تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837110897
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "چند و چون تغييرات در عربستان " آورده است:
تغييرات گسترده در كادر سياسي عربستان سعودي منشأ مباحث فراواني در اين خصوص شده و تحليل هاي متفاوتي را در پي داشته است. براي تحليل تحولات عربستان توجه به نكات زير ضرورت دارد:
1-آخرين بار در تاريخ 1374.5.11 پادشاه وقت عربستان- فهدبن عبدالعزيز- 15وزير كابينه سعودي را بركنار كرد كه عمده آنان وزراي اقتصادي بودند. دو سال پيش از آن فهد وعده تغييرات و اصلاحات را داده بود. تغييرات 14سال پيش عربستان بعنوان تلاش دستگاه سياسي عربستان براي «نوسازي» تعبير شد و بسياري از روزنامه هاي اروپايي و آمريكايي اذعان كردند كه حكومت عربستان پايگاه خود را در ميان مردم از دست داده است. يك سال پس از اين تغييرات روزنامه «نيويورك تايمز» در تاريخ 23آذرماه 1375 نوشت: «مخالفت مردم با رژيم سلطنتي عربستان گسترده بوده و نشانه آن است كه حكومت حمايت خود را در ميان تشكيلات مذهبي و مردم از دست داده است.» روند جدايي مردم از حكومت در عربستان با تحولاتي كه در فاصله اين 13سال به وقوع پيوسته تشديد شده است.
2-كمتر از سه ماه پس از آخرين تغييرات سياسي در عربستان سعودي، پايگاه نيروي هوايي آمريكا در شهر ظهران از سوي نيروهاي مذهبي عربستان منفجر شد و 13ماه پس از آن دومين انفجار سنگين عليه مراكز نظامي آمريكا در عربستان در رياض به وقوع پيوست و اين انفجارات سبب خروج نيروهاي آمريكايي از عربستان و انتقال آنان به كشورهاي كوچكتر شبه جزيره گرديد. پس از اين انفجارها مقامات آمريكايي بر ضرورت اصلاحات در عربستان تاكيد كردند. ارزيابي آنان اين بود كه حكومت سنتي سعودي توانايي اداره امور و بخصوص كنترل نيروهاي مذهبي را ندارد پس از آن محافل آمريكايي روي توانايي وليعهد وقت عربستان- عبدالله بن عبدالعزيز- مانور كردند و اعلام نمودند كه با روي كار آمدن عبدالله سيستم سياسي عربستان نوسازي مي شود و از دامنه اقتدار نيروهاي مذهبي كاسته مي شود.
3- با روي كار آمدن عبدالله اتفاقات عمده اي در منطقه روي داد، آزادي لبنان از اشغال رژيم صهيونيستي بر اثر اقدامات حزب الله، عقب نشيني رژيم صهيونيستي از غزه، روي كار آمدن يك دولت شيعي در عراق، شكست سياست هاي امنيتي و اقتصادي آمريكا در مواجهه با ايران بر اهميت نقش عربستان سعودي براي حفظ منافع آمريكا در خاورميانه تاكيد كرد از همين رو موضوع تغيير در عربستان از سوي ايالات متحده كنار گذاشته شد و حفظ وضع موجود در دستور كار قرار گرفت. براساس گزارش مجله فرانسوي «ژون آفريك» در آن زمان سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا به مقامات اين كشور هشدار دادند كه: «عربستان وارد دوره طولاني از بي ثباتي سياسي شده كه قادر است به سقوط پادشاهي سعودي منجر شود.»
4- جريان مذهبي عربستان در اين دوره به دامنه فعاليت هاي خود افزود و دخالت آن در امور حكومت رو به فزوني گذاشت اين در حالي بود كه رژيم سعودي به رهبري ملك عبدالله يك رژيم كاملا لائيك بود كه بر پيروي از برنامه هاي غرب تاكيد داشت. بايد دانست كه جريان مذهبي در عربستان ابتدا به دو گروه كلي سني ها و شيعيان تقسيم مي شوند و سپس در حوزه اهل سنت دو جريان وابسته به دولت و جدا از دولت هستند. جريان سني وابسته به دولت از سوي سيستم لائيك مورد پشتيباني كامل قرار مي گيرد ولي جريان مذهبي كه جداي از دولت است دائما دولت را متهم به دور افتادن از وظايف مذهبي مي كند. اين جريان به ويژه پيروي دولت از غرب را مورد شماتت قرار مي دهد و در عين حال روحيه اي ضد علمي دارد كه پذيراي هيچ نوع تغييري نيز نيست. در دوره ملك عبدالله جريان مذهبي شيعه و جريان مذهبي سني غيردولتي تحت تاثير موج تغيير در منطقه بر دامنه مطالبات خود از حكومت افزوده اند و البته دولت رياض نيز در مواجهه با اين مطالبات واكنش هاي متفاوت- از همكاري تا تعارض- بروز داده است.
