تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 1 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817506262




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرهادي، جايزه و دانايان روزگار ما


واضح آرشیو وب فارسی:ايران: فرهادي، جايزه و دانايان روزگار ما
جايزه چيز خوبي است. اسكار گرفتن هم خوب است. اساساً خيلي خوب است كه كشور آدم در دنيا مطرح شود و بر سر زبان‌ها بيفتد. من كه در ايران نيستم اين را بهتر وجدان مي‌كنم. فرهادي هم آدم خوبي است. اصلاً هنرمند جماعت آدم‌هاي خوبي هستند. آزارشان به مورچه هم نمي‌رسد و از همه مهمتر آنكه مثل اهل سياست نيستند. ساده حرفشان را مي‌زنند. خوب يا بد، حرفشان عين عملشان يا همان اثرشان است.
اينها را گفتم تا مبادا حرفي كه مي‌خواهم بزنم را با سياست و حرف اهل سياست خلط كنيد. من يك دانشجوي ساده فلسفه هستم و هميشه سعي كرده‌ام فارغ از مسائل سياسي با مسائل و پديده‌ها نسبتي داشته باشم و بيشتر هم درصدد «فهم» امور هستم تا «قضاوت».
وقتي فيلم‌هايي مانند فيلم فرهادي را مي‌بينم، نخستين پرسشم اين است كه «معناي هنر» چيست؟ آيا بايد براي هميشه «سينما» را از «هنر» جدا كنم؟ يا همان نظر معروف را بپذيرم كه سينما يك «هنر- تكنيك» است؟
تازه از اين سؤالات كه فارغ مي‌شوم، پرسشي ديگر گريبانم را مي‌گيرد كه كدام معناي هنر را بايد ملاك و ميزان قرار دهم؟ آيا همين كه جريده‌ها (اعم از دريده گويشان يا گزيده گويشان) چيزي را هنر ناميدند، كافي است كه آن را «هنر» بدانيم؟
آيا هنر آن است كه بتواني «واقعيت» را طابق النعل بالنعل، «منعكس» كني؟ آيا اساساً اثر هنري تاب آن را دارد كه «همه» واقعيت را منعكس كند؟
اگر اثر هنري نتواند همه واقعيت را منعكس كند و تنها گوشه‌اي از واقعيت را بازنماياند، آنوقت چه رخ مي‌دهد؟ آيا اين يك «حقيقت» است؟ اساساً بازنمايي گوشه‌اي از واقعيت، وظيفه هنر است؟
ارسطو چه مي‌گفت؟ آه يادم آمد. «هنر براي كاتارسيس است» يعني پالايش روح.
آيا ارسطو نمي‌فهميد كه هنرها انواعي دارند؟ برخي از آنها نه براي پالايش روح بلكه براي خراشيدن روح و آزار و اذيت آن است؟ (بيچاره ارسطو كودن بود و اين چيزها را نمي‌فهميد).
دنيا پيشرفت كرده است. ديگر كسي درشكه سوار نمي‌شود. معني و تعريف هنر هم تغيير كرده. ارسطو هم اگر الان مي‌بود، خودش را با تعارف جديد وفق مي‌داد!
افلاطون هم همين‌طور، او كه كلاً در عالم هپروت سير مي‌كرد و اسمش را مي‌گذاشت «مثال». هنر هم براي او تقليدِ تقليد بود. واقعيت تقليدي از آن مثال بود، هنر هم تقليد اين واقعيت. پس مي‌شود تقليد تقليد و چون حقيقت همان «مثال» بود، هنر دومرتبه از حقيقت دور مي‌شود. براي همين هم‌پاي «محاكات» را به ميان مي‌كشيد.
«محاكات» افلاطون، «كاتارسيس» ارسطو، «شكوه امر جزيي» كانت، «ظهور روح مطلق در اثر هنري» هگل، «انكشاف وجود» هيدگر، همه اينها را بايد گذاشت كنار. بايد ديد بزرگان و انديشه‌ورزان اين زمانه چه مي‌گويند. بله. منظورم از بزرگان و انديشه‌ورزان اين زمانه كاملاً روشن است.
1- روزنامه‌ها، 2- رسانه‌ها، 3- جشنواره‌ها، 4- سياستمداران پشت پرده فرهنگ
تصميم گيرندگان در باب معنا و حقيقت هنر در زمانه ما اينها هستند. عوام تحصيل كرده هم‌چشمشان به اينهاست. روزنامه‌خوان‌ها، مجله‌خوان‌ها، و اخيراً فيس‌نويس‌ها، همه و همه چشم و گوششان به اين بزرگان «عصر جديد» است.
عصر جديد گفتم، ياد چاپلين افتادم. سكانس آغازين فيلمش چقدر تلخ و گزنده بود براي اهل اين زمانه. خدايش بيامرزد.
پرسش‌ها فراوان است و من طلبه در حيرت اين پرسش‌ها به تماشاي فيلم‌ها و شنيدن كنسرت‌هاي موسيقي و ديدن نمايشگاه‌هاي نقاشي و هنرهاي تجسمي و خواندن اشعار و نوشته‌هاي ديگران مي‌روم.
و در اين ميانه تنها يك سؤال باقي مي‌ماند: هنر كجاست؟

چهارشنبه|ا|28|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايران]
[مشاهده در: www.iran-newspaper.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن