تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837717734
پاسخ سعيد قاسمي به مقاله حسين علايي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پاسخ "سعيد قاسمي" به مقاله "حسين علايي"
خبرگزاري فارس: حاج سعيد قاسمي از رزمندگان و فرماندهان دوره دفاع مقدس به مقاله اخير حسين علايي كه وي نيز از فرماندهان سابق سپاه پاسداران است، بهطور تفصيلي پاسخ داد.
به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري فارس، سايت خبري رجانيوز، متن كامل اين پاسخ خواندني به اين شرح منتشر كرد:
نمي دانم چه رازي است در ماه دي، اما ظاهراً قرار است ديماه در قاموس تقويمي انقلاب اسلامي ما روز خون و حماسه و بصيرت باشد. 19 دي 1356 و 9 دي 1388 هر دو از يوم الله هاي انقلاب اسلامي است كه فصل مشتركشان بصيرت است. بصيرتي كه در 19 ديماه 1356 مردم قم را براي دفاع از ولي زمانشان به خيابان ها كشانيد تا با خون خود موتور بزرگترين انقلاب قرن را روشن كنند.
انقلابي كه در 22 بهمن 57 به ايستگاه پيروزي رسيد و در 9 دي 88 نيز مردم ايران در مقياسي گسترده به قاعدهي ميليون ها ميليون نفر در حمايت از دين و آيين و عاشورا و ولي زمانشان به ميدان آمدند و آتش فتنه را در كام فتنه افروزان فرونشاندند و نشان دادند كه پس از 30 سال از انقلاب اسلامي هنوز هم حافظ و پاسدار آن هستند و برميثاقشان با خميني كبير و خامنه اي عزيز استوارند و ثابت كردند كه مردم ايران مصداق كلام تابناك حيدر كرار علي ابن ابيطالب عليهالسلام اند كه "شمشيرهايشان را نه بر شانه ها كه بر روي بصيرتشان حمل مي كنند".
جالب آنكه سرآغاز هر دو حماسه و يوم الله نيز، وهن ساحت مقدس ولايت و امامت شيعه بود. يكي به دست قلم به دست مزدوري به نام مستعار "احمد رشيدي مطلق" و ديگري به دست رجاله هايي هتاك و دين ستيز. مهم نيست كه رشيدي مطلق كه بود؟ مهم اين بود كه رژيم سفاك پهلوي كه دين ستيزي و ولايت ستيزي در تار و پود وجودش تنيده شده بود، آنچنان مخش تعطيل شده بود كه فكر مي كرد با توهين مستقيم به ساحت مرجعيت و ولايت شيعه مي تواند كار را تمام كند و شد آنچه شد و حدث ما حدث. اربعين هاي شهداي 19دي و بعد اربعين اربعين شهداي اربعين تا 22 بهمن 57.
فتنه سبز هم در 1388 آنقدر آلزايمر گرفته بود كه فكر مي كرد در روز عاشورا مي تواند با دين ستيزي و ولايت ستيزي آشكار كار را تمام كند اما با حماقت تاريخي سران و حاميان داخلي و خارجياش ورق برگشت چنانچه با 19 دي 56 ورق دين ستيزي رژيم شاه برگشت.
حالا بعد از گذشت دو سال از حماسه 9 دي 1388، ظاهراً روح احمد رشيدي مطلق در ابدان وابستگان و متعلقين و قلم به مزدان اصحاب فتنه حلول كرده و درس عبرت ناگرفته از تاريخ انقلاب، به ميدان آمده اند. ظاهرا در تقدير انقلاب آقا روح الله مقرر است تا هر ولي خدايي يك يا چند رشيدي مطلق نصيب برد و بر اين اساس، آقا سيد علي هم بي نصيب نمانده است. بي شرم ترين و هرزه نويس ترينشان البته، محمد نوري زاد است كه انشاء الله به وقتش درباره او و حرملهگرياش در سپاه عمر سعد فتنه، خواهم نوشت و فاش خواهم كرد حرامخواري و نجاستخواريهاي او را كه شرح اين سوز جگر، اين سخن بگذار تا وقت دگر.
