محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831310718
فراگيري امواج بيداري اسلامي؛ طليعه اقتدار جهان اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: فراگيري امواج بيداري اسلامي؛ طليعه اقتدار جهان اسلام
ديدگاه > ايران - ناصر اسدي:
روز آمادهسازي نشريه و در دفتر ايشان در بيمارستان مسيح دانشوري، فراهم شد. دكتر علياكبر ولايتي در اين گفتوگوي كوتاه با بيان اينكه در پيشبينيهاي ديپلماتيك، معمولا حرف قطعي كمتر بيان ميشود، از يك امر قطعي سخن گفت و آن اينكه وضعيت تغيير كرده و منطقه قطعا به دوران قبل از خود باز نميگردد.
وي با اشاره به اهميت انقلاب اسلامي ايران به عنوان الگويي موفق و كارآمد براي انقلابهاي اخير، معتقد است بدون ترديد جهان اسلام در آينده يكي از چند قطب موجود در دنيا خواهد شد.
روز آمادهسازي نشريه و در دفتر ايشان در بيمارستان مسيح دانشوري، فراهم شد. دكتر علياكبر ولايتي در اين گفتوگوي كوتاه با بيان اينكه در پيشبينيهاي ديپلماتيك، معمولا حرف قطعي كمتر بيان ميشود، از يك امر قطعي سخن گفت و آن اينكه وضعيت تغيير كرده و منطقه قطعا به دوران قبل از خود باز نميگردد. وي با اشاره به اهميت انقلاب اسلامي ايران به عنوان الگويي موفق و كارآمد براي انقلابهاي اخير، معتقد است بدون ترديد جهان اسلام در آينده يكي از چند قطب موجود در دنيا خواهد شد.
* در ابتداي بحث، مناسب است تحليل كلي شما را از اتفاقي كه در منطقه در حال رخ دادن است، جويا شويم. با توجه به وضعيت جديد پيشآمده، آيا بايد بازتعريف جديدي از اين منطقه داشته باشيم؟
وضعيت در منطقه تغيير كرده و اين تغيير ادامه خواهد يافت؛ يعني سير تكاملي آن ادامه خواهد يافت و قطعا به وضعيت قبلي برنميگردد؛ اين يك حرف قطعي است. معمولا در پيشبينيهاي ديپلماتيك، كمتر حرف قطعي ميزنند.
خاطرهاي را دراينباره مطرح ميكنم. با آقاي هلموت كهل، صدراعظم آلمان در دفتر ايشان كه مشرف به رود راين بود، نشسته بوديم و او از آقاي گورباچف كه آن موقع سر كار بود، نقل ميكرد كه در همين اتاق، آقاي گورباچف به من گفت: «اين رود راين را ميبينيد، اگر آب اين رود برگشت، كمونيسم يا شرايط قبلي هم به شوروي سابق برميگردد.» حال اگر عين اين حرف را در نظر بگيريم، امكان ندارد كه ديگر امثال بنعلي، حسنيمبارك يا قذافي به تونس، مصر يا ليبي برگردند؛ به دلايل مختلف.
ولي پيشبيني اينكه در آينده چه اتفاقي ميافتد، آسان نيست چون عوامل مختلف بر اين امر تأثيرگذار است؛ چه عوامل منفي چه عوامل مثبت، چه عوامل سازنده و چه عوامل مخرب.كنشگرهاي متفاوت و مختلف الجهت و به لحاظ منافع، متضاد يكديگر در محيط منطقه در حال كار هستند و نتيجه و برآيند كار، به ميزان تاثيرگذاري كنشگرها و كنشهاي آنها، بستگي دارد، حال اين كنشها ايجابي است يا سلبي.
مطلب سوم اين است كه اسلامگرايي در منطقهاي كه اين انقلابها در آن رخ داده و در ديگر نقاط جهان اسلام، اجتنابناپذير است.
چهارم آنكه بستگي به شرايط هر كشور و منطقهاي دارد كه چه نوع اسلامگرايي با چه نوع گرايشهايي پيش خواهد آمد. نكته پنجم آنكه آنچه پيش ميآيد، لزوما امر ثابتي نيست، اين تحول و غليان در اين كشورهاي انقلابكرده تا زماني كه به ثبات برسد، مدتي طول ميكشد و پيشبيني اينكه چه زماني به ثبات قطعي ميرسد، آسان نيست.