5- مسئله ديگر در عربستان تعارض سيستم سياسي با موج نوخواهي است. براساس آمار سه چهارم جمعيت 23ميليوني عربستان را جوانان زير 30سال تشكيل مي دهند. اين جوانان با دو رويكرد شناخته مي شود؛ مخالفت با غرب و شكسته شدن حلقه مديريت كشور. اين مسئله سيستم فرتوت عربستان را با چالش اساسي مواجه كرده است. پادشاهان و وزرا از معدل سني 75سال برخوردارند و به طبقه اي تعلق دارند كه غرب زدگي و مذهب ستيزي از ويژگي هاي آنان است.
6-تغييرات اخير عربستان سعودي كه شامل تغيير 4وزير و رئيس كل بانك مركزي و تغيير در شوراي مشورتي عربستان مي شود در شرايط فعلي معنادار است. اين معاني عمدتا به مواجهه سيستم لائيك عربستان با سيستم مذهبي آن بازمي گردد و در بقيه موارد جنبه شكلي و غيراساسي دارد. در مواجهه مذهبي، پادشاه عربستان درصدد برآمده است تا با وارد كردن رهبران بقيه مذاهب سني به حلقه شوراي مشورتي از اقتدار جريان وهابيت بكاهد.
در يك تحليل كلي بايد به اين برداشت ملك عبدالله صحه گذاشت. طي سالهاي گذشته وهابيت تاثيرات مهمي در كاهش نفوذ عربستان در خاورميانه داشته اند و دست و پاي دولت رياض را براي همكاري با روندهاي خاورميانه بسته اند و اين به شكست سياست هاي آنان در لبنان، فلسطين و عراق منجر شده است.
هرچند نتيجه گيري از اين تحولات و بنيادي خواندن آن عجولانه مي باشد ولي مي توان اين تغييرات را يك «نشانه» مهم تلقي كرد. تغييرات اين هفته سعودي نشان داد كه سيستم فعلي سعودي فرسوده تر از آن است كه بتوان آن را به حال خود واگذاشت.
فرسودگي رژيم در عربستان داراي دو جنبه اساسي است؛ از يك سو رژيم هاي سلطنتي در دنيا واژگون شده اند و عدم كارايي آنان براي همه ملل به اثبات رسيده است و لذا «رژيم سلطنتي سعودي» مايه سرافكندگي شهروندان آن تلقي مي شود. از سوي ديگر حضور گسترده يك خاندان در همه امورات اين كشور، اين رژيم را در ميان خاورميانه به يك استثنا تبديل كرده است. در واقع شاهان و شاهزادگان سعودي، عربستان را به مثابه ملك شخصي خود تلقي مي كنند.
7- شكست عربستان، مصر و رژيم صهيونيستي در دو جنگ 33روزه و 22روزه كه عليه دو كشور عربي به راه افتاد، اوج حقارت دربار سعودي را به نمايش گذاشت و طبعا عربستان بايد راهي براي برون رفت از آن بيابد. جابجايي محدود مديران و كمي باز شدن حلقه وهابي ها و سكولارهاي حاكم طبعا پاسخ كارسازي به نياز عربستان به تغييرات نيست. شورايي كه فهد در سال 1372 اعضاي آن را از 60 نفر به 90نفر رسانده و ملك عبدالله در هفته گذشته اعضاي آن را به 120نفر افزايش داد تا بعضي از ناراضي ها هم در دايره «مشورت»- و نه تصميم گيري- وارد شوند از سوي شهروندان يك تغيير واقعي تلقي نمي شود و در يك كلمه مي توان تغييرات اخير در حاكميت عربستان را ناشي از پس لرزه هاي شكست حلقه آمريكا، اسرائيل و برخي رژيم هاي مرتجع منطقه از جمله رژيم سعودي در جنگ هاي 33روزه و 22روزه دانست و بايد در انتظار تحولات بنيادين ديگري در حاكميت آل سعود بر حجاز بود.
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان "آيا سران عرب از غزه درس گرفته اند " آورده است:
اجلاس سران عرب قرار است ظرف هفته هاي آينده تشكيل شود تا اوضاع دنياي عرب در پرتو جنگ 22 روزه در غزه را ارزيابي كند و احيانا تصميماتي در همين مقوله بگيرد.
در برخورد اول چنين به نظر مي رسد كه دنياي عرب از خواب غفلت بيدار شده و از واكنش هاي انفعالي خود در روزهاي پرالتهاب جنگ در غزه پشيمان است و مي خواهد به جبران رفتار غيراصولي خود در آن مقطع بپردازد. ولي سئوال جدي اينست كه آيا واقعا دنياي عرب از سكوت انفعال و بلاتصميمي خود در ماجراي غزه پشيمان است يا آنكه درصدد اقدام و اتخاذ تصميمي در تداوم همان مسير تاسف بار است
« عمرو موسي » دبيركل اتحاديه عرب از احتمال استعفاي خود به دنبال فجايع غزه سخن به ميان آورده و ضمن تاكيد بر وجود شكاف داخلي در جبهه اعراب و دو دستگي كشورهاي عرب مي گويد : دنياي عرب واقعا چهره زشتي پيدا كرده و هر لحظه در معرض شكست است و اگر در اجلاس آينده موفق به پر كردن شكاف موجود نشويم بهتر است كنار بروم تا بلكه شخص ديگري بتواند اين شكستها را جبران و شكافها را ترميم كند.
عمرو موسي البته مدعي است كه همواره در جهت منافع اعراب حركت كرده و هرگز مواضع خود را تغيير نداده است ولي سئوال جدي اينست كه آيا واقعا تحركات و مواضع اتحاديه عرب در جهت منافع و مصالح اعراب بوده و هست
اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه رژيم كمپ ديويدي قاهره جمهوري اسلامي ايران را از حساسيت نشان دادن نسبت به مسائل فلسطين و فجايع غزه منع كرده و ادعا نموده است كه موضوع فلسطين و غزه يك مسئله عربي است و دليلي براي توجيه حساسيت ايران به اين مسئله وجود ندارد! شواهد و قرائن فراواني وجود دارد كه نشان مي دهد اين موضع رژيم قاهره مردود است و حتي سران رژيم كمپ ديويدي هم در ميدان عمل كمترين اعتقادي به اين ادعاي خود ندارند.
بايد پرسيد اگر مسئله فلسطين و فجايع غزه يك موضوع صرفا عربي است چرا مبارك و رژيم قاهره در اوج بمبارانها و حملات ارتش صهيونيستي به غزه نه تنها به داد مردم مظلوم غزه نرسيدند كه حتي با مسدود نگهداشتن « گذرگاه رفح » و مخالفت با تشكيل اجلاس اضطراري سران عرب در « دوحه » سعي داشتند زمينه هاي شكست مقاومت در غزه را فراهم و اشغالگران را پيروز صحنه معرفي كنند اگر مسئله فلسطين و نسل كشي در غزه يك موضع صرفا عربي است چرا مبارك شخصا در تماس با سران عرب آنها را از سفر به دوحه باز مي داشت و به سكوت در برابر جنايات شرم آور اسرائيل تشويق مي كرد
اگر فجايع غزه يك موضوع صرفا عربي است چرا مبارك در اين زمينه حتي به محكوميت لفظي نسل كشي اسرائيل در غزه نپرداخت و مقاومت را عامل اين جنگ نابرابر معرفي كرد و مردم غزه را بخاطر آن محكوم نمود
واقعيت اينست كه هم رژيم قاهره هم اتحاديه عرب و هم تمامي دربارهاي عرب از عمق فاجعه در غزه آگاه بودند و كاملا آگاهانه و تعمدي خواستار سركوب حماس و ناكامي مقاومت شدند و حتي براي تحقق اين خواسته هاي شرم آور با اشغالگران همكاري و همفكري مي كردند. رهبران اسرائيل بارها به تصريح از دربارهاي بي افتخار عرب بعنوان حاميان سركوب حماس در غزه سخن به ميان آوردند و حتي گزارشاتي منتشر شد كه نشان مي داد جنگ غزه به هزينه عربستان بر مردم غزه تحميل شده و در واقع ماشين جنگي اسرائيل مجري خواسته هاي آل سعود در سركوب مقاومت اسلامي است .
اگر قرار بود اراده دشمنان انسانيت سرنوشت حوادث را رقم بزند امروزه بايستي شاهد جشن در اسرائيل رقص و پايكوبي در دربارهاي عرب و ياس و نوميدي در غزه مي بوديم . ولي خدا نخواست كه دشمنان اسلام و مشتي رژيم هاي منافق و بي آبرو احساس پيروزي كنند و مجاهدان راه خدا به اراده خداوندي پيروز شدند.
انتظار مي رفت دربارهاي عرب از اين پديده هاي آشكار و از اين معجزات محسوس درس عبرت بگيرند و دستكم از اين پس مسير خود را تغيير دهند ولي دنيا به چشم خود ديد كه ساعاتي پس از برقراري آتش بس يكجانبه از طرف رژيم صهيونيستي رژيم قاهره در « شرم الشيخ » ميزبان سران كشورهاي عرب و اروپايي براي بررسي راههاي جلوگيري از قاچاق اسلحه به غزه بود تا محاصره غزه كاملتر شود!
رژيم قاهره البته نقش و ماموريت ديگري را هم بر عهده گرفت . اين رژيم با در نظر گرفتن اتمام دوره رياست محمود عباس بر تشكيلات باصطلاح خودگردان خواستار تداوم رياست وي و حتي حاكميت دار و دسته ابومازن و طيف خائن « فتح » برغزه شد! در واقع مبارك ماموريت داشت كاري را كه رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه قادر به انجام آن نبود و محمود عباس از طريق دسيسه و كودتا هم نتوانست انجام دهد قاهره آنرا با تشكيل اجلاس « شرم الشيخ » محقق كند و تثبيت نمايد كه البته ناكام شد.
اين براي رژيم قاهره بسيار شرم آور است كه « ليوني » و « رايس » وزراي خارجه اسرائيل و آمريكا با امضاي توافقنامه استراتژيك در واشنگتن سرفصل ماموريتهاي مبارك و رژيم قاهره را تعيين تصويب و اعلام نمايند و ساعاتي بعد مبارك براي انجام همان دستورات با تمامي وجودش وارد عمل شود. شناسايي و انهدام كانالهاي زيرزميني انتقال آذوقه به غزه توسط رژيم قاهره مبارك را در حد يك « مزدور بدون اونيفورم ارتش اسرائيل » معرفي مي كند.
اگر قرار باشد روزي عاملان فجايع غزه محاكمه و مجازات شوند قطعا سران خائن رژيمهاي عرب همدست اسرائيل و در راس آنها سران قاهره و رياض نيز بايستي به خاطر آنهمه جنايت سازمان يافته و نسل كشي در غزه پاسخگو باشند و مجازات شوند. فجايع غزه پرده از روي خيانت دربارهاي عرب و دلالان صهيونيسم برداشت .
« عمرو موسي » اگر چه ادعا مي كند كه در جهت منافع و مصالح دنياي عرب حركت مي كند ولي واقعيت اينست كه از عمق فاجعه آگاه است و مي داند آنچه در غزه رخ داد خيانتي آشكار از جانب دربارهاي بي افتخار عرب بود و بغض جاهلانه ارتجاع عرب نسبت به مقاومت اسلامي را با دشمني اشغالگران شرور صهيونيست عجين كرد و در هم آميخت ولي خدا نخواست كه اين شرارتها به هدف برسد. تصادفي نبود كه حتي كودكان غزه فرياد مي زدند « حسبنا الله و نعم الوكيل » . آنها خدا را به ياري مي طلبيدند و خدا نيز آنها را ياري نمود.