حلول روح احمدي رشيدي مطلق به كالبد نوري زاد منحصر نمانده است. سوگمندانه اينبار، اين روح خبيث در تن يكي از سرداران سابق سپاه و سرباز سابق آقا روح الله حلول يافته است، آن هم درست در سالگرد 19 دي و درست در همان روزنامه اطلاعات، اما با اين تفاوت كه اگر در رژيم گذشته اين روزنامه در تيول خاندان مسعودي بود اما در نظام اسلامي، اين روزنامه ظاهراً تحت نظر ولي فقيه است اما بيش از 30 سال است كه ملك طلق جناب دعايي و جريان سياسي متبوعش شده است و اين خود مظلوميت مضاعف حضرت سيد علي را مي رساند كه نماينده ايشان در روزنامه اطلاعات، ناشر نامه رشيدي مطلقهاي زمانه او در همان تاريخ مي شود.
البته جناب دعايي فصلي مشبع از اين جنس خدمات به جريان فتنه و جريان خائن اصلاح طلب را در كارنامه خود ثبت كرده است. از برگزاري جشن تولد هاي همنشين جرج سوروس يهودي صهيونيست و گداي سياسي آل سفاك سعود (خاتمي) در ساختمان شيك مؤسسه اطلاعات در خيابان ميرداماد گرفته تا برگزاري نشست هاي مطبوعاتي متوهم فتنه گر، مير حسين موسوي در همان مؤسسه و همچنين، رهن طبقه هفتم ساختمان همين مؤسسه توسط كمپاني عظيم صهيونيستي "رويال داچ شل" و تبديل روزنامه اطلاعات به تريبون غير رسمي فتنه سبز و خاتمي و اعوان و انصار.
وقتي مقاله كذايي سردار علايي را در اين روزنامه ديدم و خواندم، دلم شكست و قلبم به درد آمد از اين همه غفلت و بي بصيرتي و لجاجت و كژروي و كژتابي. حسين علاييها براي ما و نسل ما آسان بهدست نيامده اند كه از دست دادنشان ما را متأسف نسازد اما وقتي كسي خود مي خواهد از قطار انقلاب پياده شود، به اجبار نمي توان در قطار انقلاب نگهش داشت. چه كنيم كه فتنه را با ريزشها و رويشهايش مي شناسند. اگر چه ريزشها دلمان را به درد مي آورد اما اين رويشهايند كه آينده درخشان اين ملك را تضمين مي كند.
چه كنيم از اينكه حسين علاييها امروز به تعبير علمدار رشيد انقلاب روح الله، آقا سيد علي "در پازل دشمن بازي مي كنند" دانسته يا ندانسته. بايد كه به بصيرت سردار علايي آفرين گفت؟! درست در زماني كه نوري زاد خبيث به اشاره سران فتنه "كمپين نامه به رهبري" را طرح مي كند و همزمان در آنسوي مرزها رضا ربع پهلوي پروژه شكايت از رهبري به ديوان لاهه را به اشاره شيطان بزرگ كليد مي زند و معلوممان مي شود كه در آستانه انتخابات پيشرو دشمن پروژه ديگري را دنبال مي كند و هدف اصليشان هم ولايت است، درست در چنين پازلي است كه حسين علايي در سالگرد 19 دي در نقش "رشيدي مطلق" خامنهاي وارد زمين بازي دشمن مي شود. البته علايي آخرين رشيدي مطلق اين بازي جديد نخواهد بود. اما شك ندارم كه اين توطئه نيز همچون فتنه، فرجامي چون شكست نخواهد داشت.