ششم آنكه ممكن است اين سوال پيش آيد كه چطور با قاطعيت ميگوييد اسلامگرايي؟ براي اينكه بقيه نحلههاي فكري چه راست و چه چپ، هم در كشورهاي اسلامي شكست خوردهاند هم در دنيا.
* يعني حتي مدلهاي موفق غربي؟
بله، كعبه چپگرايان در مسكو بود و امروز خود مسكو هم از آن دست برداشته است. بلافاصله بعد از مسكو، سيستم چيني بود كه با وقوع تحول اساسي در آن، از كل ماركسيسم و مائوئيسم دهههاي 60 و 70 چيزي كه باقي مانده، تمركز سياسي در حكومت است؛ يعني سيستم سياسي تكحزبي متمركز در حزب كمونيستي است كه در همه چيز جز سيستم تكحزبي، تجديد نظر كرده است؛ يعني آنچه در چين هست، يك نوع كنفسيوسيسم به روزشده و متناسب با قرن بيست و يكم است. سيستم چين چگونه بوده است؟ براي اينكه ديگران به اين كشور حمله نكنند، ديواري به طول 5 هزار كيلومتر به ارتفاع هفت متر به عرض شش متر كشيدند.
خود زبان چيني يك ديوار فرهنگي است. نه ديگران ميتوانند از اين فرهنگ چيني به آساني رد شوند و چيني شوند و نه چينيها تمايلي دارند، فرهنگ غيرچيني را قبول كنند. ديوار چين، نماد شكل مخصوص چين است كه نه تمايل دارند سيستم فكري چيني را به جايي ديگر صادر كنند و نه اجازه ميدهند سيستمهاي ديگري وارد شوند. تاريخ چين اين طور شكل گرفته است.
در مورد مدلهاي غربي نيز بايد گفت وضعيت غرب، درهم ريخته است. به تعبيري آن جزميتي كه در مورد حقانيت ليبرال دموكراسي بود، ترك برداشته است. آقاي فوكوياما كه بعد از فروپاشي شوروي در اوايل دهه 90، پايان تاريخ را نوشت، حالا كتاب خودش را نقض كرده؛ يعني ليبرال دموكراسي پايان تاريخ نيست، همانطوري كه كمونيستها از شكل نهايي تاريخ بشر كه كمون نهايي است، دست برداشتهاند.
آنهايي كه در كشورهاي اسلامي از اينها تبعيت ميكردند هم به دليل اينكه مركزيت آنها از اعتبار افتاده و هم اينكه تجربيات خودشان در داخل كشورهاي اسلامي با شكست مواجه شده، بايد راه جديدي جستوجو كنند. اين راه جديد كه در دنيا وجود ندارد يا چپ بود يا راست؛ يا ليبرال دموكراسي بود يا سوسياليسم كه هر دو شكست خورد. تقليد از آنها هم در كشورهاي اسلامي و جهان سوم شكست خورده. راهي كه ميماند و راه موجود، تفكر اسلامي است. ما راه ديگري را نميشناسيم.
اصلا در كل جهان سوم، تفكر مستقلي جز تفكر اسلامي وجود ندارد كه قابل جهاني شدن باشد. هندوئيسم هست كه مخصوص هند است. مكتب كنفسيوس هست كه مخصوص چين است و نميتوانيد آن را به آفريقا ببريد چون آنجا خريداري ندارد. هندوئيسم در آفريقا جايي ندارد. خود هنديها هم اصرار ندارند كه فرهنگ هندي در آنجا رواج پيدا كند. اما اسلام داعيه جهاني دارد، صرفنظر از اينكه هر شخصي متعلق به چه نژادي است، اسلام همهجا قابل پياده شدن است و پياده هم شده است.
* منظورتان اين است كه آنها به خاطر اينكه شكست خوردند، به اسلام رو آوردند؟
اين قسمت سلبي قضيه است و مكمل هم دارد. قسمت ايجابي اين است كه دستكم يك كشور وجود دارد مثل ايران كه همين اسلام را تجربه كرده و 33 سال از انقلابش گذشته و جمعبندياش موفق بوده، دشمنان هرچه ميخواهند بگويند، ممكن است دشمنان در ارزيابي منفيشان افراط كنند كه ميكنند.
ممكن است گفته شود كه دوستان هم در ارزيابي مثبتشان اغراق ميكنند ولي واقعيت مطلب اين است كه انقلابي در اينجا بر اساس اسلام شكل گرفته، اولين دليل موفقيتش اين است كه با وجود همه تلاشهايي كه عليهاش ميشود، سرپا مانده است. دوم اينكه درجا نزده و پيش رفته است. دليل پيشرفتش آمارهاست. تمام توليدات جمهوري اسلامي طي اين سالها، همه رو به افزايش بوده، بيش از آنچه در ايران سابقه داشته.
* در واقع نسبت كارآمدي نظام با الگو شدن ايران را مستقيم ميبينيد.
بله، ما چرتكه مياندازيم. يك دو سه چهار حساب ميكنيم. هنگام انقلاب، ما 36 ميليون نفر بوديم، الان جمعيت ما بيش از دو برابر شده، براي اينكه معلوم باشد كه كشور پيشرفتهاي هست يا نه، اينها را به عدد درميآوريم. ميگويند مثلا يك موقعي محمد قطب، نويسنده مصري كه در عربستان است، گفت تمدن غرب تمدني كيلوواتي است چون ميگويند آن كشوري پيشرفتهتر است كه مصرف سرانه برقش بيشتر باشد.
كتاب او تحت عنوان جاهليت قرن بيستم است. الان هم جاهليت است منتهي او جاهليت قرن بيستم را نوشته. حالا هم كيلوواتي است. حالا هم عدد است ديگر. اگر بخواهيم پيشرفت را با معيارهاي غربي ارزيابي كنيم؛ مثلا در آستانه انقلاب، توليد فولاد زير يك ميليون تن بود، حالا اين رقم شايد به بالاي 14 ميليون تن رسيده. توليد برق در حد 7000 مگاوات بود. الان به حدود 60هزار مگاوات رسيده. در حالي كه جمعيت دو برابر شده.
تعداد دانشجوها زير 200 هزار نفر بود، الان به 4 ميليون نفر رسيده. به لحاظ كيفيت، فناورياي كه امروز ما به خصوص در حوزههايي مثل فناوري دفاعي كار كردهايم، ميبينيد جزو 10 - 15 كشور اول دنيا هستيم. ايران به لحاظ تكنولوژي قبل از انقلاب، اصلا به حساب نميآمد. به لحاظ علمي هم آنچه از مقالات ما در ISI و... ثبت شده، اصلا با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست و بعد هم در مقابل همه ايستاده، در مقابل همه كساني كه قصد تعرض به ايران دارند يا به ايران طمع دارند، ايستاده.
شما هيچ كشوري مستقلتر از ايران در خارج از بلوك غرب و قدرتهاي بزرگ پيدا نميكنيد. در جهان سوم و كشورهاي اسلامي، اين استقلال ارزشمند است چون بعضيها خلط مبحث ميكنند و ميگويند حالا كه ديگر دنيا، دنياي globalization است، استقلال چه معني ميدهد؟ گفت مثل قلعه حيوانات، همه با هم برابرند، بعضي برابرترند!
بدون استقلال، امكان پيشرفت نيست و هرجا كه پيشرفت شما با منافع قدرتهاي بزرگ ناسازگار باشد، جلوي آن را ميگيرند؛ اين فايده استقلال است. كساني كه خلط مبحث ميكنند، سفسطه ميكنند و ميگويند استقلال چه فايدهاي دارد و عصر، عصر همكاريهاي بينالمللي است، بله عصر همكاريهاي بينالمللي است ولي با حفظ اختيارات و منافع ملي هر كشور.
