين كه ما بايد نگاه كلان بنيادي جامع ، فراگير و آينده نگر به تعليم و تربيت كشورمان داشته باشيم، مي گويد:اگر نظام تعليم و تربيت كشور ما به عنوان سرمايه اصلي كشور اصلاح شود،جامعه نيز اصلاح مي شود به همين دليل ما بايد آموزش و پرورش را به عنوان سرمايه اي فرهنگي حساب كنيم.
اهداف نظام آموزشي
وي ادامه مي دهد: درهمه دنيا نظام ارزشي حاكم بر جامعه از طريق مدارس به خانواده انتقال داده مي شود؛ يعني مدارس نقش انتقال ارزش ها را از نظام عالي حاكميت كه ارزشي است به خانواده ها برعهده دارند و دولت 12 سال اين فرصت را دارد كه آموزش هايي را كه لازم است به بچه هايي كه از خانواده هاي مختلف وارد مدرسه مي شوند، ارائه دهد.آن هم با كمك معلمان و الگوهاي برگزيده جامعه،معلماني كه شخصيت آن ها بايد آميزه اي از عطوفت و محبت و منطق باشد و در رشته خود متخصص باشند، به عبارتي در اين 12 سال بچه ها بايد دانش پايه و كاربردي را ياد بگيرند و قدرت خلاقيتشان بالا برود ، برنامه هاي آموزش و پرورش ما بايد دانش پايه كاربردي را ياد بدهد،مهارت هاي ارتباطي و اجتماعي را بيشتر كند، ارتباطات فرهنگي را غني تر كند و قدرت نو آوري و خلاقيت را به دانش آموزان ياد بدهد.
رسالت ما المپيادپروري نيست
وي اضافه مي كند:علاوه بر اين آموزش و پرورش ما بايد بچه هاي سالم،عاقل و خلاق تربيت كند نه بچه هاي پر حافظه؛ رسالت ما المپياد پروري نيست،رسالت ما خلاق پروري است.افرادي كه وارد المپياد مي شوند و خلاق هم هستند، موفق اند. آموزش و پرورش ما نبايد حافظه محور باشد بايد كاربردي محور، خانواده محور و مهارت محور و خلاق پرورباشد.به خصوص در دوره دبيرستان،حدود 75 سال پيش كه تعداد ديپلمه هاي ما شايد ۳۰۰-۲۰۰ نفر بود دوره دبيرستان را به صورت رشته طراحي كردند،رشته هاي ادبي ، طبيعي و رياضي.اما در دنياي كنوني كه كارشناسي در حال تبديل شدن به دانش پايه است، بي گمان دبيرستان دانش پايه محسوب مي شود كه هيچ ضرورت عقلي و منطقي و علمي ايجاب نمي كند كه ما دبيرستان را چند رشته اي كنيم. دانش آموزان رشته تجربي به ادبيات كاربردي نياز دارند و بچه هاي رشته ادبيات و علوم انساني هم به رياضي كاربردي نيازمندند بنابراين متوسطه نظري ما بايد يك رشته باشد و نه گرايش هاي متعدد يعني هم عمومي هم كاربردي و هم مهارت محور باشد.
۴۰درصد كودكان و نوجوانان دانش آموز نيستند
وي با تاكيد بر اين كه در دنيا آموزش و پرورش موفق آموزش و پرورشي است كه به تعداد كودكان و نوجوانان در سن مدرسه ، يعني سنين 6 تا 18 سال ، جمعيت دانش آموز داشته باشد مي گويد:هر چقدر تعداد دانش آموزان در نظام آموزشي ما از كلاس اول تا آخردبيرستان كمتر از جمعيت كودك و نوجوان سن مدرسه باشد فاجعه بيشتر است. اگر بتوانيم بالاي 95 درصد از بچه هاي در سن مدرسه مان را درجمعيت دانش آموز داشته باشيم موفق هستيم.اين در حالي است كه متاسفانه تا حدود 40 درصد كودكان و نوجواناني كه لازم است تحت نظارت و پوشش آموزش و پرورش باشند حتي در روستاها و شهرهاي دور،در مدرسه نيستند و آسيب پذيري متوجه آن هاست.به همين دليل بيش از 50 درصد نوجوانان بزهكاري كه در كانون هاي اصلاح و تربيت در شهرهاي مختلف كشورحضور دارند، دانش آموزان اخراجي نظام آموزش و پرورش هستند. اين درحالي است كه بچه ها هر مشكلي كه داشته باشند از جمله نابينايي ، ناشنوايي يا مشكل رفتاري و خانوادگي،بايد تا 18 سالگي تحت نظارت و پوشش آموزش و پرورش باشند و رها نشوند.حتي اگر دختري در روستا مي خواهد قالي بافي انجام بدهد و به مدرسه نيايد بايد تا 18 سالگي زير نظر مشاور حرفه اي همان روستا اين كار را انجام بدهد تا كسي استثمارش نكند.