از جمله مصائب امروز انقلاب خميني، يكي هم بچه نونورهاي سابقاً انقلابي و مسلماني است كه از رهگذر رانتخواريهاي بي حد و حصر و مستحيل شدن در چرخه تهاجم فرهنگي و گم كردن جبهه خودي و رعايت نكردن مرزهاي پررنگ اعتقادي و ايدئولوژيك ميان جبهه انقلاب و ولايت با نظام سلطه يا دچار ترديدهاي جدياند و يا قلباً و روحاً به جبهه مقابل پيوسته اند. همان گندمنمايان جوفروشي كه از مواهب رنگارنگ نظام هميشه بهره برده اند و در عين حال، پز مستقل بودن مي دهند و بسان دوزيستان مي زيند؛ به وقت تقسيم غنائم، انقلابي و متعهدند و به گاه پاي كار نظام ماندن عافيت گزينند و غائب ميدان ابتلاء. هميشه هم نمك خورده اند و نمدان شكستهاند و باز هم خواهند شكست. اين بچههاي لوس و نونور انقلاب، غالباً هم در موضع اپوزيسيون مظلومنمايي ميكنند و براي بخشهاي مختلف نظام رجز هم مي خوانند تا باج بيشتري بستانند. اينان كه قرار بود قاتق نان انقلاب و ولايت ياشند به قاتل جان انقلاب و ولايت بدل شده اند و سوگمندانه به پشتوانه جبهه رسانه اي و تبليغاتي دشمن، مظلومنمايي مي كنند؛ حال آنكه سياهه رانت خواري ها و مواجب بگيريهايشان خيلي چيزها را روشن مي كند. ماجراي اخير خانه سينما در اين ارتباط نمونه بسيار روشني است. اينها همان جماعت يك درصدي عرصه فرهنگ و هنر اين انقلاب هستند كه 99 درصد امكانات فرهنگي و رسانه اي را در تملك خود دارند، حال آنكه 99 درصدي ها كه فرزندان انقلابند، هميشه از سوي اين جماعت بايكوت شده اند كه نمونه آخرش جشنواره سينمايي عمار بود كه حتي از سوي صدا و سيماي تحريم شد.
برادر علايي!
جنبش 99 درصدي ايران، دو سال پيش از اين در 22 خرداد 88 به پاي صندوق هاي رأي آمد تا به يك درصدي كه 30 سال است مناصب اين انقلاب را به نام استوانه ي نظام، نخست وزير امام، يار امام، دفتر امام، فرمانده سپاه امام و... رياكارانه و مزورانه غصب كرده بودند، يك نه بزرگ بگويد و پس از هشت ماه فتنه كه همان يك درصديها بر 99 درصد مردم تحميل كردند، در قيام ملي و خيزش 99 درصدي 9 دي تثبيت كرد.
برادر علايي!
جنبش 99 درصدي مردم ايران ثابت كرد كه "استوانه"هاي پوشالين و دروغين نظام را به عنوان حتي "ذوزنقه" هم قبول ندارد، بچه نونور هاي انقلاب كه جاي خود دارند.
مشكل شما و آن يك درصديها اين است كه گوش ها و چشم هايش را بسته اند تا آن جنبش 99 درصدي را نبيند و دائماً به هم مي گويند ما بيشماريم! دو سال است كه نمي خواهند ببينند. حتي سيلي 9 دي هم آنها را بيدار نكرد. تو گويي توّهم صفت مشترك همه آنان است.
بد نيست شرح حال احوالات اين جماعت يك درصدي سكني گزيده در ديار توهم را در مكتوب رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك خاتمي با هم مرور كنيم: «...اينها خيال مي كنند چرخ در گردش "جامعه" و "سياست" اسير هوش و اراده آنان است... بر اين باورند كه جمع را چون شمعند و مردمان در گرد وجود ذي جود آنان پروانه وار ترانه عشق مي سرايند. اينان هماره دچار نوعي "وهم" هستند... اين گروه از مردم، همواره به مانند كودكي هستند كه آرزوهاي خود را واقعيت مي پندارند و براي آنها مابه ازاي خارجي قائل مي شوند... وهم نوعي ضد خرد است، ضد خردي كه چونان كودكي در دنياي اشباح مي زيد... بنابر اين، معرفت وهمي كوري كامل است. وهم پيوسته حقيقت را با تصوير شبح گونه شيء به شيء واقعي در پرده مي افكند. بيمار وهمي، آفريدگار جهان، جامعه و حوادثي است است كه خود مي جويد. رويدادهاي گذشته و حال را با حال و خيال و آرزوهاي خويش در مي آميزد و از آميزش اين گونه "حقيقت" و "واقعيت" تاريخي را باز مي سازد... و باز غافل از آنكه اين مفاهيم صرفاً از "خيال آنان دميده است" و
تنگ تر باشد خيالات از عدم
زان سبب باشد خيال اسباب غم"
( گفتمان، پادگفتمان و سياست، محمدرضا تاجيك، 1383)»
امروز اين جبهه يك درصدي هاي متوهم گستره اي به وسعت از سروش تا گوگوش يافته است كه در آن ربع پهلوي، كومله، پژاك، بچه ننرهاي انقلاب، خانه سينما، نوري زاد،بهاييها، ريگي، مسعود رجوي، نتانياهو و شيمون پرز و سردار جنگ و... را بهراحتي مي توان ديد كه همه در زير بيرق سبز فتنه اجتماع يافته اند؛ حول محور مبارزه با عمود خيمه انقلاب. همان عمودي كه تو در تار و پود مقاله ات آن را مزورانه بدل از شاه گرفته اي. اگر مي خواستي دل ما را بشكني بدان كه موفق شدي. اما بدان كه تا آخر ما در كنار اين عمود خواهيم ايستاد كه اين وصيت پير جماران به همه ما بود اما ظاهراً شما دچار ضعف حافظه و فراموشي شده ايد و ظاهراً در مرام شما، مي توان در كنار ياران سابق امام ايستاد (همان ها كه امروز ديگر خيلي بر راه و مرام آقا روح الله اصرار ندارند) اما در كنار ولايت اما و اگر دارد. من اما يادم نمي آيد كه آقا روح الله به ما گفته باشد پشتيبان نخست وزير، رئيس مجلس، فرمانده سپاه يا بيت من ياشيد تا به اين نظام آسيب نرسد. امام فرمود "پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به اين مملكت آسيب نرسد."
از آنجا كه مقاله كذايي شما مملو از مغالطه و سفسطه است و از آنجا كه به تعبير سيد شهيدان اهل قلم "بنيان سفسطه بر باد است" ضرورتي به پاسخگويي آنها نمي بينم. اما اي كاش جسارت مي داشتي و حرف دلت را نه در لفافه كه بي هيچ پرده پوشي شفاف مي نوشتي، نه اينكه در پس ذهن خيالي شاه پنهان شوي و حرف دلت را از زبان از دنيا كوتا شده محمدرضا بزني. اما ضروري است تا چند مسئله اساسي را به حضورتان معروض دارم.
يكم. فتنه 88 با همه تلخكاميها، كم بركات براي انقلاب به ارمغان نياورد. از جمله بركات اين فتنه، تجربه و مرور عيني و عملي و بيواسطه يك دوره تاريخ صدر اسلام و سيره ائمه عليهم السلام بود. براي نمونه خوانده بوديم خيانت سرداران سبط نبي مكرم اسلام، امام حسن مجتبي عليه السلام را و پيوستنشان به سپاه معاويه در ازاي دريافت درهم و دينار. حتي به معاويه قول دادند كه خود امام را كت بسته به معاويه تحويل دهند و تا آنجا كار بالا گرفت كه به حضرت مجتبي عليه السلام جسارت كرده، ايشان را "مذل المومنين" خطاب كردند. اما از فتنه 88 تا امروز آنچه را كه خوانده بوديم، ديديم و تجربه كرديم. اگر سرداران حسن علي عليه السلام كه جانم به قربانش باد به كاخ سبز معاويه پيوستند و اسير جنگ نرم معاويه و عمروعاص شدند و خود را فروختند، در اين فتنه هم ديديم سرداراني كه اسير جنگ نرم دشمن شدند و به جبهه سبز فتنه الحاق يافتند. سرداراني كه يا از بيبصيرتي و يا آلودگي به چرب و شيرين دنيا چنين سرنوشتي يافتند.
دوم. از بركات ديگر اين فتنه، يكي هم اين بود كه تا حدود زيادي لايه هاي پنهان جام زهر 598 را برملا كرد و بسياري از حقايق تلخ اين راز مكتوم تاريخ انقلاب در پرتو حماقت سران فتنه آشكار شد. همان جام زهري كه قرار بود اين بار با دست خبيث فتنه ديگر بار به ولي زمان خورانده شود، اما درايت ولايت و بصيرت مردم و يوم الله 9 دي 88 نگذاشت تا تاريخ تكرار شود. اينان همان ملتي هستند كه آقا روح الله درباره شان فرمود: «من با جرات مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ و كوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن علي ـ صلوات الله و سلامه عليهما ـ مي باشند.» (صحيفه امام، ج 21، 401)
سوم. به فرموده امام عزيزمان "اين قرن- به خواست خداوند قادر -قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است." و امروز مقدمات تحقق اين پيش بيني حكيمانه آن بت شكن قرن در مقابل چشمان ما در حال رقم خوردن است. امريكا ديگر امريكا نيست و جهان امروز در حال گذار به عالم جديد است. به تعبير ديده بان بيدار انقلاب: "دنيا در حال يك پيچ تاريخى است. ملت عزيز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظيم اسلامى، ميتوانند نقش ايفا كنند. اينجاست كه اسلام، تعاليم اسلام، روش اسلام به كار نياز مردم دنيا مىآيد؛ و اينجاست كه نظام جمهورى اسلامى ميتواند الگو بودن خودش را براى همهى مردم دنيا اثبات كند." (20/7/90)
تمام تلاش امروز دشمن براي اين است تا ايران از ايفاي نقش بي بديل خود در اين پيچ تاريخي و گذار سرنوشت ساز باز بماند، لذا سعي مي كند با برانگيختن لشگري از قلم به مزدان و سربازان جنگ نرم خود با سياه نمايي ترسي چنان فضاي تيره اي از كشور روح اميد و مبارزه و تلاش را در وجود ملت ما بخشكاند. امثال نوري زاد اكنون پياده نظام چنين جبهه اي هستند. "اين روسياههاى بدمحاسبهگر خيال ميكنند ما امروز در شرايط شِعب ابىطالبيم. اينجور نيست. ما امروز در شرايط شِعب ابىطالب نيستيم؛ ما در شرايط بدر و خيبريم. ما در شرايطى هستيم كه ملت ما نشانههاى پيروزى را به چشم ديده است؛ به آنها نزديك شده است؛ به بسيارى از مراحل پيروزى، با سرافرازى دست پيدا كرده است."
برادر حسين علايي!
تو ديروز هم نشين مرغان آمين شهادت بودي و هم رزم چريك هاي خانه به دوش عدالت و آرام گرفته در سايه سار ولايت. اما امروز كجا ايستاده اي و براي كه شمشير مي زني، هيچ از خودت پرسيده اي؟ بنگر كه در كجاي جبهه جنگ حق و باطل ايستاده اي و به سوي كه شليك مي كني. زنهار كه معيار ولايت را رها كني و اسير نام ها و اشخاص شوي و بدان كه آخرين ابتلايي كه خداوند شيعيان مرتضي علي عليه السلام را بدان مي آزمايد، ابتلاي ولايت است. همه ما به محك ولايت آزموده مي شويم و خدا نياورد آن روزي كه در اين آزمون قبول نشويم. سابقه جهاد و مبارزه و سرداري وكذا و كذا هيچكدامشان نمي توانند ما را نجات بخشند؛ مگر قبولي در آزمون ولايت.