ببينيد 27 - 26 كشور با هم اتحاديه اروپا را درست كردهاند. از اين ميان، يونان و پرتغال، اسپانيا و ايتاليا امروز دچار مشكل شدهاند و ميخواستند تصميمي بگيرند كه از كيسه كشورهاي پيشرفتهتر اروپا؛ يعني انگليس، آلمان و فرانسه، به نوعي جبران عقبماندگيهاي اقتصادي آن چند كشور شود كه انگليس اين تصميم را وتو كرد و گفت ما منافع انگليس را در رابطه با منافع 26-25 كشور ديگر حراج نميكنيم. ضمن اينكه طالب وحدت در اروپا هستند اما منافع مليشان حرف اول را ميزند. ما ميدانيم همين تفكر در فرانسه و آلمان هم هست.
آمريكاييها با بقيه كشورها جمع شدند و سازمان ملل متحد را بعد از جنگ دوم جهاني درست كردند. ولي آنجا كه منافع آمريكا اقتضا ميكند و در تعارض با منافع بقيه ملتهاست، آمريكاييها منافع خودشان را دنبال ميكنند؛ نمونهاش يونسكو است. زماني آقاي امبو اهل سنگال، مديركل يونسكو شد چون مقداري ميل به استقلال و طرفداري از كشورهاي جهان سوم داشت، ميگفتند آدم چپرويي است. به خاطر اينكه در چند مصاحبه كه يونسكو داشت، موافق نظر آمريكاييها نبود، آمريكاييها از يونسكو آمدند بيرون و هنوز هم بيرون از يونسكو هستند.
پس عصر همكاريهاي بينالمللي است، بحث دهكده جهاني مك لوهان را مطرح ميكنند، به شرطي كه كدخدايش آمريكاييها باشند و بقيه به نوعي از آنها تبعيت كنند.
* پس استقلال ايران بازتاب بيروني و اثربخش خودش را داشته است؟
اگر استقلال ايران نبود، اين پيشرفتها نبود.
* با اين اوصاف بايد شاهد قطببنديهاي جديد يا دستهبنديهاي جديد در عرصه بينالمللي باشيم؟
سيستم قبلي پس از جنگ دوم جهاني كه به نوعي با نظام دوقطبي هماهنگ بود و در سال 45 در يالتا شكل گرفته بود، در سال 90-89 بههم ريخت. از آن زمان تا به حال، سيستم بينالمللي در حال غليان و شكلگرفتن است و هنوز شكل نهايي خودش را نگرفته. تا ميآيد شكل نهايي به خودش بگيرد، عامل ديگري دخالت ميكند.
زماني آقاي بوش پدر در يك سخنراني در سال 91 در جمع گروهي از نيروي دريايي آمريكا گفته بود كه آمريكا تنها ابرقدرت باقيمانده است كه تامين امنيت جهان برعهده آنهاست؛ يعني ما رئيس دنيا هستيم؛ دنياي تكقطبي.چينيها و ديگران آمدند و گفتند نه دنيا تكقطبي نيست، يك قطب چين است، يك قطب اتحاديه اروپاست، يك قطب روسيه و يك قطب آمريكاست.
حالا كه بيداري اسلامي شكل گرفته، بدون ترديد در آينده، جهان اسلام يك قطب از چند قطب موجود در دنيا خواهد شد و دنياي آينده، دنياي چندقطبي است كه دولتها و ملتها در آن جز در سايه تعامل نميتوانند با هم زندگي كنند و حتما جهان اسلام يكي از قطبهاي قدرتمند دنياست.
* رسيدن به جهان اسلام منسجم و متحد به حتم، الزاماتي داشته و با مخاطراتي هم روبهرو است...
آسان نيست. ضمن اينكه آنهايي هم كه با هم متحد هستند، در همه جزئيات مسائل با يكديگر همنظر نيستند؛ مثلا جايي ميرسد كه حتي آلمان و فرانسه با هم تضاد منافع پيدا ميكنند، گروه هفت كشور صنعتي با هم تضاد منافع پيدا ميكنند.
هفت كشور با روسيه شدند 1+7 يا هشت، در عين حال سپر موشكي عليه روسيه درست ميكنند و روسيه هم ميآيد به نوعي پيمانهاي سالت را كه در گذشته ميراث شوروي بود، به هم ميزند و ميگويد شما ميآييد سپر موشكي را در چك و تركيه عليه روسيه درست ميكنيد -و اين در صحبتهاي اخير آقاي مدودف بود كه- ما هم كار خودمان را در توسعه صنايع موشكي تعرضي ميكنيم.