پسرها در مقطع ابتدايي بايد معلم مرد داشته باشند
افروز همچنين از مشكلاتي مي گويد كه براي دانش آموزان كلاس اول ابتدايي وجود دارد و انتقادي كه به نحوه آموزش اين مقطع وارد است .وي اظهار مي كند: پسران دانش آموز حق دارند معلم مهربان ، توانا ، متعهد ،خوش اخلاق،خوش تيپ و با سواد و عاطفي و خلاق مرد داشته باشند، معلمي از جنس خودشان؛ در حالي كه پسران ما در بيشتر موارد معلم تواناي خوشرو از جنس خودشان ندارند كه با آن ها همدلي كند.البته شكي در اين بحث وجود ندارد كه خانم ها به واسطه زن بودنشان معلمان مهربان و خوبي هستند اما اين مسئله را در نظر بگيريد كه يك دانش آموز در 6 سال اول زندگي در خانه با مادر همراه است و بعد هم تا دوره ابتدايي معلم زن با بچه همراه است آن هم درحالي كه سن بلوغ جنسي پايين آمده است به نحوي كه درصدي از بچه ها در كلاس پنجم دبستان بلوغ را تجربه مي كنند، به عبارتي سن بلوغ نسبت به سه چهار دهه گذشته 3 سال پايين آمده است. با اين شرايط معلم دانش آموزان پسر بالغ كلاس پنجم ابتدايي خانم هستند.به همين دليل تاكيد مي كنم پسرها حق دارند معلم مرد توانا؛خوش اخلاق و مهربان در كلاس داشته باشند .اين ضعف بزرگ تعليم و تربيت كشور است و متاسفانه در اين زمينه بعضي ها دچار غفلت شده اند.اگر شما به آمريكا و كانادا برويد مي بينيد كه مدارس مختلط است و اصلا نمي توانيد دبستاني پيدا كنيد كه مدرسه اي معلم زن يا مرد نداشته باشد.اين گونه است كه مي گويم با روش فعلي پسرها هم حق دارند در كلاسشان معلم مرد هم داشته باشند.البته نه فقط معلم ورزش مرد هرچند گاهي حتي پسران معلم ورزش مرد هم ندارند.
آموزش غيررسمي در روزهاي ۵شنبه
وي با اشاره به تعطيلي مدارس در روزهاي پنج شنبه اظهار مي كند:نكاتي مانند تعطيلي روزهاي پنج شنبه مدارس موضوع اصلي در نظام آموزش و پرورش ما نيست ، اين هانكات فرعي است آن هم با تاكيد بر اين كه مدرسه بايد خانواده محور و محله محور و كانون فرهنگي و علمي محله باشد و اين امر مي تواند در روز پنج شنبه محقق شود.وي توضيح مي دهد:اگر شاكله مدرسه اين باشد كه كانون علمي و فرهنگي محله باشد،مدرسه مي تواند در روزهاي پنج شنبه محل حضور اوليا و بچه ها باشد ، محل تعامل اجتماعي معلمان با پدرها و مادرها.بنابراين مدرسه بايد در روزهاي پنج شنبه باز باشد و در مدارس آموزش غير رسمي اعمال شود.