اجلاس سران عرب در اين مقوله چه مي خواهد بگويد و چگونه عمل خواهد كرد آيا آنها از گذشته و از سير حوادث حيرت انگيز غزه درس گرفته اند و مي خواهند به حقايق عيني و ملموس اعتراف كنند و به جبران گذشته ها بپردازند يا آنكه مي خواهند بر خيانت و شرارت خود سرپوش بگذارند و همين راه پر ننگ و نكبت كنوني را ادامه دهند البته به دربارهاي بي افتخار عرب و به عمرو موسي و اتحاديه عرب اميدي نيست ولي باز هم بايستي منتظر بمانيم تا ببينيم سير تحولات دنياي عرب به كجا مي انجامد و منافقان حاكم چه راهكاري را بر مي گزينند
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "كروبي، نبرد در دو جبهه " به قلم امير محبيان آورده است:
ديروز در مورد ارزيابي آخرين وضعيت نامزدهاي جناح اصلاحات به بررسي پيشينه و نحوه ورود آقاي كروبي به صحنه انتخابات پرداختيم . امروز در مورد خطوط تبليغاتي كروبي مطالبي عرض ميكنيم.
خطوط تبليغاتي كروبي از ميان اظهارات او قابل استنتاج است.
اين خطوط عبارتند از:
1.ظاهرا قرار است هدف اول تهاجم تبليغاتي ستاد كروبي ، دكتر احمدي نژاد باشد لذا وي خواهد كوشيد دولت احمدي نژاد را فاقد برنامه ريزي دقيق و در تند ترين حالت برنامه ستيز نشان دهدو رفتار دولت نهم با سازمان برنامه و بودجه را در همين راستا ارزيابي كند.در همين حال احمدي نژاد را فاقد توانايي براي استفاده از خرد جمعي بنماياند لذا در اين دو محور، موج تبليغاتي خود عليه رقيب اصلي به بيان خود را به پيش برد.
2 .شعار اصلي او آنچنان كه اذعان كرده شعار تغيير است؛ شعاري كه وام گرفته شده از شعار اوباما رئيس جمهور آمريكاست.
3 .كروبي خود پيرامون محورهاي تبليغاتيش گفته است:
-در بخشهاي اقتصادي، سياست خارجي، فرهنگي، بهداشت، درمان، اشتغال و امكانات دانشگاهي دچار مشكلات جدي هستيم و بخشي از اين مشكلات به قوه مجريه (اشاره به دولت فعلي)بازميگردد.
- مبناي شعارم تغيير در قوه مجريه است، از ظرفيت و پتانسيل نيروهاي مجرب و كارشناس دو جناح كه توسط دولتهاي قبل كنار گذاشته شدهاند، استفاده كرده و تغييراتي را در قوه مجريه ايجاد خواهم كرد.
- سازمان مديريت و برنامهريزي را احيا خواهم كرد زيرا كشور احتياج به برنامهريزي دارد و بايد با كار كارشناسي امور را به پيش برد.
- معتقد به تعامل با ساير قوا هستم و از طريق تعامل مثبت با قوه قضائيه از حقوق تك تك شهروندان دفاع خواهم كرد.همچنين بايد با نمايندگان مجلس تعامل خوبي داشته باشيم تا بتوانيم با كمك آنها امور كشور را به پيش ببريم.
- بزودي طرح جامع اقتصادي را كه با نظر كارشناسان مجرب و با هدف نجات كشور تهيه كردهام به تفصيل به مردم ارائه ميدهم.
- بايد فشار تورم را از دوش مردم كم كنيم.
- همواره در مورد مسائل و مشكلات كشور موضع گيري كردهام، بويژه درخصوص رد صلاحيت ها، بازداشت ها، تهديد نشريات ، بي آنكه خود را طلبكار بدانم. مردم را مختار مي دانم چه من را براي رياست جمهوري انتخاب كنند يا نكنند.من خدمتگزار اين ملت و نظام هستم. من به خرد جمعي اهميت مي دهم و اجازه نمي دهم گروهي خاص تفكر و راي خود را به اجبار به مردم تحميل كنند.»
—امروز انديشه مترقي امام(ره- ) جمهوريت نظام - در خطر است
-اكنون كه سيسال از انقلاب اسلامي ايران گذشته است هم هجمه به اسلاميت وجود دارد و هم هجمه به جمهوريت؛ اما كفه هجمه به جمهوريت سنگينتر از اسلاميت است. آنها ميخواهند راي را از ميزان بودن بيندازند.