مگر امام (ره) در وصيت نامهشان نفرمودند "بيترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است؛ و رمز پيروزي را ملت ميداند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن: انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي؛ و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد." همين معنا در لسان مبارك سيدناالقائد در همين ديدار اخير با مردم قم چنين بيان شد: "دو چيزِ به هم پيوسته وجود دارد كه اينها زنجيرههاى اقتدار ملت را تشكيل ميدهد: يكى تصميم قاطع نظام مقدس جمهورى اسلامى است بر عدم انحراف، عدم تسليم، ايستادگى كردن در مقابل زيادهخواهى و زورگويى از سوى ابرقدرتها و از سوى استكبار. نظام اسلامى به مجموع خود، با هويت جمعى خود، بهطور قاطع ميداند چه كار ميكند و راه را انتخاب كرده است و ايستاده است. اين، عامل اول. عامل دوم، حضور هوشمندانه و مصممانهى مردم وفادار. اگر اين دو از هم جدا ميشدند، اگر مسئولان نظام و مديران كشور بودند، اما مردم در صحنه نبودند، يقيناً كار پيش نميرفت. اگر مديران نظام دچار اختلال ميشدند در نيت خود، در تشخيص خود، در فهم خود، در تصميمگيرى خود در مقابل لشكر متراكم كفر و ضلالت كه در مقابلشان صف كشيدهاند، يقيناً اين در اختلال نظام تأثير ميگذاشت؛ مردم را هم از صحنه خارج ميكرد. اين دو عامل با يكديگر هست، امروز هم هست و انشاءالله در آينده هم خواهد بود. با وجود اين دو عامل، هيچكدام از ضربهها و ترفندها و كيدها و توطئههاى دشمن در اين ملت اثرى نخواهد گذاشت."(19/10/90)
وجدان خود را قاضي كن. چه كسي جز مقام ولايت اين هر دو را امروز پاسبان و نگاهبان است و چه كسي درصدد نابودي آن. 22 سال است كه حضرت آقا براي حفظ اين هر دو ركني كه حكم حبل المتين انقلاب روح الله را دارد، با تمام اشتلم هاي حضرات ساخته اند و دم بر نياورده اند و حتي قدمي از راه و مرام خميني بت شكن عقب ننشسته است و كوچكترين باجي به دشمنان كه نداده است، مبارزه نستوه و صبر ايوب گونهاش طاقت جبهه كفر و استكبار را طاق كرده است و در مقابل اين نمك نشناسان زياده خواه در مقابل اما چه نامردي ها و بي صفتي ها كه نكردند؟ مگر امام نفرمود: "من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطهي سالوسي و اسلامنمايي بعضي افراد، ذكري از آنان كرده و تمجيدي نمودهام كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مينماياندند و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود؛ و ميزان در هر كس حال فعلي او است."
امروز ملت و تاريخ ايران مديون قول سديد و ثبات قدم و درايت و بصيرت سيد علي حسيني خامنهاي است. ايرانيان و جهانيان با چشم خود شاهد تحقق پيش بيني هاي او در عرصه جهاني اند. همان طور كه پيش بيني هاي روح الله بت شكن يك به يك محقق شد.
با خامنه اي كس نگردد گمراه
او در شب فتنه مي درخشد چون ماه
در هر نفسم براي او مي خوانم
لا حول و لا قوة الا بالله
انتهاي پيام/
يکشنبه|ا|25|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]
-
گوناگون
پربازدیدترینها