ديدگاه دكتر افروز درباره ۶ساله شدن دوره ابتدايي
وي تغيير نظام آموزشي را به صورتي كه دوره ابتدايي شش ساله شود هم مورد اشاره قرار مي دهد و مي گويد:اين كه دبستان 6 سال شود اشكالي ندارد چرا كه طي اين مدت پايه هاي علمي تقويت مي شود اما به شرطي كه پسران با معلمان مرد توانا و باسواد كه حداقل كارشناسي ارشد دارند ارتباط داشته باشند.ولي با وضعيت موجود كه همه معلمان مدارس ابتدايي زن هستند اين تغيير نيز مناسب نيست.به هر صورت اين كه بگوييم معلم زن مهربان تر است يا معلم مرد پيدا نمي شود و از سرباز معلم استفاده كنيم همه حرف هاي شعاري و فرعي و انحرافي است.
۸۰درصد ظرفيت دانشكده هاي علوم تربيتي به تربيت معلم ابتدايي اختصاص يابد
افروز خاطرنشان مي كند:بايد 80 درصد ظرفيت دانشكده هاي روان شناسي و علوم تربيتي سراسر كشور به تربيت معلم دوره ابتدايي اختصاص يابد؛ اين مطلب نكته اي است كه 32 سال پيش بر آن تاكيد كرده ام.وي اطلاق واژه آموزگار را نيز به نوعي مورد انتقاد قرار مي دهد و مي گويد: بايد واژه آموزگار از روي معلم دوره ابتدايي برداشته شود و به جاي آن از واژه معلم استفاده شود. معلم واژه زيبايي است. وقتي فردي كارشناسي ارشد مي گيرد دوست ندارد بگويد من آموزگارم . بزرگ ترين شخصيت هاي جهان مثل پياژه ،راجرز، جبار زاده ،باغچه بان و نيرزاده همگي افتخار مي كنند كه در دوره دبستان تدريس كرده اند.استادهاي فرهيخته بايد در دبستان تدريس كنند.در دوره ابتدايي انسان پروري شكل مي گيرد ، انتقال ارزش ها در دبستان بيشتر محقق مي شود و قدرت خلاقيت در دبستان بيشتر است.اگر دانش آموزي با نگاه ناخوشايند وارد دبستان شود معلم دبستان بايد آن را اصلاح كند و اقتدار و استحكام شخصيتي بچه ها را بالا ببرد. اين كار را يك معلم عاطفي و منطقي مي تواند انجام دهد.
سند تحول آموزش و پرورش به مطالعه بيش تري نياز دارد
وي درباره تصويب و اجراي سند تحول بنيادين آموزش و پرورش نيز خاطرنشان مي كند:اگر چه براي تدوين اين سند زحمت زيادي كشيده شده است اما اين سند به مطالعه بيشتري نياز دارد زيرا اگر اين نظام نتوانسته باشد حداقل براي يك ميليون كلاس درس ، يك ميليون معلم سالم ،صالح ، خوش اخلاق با حداقل مدرك كارشناسي ارشد در نظر بگيرد قطعا سند مناسبي نيست.اگر در اين چشم انداز و نظام بنيادين تعداد دانش آموزان حاضر در كلاس متناسب با تعداد كل كودكان و نوجوانان در سن مدرسه نباشد و بالاي 95 درصد بچه ها را كه شاخص موفقيت آموزش و پرورش است در كلاس هاي درس جمع نكند و براي آن ها كارنامه و مشاور در نظر نگرفته باشد و يك ميليون معلم صالح، پويا، خلاق، خوش اخلاق با مدرك كارشناسي ارشد براي يك ميليون كلاس پيش بيني نكرده باشد، موفق نخواهد بود.تاكيد مي كنم اين معلم ها بايد خوش اخلاق ،مهربان ،باسواد و توانا باشند زيرا بچه ها مي خواهند با آن ها همدلي كنند. بايد نگاه اجتماعي دانش آموزان با كمك اين معلم ها تغيير كند و علاقه مند شوند كه در آينده معلم شوند.جامعه اي كه بچه ها آرزو مي كنند معلم يا پليس شوند از فرهنگ بالايي برخوردار است ضمن اين كه امنيت چنين جامعه اي هم بيشتر است.
شنبه|ا|8|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]