- براي اعمال محدوديت در دانشگاه ها بهانه گيري هايي مي شود.
- استصواب چيزي است كه در قانون وجود نداشت؛ بلكه تفسير شوراي نگهبان است.
— معتقدم بايد در سياستهاي خارجي خود در ارتباط با ساير كشورها به طور جدي تجديد نظر كنيم و در اين راستا منافع و مصالح نظام را در نظر داشته باشيم.
- تابوي مذاكره با آمريكا از سوي دولت نهم با ارسال نامههاي تبريك شكسته شد و راه براي ادامه اين روند باز شده است لذا ميتوان در چارچوب اصول سياست خارجي كه كليات آن توسط مقام معظم رهبري تبيين شده است, با آمريكا گفتگو كرد.
- بدون شك در دولت نيز به خانمها و بانوان عزيز كشور فرصت فعاليت بسياري داده خواهد شد، به اندازهاي كه در هيچ دوراني تكرار نشده است.
نگاهي به سخنان كروبي تا كنون نشان مي دهد كه او تلاش دارد مجموعه اي از شعارها مركب از بخش هايي ازشعارهاي دوم خردادي نظير اعتراض به نظارت استصوابي ، محدوديت هاي مطبوعات و دانشجويي و بحث جمهوريت را بصورت نرم تكرار كند؛در سياست خارجي صراحتا شعار رابطه با آمريكا را البته با كمي تعارفات محور تبليغات كند؛چراغ سبزهايي به مجلس و قوه قضائيه دهد؛با شعار افزايش تعداد خانم هاي مسئول در كابينه راي آنان را گردآورد و نهايتا با تاكيد بر اقشار فقير و شعار كاهش فشار گراني پاره اي از شعارها و مخاطبان احمدي نژاد را از آن خود كند.
نتيجه گيري:
مجموعه سخنان و موضع گيري هاي كروبي تاكنون نشان دهنده آناست كه دغدغه اصلي او عليرغم انكار هاي مكرر ، حضور ساير كانديداهاي اصلاح طلب و تاكيد بر ايستادگي خود تا آخر است.همين امر باعث شده است كه مجموعه سخنان او حاكي از برنامه ريزي دقيق براي طرح شعارهاي فراگير كه بتواند اقشار مختلف را پوشش دهد؛ نيست.وزن شعارهاي اقتصادي كه در دوره قبل برخلاف انتظارات راي خوبي براي او به ارمغان آورد در اين دوره چندان بالا نيست و فقط به ذكر بعضي از كليات بسنده شده است.در حالي كه احمدي نژاد محور اصلي بازي تبليغاتي خود را برروي اين شعارها قرار داده است.
در سياست خارجي ابراز تمايل براي ايجاد رابطه با آمريكا در حالي صورت مي گيرد كه ابتكار عمل با احمدي نژاد است و سيگنال هاي او فعلا قويتر شنيده مي شود.
شعارهاي اصلاح طلبانه كروبي نيز اساسا از سوي خاتمي پذيرفتني تر به نظر مي رسد.فقط يك نكته شعارهاي دست دوم اصلاحات را از او پذيرفتني تر مي كند و آن اين است كه او اراده خود را در پيگيري و ايستادگي بر شعارهارا بيش از خاتمي بنمايش مي گذارد.شايد از همين رو كساني چون عبدي او را بر خاتمي ترجيح مي دهند زيرا ايستادگي اين مرد كوهستان را بر شعارها از نرمش مرد صحرا يعني خاتمي مفيد تر ارزيابي مي كنند.در نهايت روشن نيست كه واقعا كروبي تا كجا ايستاده است؟آيا ميرحسين موسوي براي او رقيبي چون خاتمي است؟آيا فشارهاي رقيبان داخلي يا رفيقان حزبي پيش از انتخابات او را به كناره گيري وادار خواهد كرد؟يا آنكه تا آخر ولو انزوا و انتقاد اصلاح طلبان پس از انتخابات و در صورت شكست را به جان بخرد؛ در صحنه خواهد ماند؟
* مردمسالاري
روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان "آزادي بيانگ آورده است:
سي امين سال پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ياد آور شكستن طلسم ديرپاي شاهنشاهي و رها شدن ملتي از يوغ جانفرساي ديكتاتوري و خفقان و تحقير است. آزادي در همه ابعاد آن يكي از سه خواسته مهم مردم و متبلور در شعار شور و شعور انگيز "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي " هم مطلوب ملت و هم حق غصب شده ايشان بوده و به يقين آزادي در كلام، بيان، اظهارنظر، نقد و اعتراض از مصاديق بارز آن است. آزادي نه تنها از ملزومات دنياي جديد و متمدن امروزي است ، كه ريشه در تعاليم و مفاهيم عاليه اسلامي دارد.