پس اگر مجموعهاي يك قطب را تشكيل ميدهند مثل اتحاديه اروپا، معنياش اين نيست كه در درون خودشان اختلاف ندارند. پس ميشود روي مشتركاتي تكيه كرد و جهان اسلام به آن سمت پيش برود و ما داريم طليعه اين را ميبينيم. يك نمونه و قرينه خيلي روشن و ملموس آن، مجمع جهاني بيداري اسلامي است كه در ايران تشكيل شد.
يكي از افراد شاخص از اهل تسنن و از پيشكسوتان مبارزه در جهان عرب در جلسهاي خصوصي به من گفت اين كاري كه شما در اينجا كرديد كار باارزشي است. افرادي كه از كشورهاي مختلف به اينجا آمدند و كنار هم نشستند، در كشور خودشان حاضر نيستند كنار هم بنشينند. اما اينها به اعتبار شما، اينجا كنار هم نشستند.
* در واقع اين اعتبار ايران بود.
بله، اين اعتبار ايران بود. پس ميشود كشور قدرتمندي مثل ايران كه ظرفيت لازم را دارد چنين محوريتي داشته باشد چون جاهاي ديگر هم اين را قبول دارند و ايران ميتواند محور نزديكي كشورهاي اسلامي به يكديگر بشود؛ نميگوييم اتحاد بلكه نزديكتر شدن به هم چنين ظرفيتي وجود دارد و همه هم قبول دارند و ملاحظه هم كرديد كه چگونه بازتابهاي اين اجلاس در جهان اسلام بيش از ميزاني بود كه انتظار آن ميرفت و بيش از آن مثبت بود.
* اين با نظريه امالقرا كه درباره جايگاه ايران پيش از اين مطرح شده بود، ارتباط پيدا ميكند؟
ما نميخواهيم كاري كنيم كه در حقيقت يك خودبزرگبيني تعبير شود بلكه واقعيت ملموس اين است كه كشور ديگري در دنيا وجود ندارد و اين يكي ديگر از خواص استقلال است كه كشوري اولا يك چنين استقلالي داشته باشد و ثانيا يك چنين اقتداري داشته باشد و بتواند مجموعه كساني كه حول محورهاي مشترك اسلامي، اشخاص صاحبنظر و صاحب فكر را دور هم جمع بكند؛ بدون اينكه بخواهد چيزي به آنها تحميل كند و در عين حال در مقابل مخالفان اسلام بايستد.
بقيه به هر علت، محذوراتي دارند كه اين كار را نتوانستند انجام دهند. همين حالا هم هر كشور اسلامي اگر بخواهد ميتواند مشابه چنين دعوتي را بكند و مبارزان مسلمان را از جديترين و به تعبيري از راديكالترين تا محافظهكارترينشان را دعوت كند، اما هركدام محذورات خودشان را دارند و ايران چنين محذوراتي ندارد.
* با توجه به تحولات رويداده در كشور آذربايجان، نظر شما درباره سرايت امواج بيداري اسلامي به اين كشور چيست؟ پرسش ديگر معطوف به ايجاد مانع در جريان بيداري اسلامي توسط برخي از كشورهاي منطقه است. ارزيابي شما در اين زمينه چيست؟
هيچ كشور اسلامي نيست كه امواج بيداري اسلامي به آنجا نرسد. آذربايجان هم مستثنا نيست. درباره كشورهايي هم كه مانعتراشي ميكنند، بايد گفت كه امواج بيداري اسلامي بسيار قويتر از اين است كه اين موانع بتوانند جلوي آنها را بگيرد.
البته اين بدين معنا نيست كه بين كشورهاي اسلامي مخاصمه روي بدهد. هر كشور اسلامي كه درك درستي از بيداري اسلامي داشته باشد، ميتواند با بقيه كشورها تعامل كند. بيداري اسلامي بيش از آنكه در تعارض با منافع ديگر كشورهاي اسلامي باشد، در تعارض با منافع مخالفان اسلام در دنياي ديگري كه خارج از اسلام است، ميباشد.
همشهري ديپلماتيك
چهارشنبه|ا|28|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]
-
گوناگون
پربازدیدترینها