مولاي متقيان (ع) در نامه اش به مالك اشتر، حاكم مصر كه الحق مي بايست آن را "منشور حكومت اسلامي " ناميد; نصيحت، نقد و نظارت مردم، نسبت به حكومت را يك "حق " مي داند، ولي جالب و قابل تامل اينكه، آن را نه حق مردم بر والي، بلكه حق حاكم بر مردم! مي خواند و اين نكته اي بس زيبا و نغز است. يعني مردم مكلفند اين حق را ادا كنند. گويا در منطق امير مومنان (ع) اگر اين وظيفه كمرنگ يا تعطيل گردد، حاكم ممكن است در وادي اشتباه، غفلت و يا گمراهي و جور در غلطيد، چرا كه نفس قدرت، داراي آفات و امراضي است كه جز به مقراض نقد، نصح و ذكر،پيراسته نگردد.
در كنار مواهب و عطاياي كثير انقلاب، در زمينه آزادي بيان نيز مجال گسترده اي فراهم آمد كه قابل تحسين و مايه مباهات شد. مناظرات و مباحث اصولي كه بين شخصيت هاي انقلاب و مخالفين و حتي معاندين از صدا و سيما پخش مي شد، نويد خوش آغاز يك حكومت آزاد اسلامي را، نه فقط در برابر ديدگان غضب آلود دول مرتجع و ديكتاتور منطقه كه در مقابل چشم حيرت زده مدعيان دموكراسي صلا مي زد.
اين آزادي نه تنها به ضعف و زوال حكومت نيانجاميد كه به قوام و بقاي آن افزود. حقانيت و مظلوميت جمهوري اسلامي از نتايج تقابل و تضاد و تضارب آرا و اقوال بر مردم درون و برون عيان مي شد.
طليعه ميموني كه بعدها كم فروغتر شد و در اين اواخر به جايي رسيد كه بعضا نقد بخشي از حاكميت (صاحب منصب ، سياست يا عملكردي) مخالفت با اصل نظام و ذنب لا يغفر محسوب گرديد!
بارها از خود پرسيده ام، عمده ترين دليل نرسيدن ما به قله هاي آرماني انقلاب كه شايسته اش بوديم چيست ؟ چرا بايد پس از سي سال استقرار نظام اسلامي، همچنان كشوري جهان سومي باشيم آن هم با اين همه منابع انساني و مادي و سابقه و توان؟!
آيا علت آن اسلامي بودن، انقلابي بودن، در افتادن با نظام سلطه جهاني و به چالش كشيدن هژموني امپريالسم و ليبرالسيم و به تبع آن دشمني اربابان مستكبر دنيا و سنگ اندازي و مشكل آفريني آنهاست ؟ آيا عقب ماندگي تاريخي خصوصا در دو عصر قاجار و پهلوي است ؟ آيا ضعف مديريت نيرومند يا سستي ساختارهاي موجود است؟ و...
البته بايد گفت همه اينها هست و اينها همه علت نيست; چرا كه برخي كشورها با داشتن برخي از مولفه هاي فوق توانسته اند عقبه ها را بپيمايند (از ذكر مصاديق درمي گذرم).
شايد تعجب كنيد ولي در يك جمله بايد بگويم، به نظر اين كمترين، اگر نگويم عمده ترين دليل حداقل بايد گفت مهمتراز همه موارد برشمرده شده، اين است: "نبود فضاي جدي نقد و محاسبه در كشور و خود مصون بيني مسوولين و دولتمردان، از لبه تيز نقادي و حساب كشي و غير ملزم ديدن خود به پاسخگويي . "
اگر اين مولفه قدرتمند ، جدي و كارآمد در جامعه ساري و جاري بود، هيچ مقامي در هيچ سطحي - نه به سهو و نه به عمد - جرات تخطي نداشت ، يا دست كم مي دانست در صورت خطا يا خيانت بايد مكافات آن را بكشد و اين يعني همه چيز; يعني پيشرفت، يعني نخبه سالاري، يعني سلامت مالي، سلامت اخلاقي و يعني عدالت (وضع الشي» في موضعه).
انصافا اگر رئيس جمهوري، وزيري، وكيلي، قاضيي، رئيس سازمان و نهاد و دستگاهي، اعمال خود را زير ذره بين نقد و تيغ محاسبه مردم ببيند، مي تواند هر كاري كند؟ به هر انتساب، اقدام، دخل و خرجي دست يازد ؟ حاشا و كلا.
سخن ديگرم را به مدد چند پرسش مي آورم:
1- چرا در باب آزادي هاي مدني و حقوق بشر، ما هميشه در موضع انفعال بوده و محكوم سازمان هاي بين المللي هستيم . يعني مورد هجمه كساني كه خود اولين و مهمترين نافيان و ناقضان حقوق بشر (غالبا حقوق غيرخودي ها مانند مسلمانان و غيرغربي ها ) هستند؟
2- چرا بايد از گشايش يك شبكه تلويزيوني اين همه واهمه و مخالفت نشان داد؟
3- چرا اعتماد عمومي نسبت به رسانه ها و مطبوعات ملي هر سال كمترمي شود و مسوولين ارشد هرگز اين واقعيت را يا نمي پذيرند يا جدي نمي گيرند؟
آيا تنها به اين علت نيست كه ما اجازه نداده ايم ، نقد ها و اعتراض ها و حتي مخالفت ها در رسانه ها و مطبوعات كشورمان ، گفته شود تا:
اولا مسوولين خود را زير نگاه نقادانه و حسابگرانه مردم ديده و در نتيجه هم ميزان قصور و تقصير و خطا و لغزش به شدت پايين آمده و هم سياست ها و برنامه هاي اجرايي در بوته نقد و تنقيح و جرح و تعديل، صيقل يافته و عيارگيرد .
ثانيا اجازه نداد تا هر نقد و اعتراض و مخالفتي سر از رسانه هاي بيگانه و معاند درآورد .زيرا در آن صورت هم بر تعداد مخالفين افزوده ايم، هم مجال و امكان پاسخگويي و محاجه و دفاع را از دست داده ايم و هم به بي اعتمادي و يا كم اعتمادي ملي دامن زده ايم، زيرا مردم خود را به تريبون بيگانه حوالت داده ايم. گويي هنر ما تبديل موافق به منتقد و تبديل منتقد به مخالف و تبديل مخالف به معاند است !
امروزه شبكه هاي فارسي زباني كه مدام چون قارچ از زمين سر بر مي آورند و حتي شبكه هاي غيرفارسي، عليه نظام سيل تحليل، تفسير، خبرسازي ،تحريف و تكفير راه مي اندازند و به هر بهانه اي با هر كه دم دستشان ميآيد، به عنوان تحليل گر، دانشجو ، فعال سياسي، حقوقدان، فعال حقوق بشر و ... مصاحبه كرده و خزعبلاتي را به خورد مخاطب مي دهد. عناويني كه اوايل خودشان هم خنده شان مي گيرد، اما كم كم باورشان مي شود و اين سير فرهيخته و قهرمان سازي روند رو به رشدي دارد چون هم نام مي آورد و گاه نان، البته گاه هم تركه و احضاري كه چندان هم نامطلوب نيست چه بعضا زمينه رشد است و الخ.
جالب تر اينكه اين مهملات و اكاذيبي كه با چاشني ريزي از واقعيت مجهز شده، به گوش و هوش مخاطب شليك شده ، به عنوان اطلاعات موثق و حقايقي كه حاكميت آن را كتمان مي كند عنوان مي گردد و بسياري از مخاطبين كه در دهها شبكه ملي و جهاني و استاني حتي كلمه اي نقد جدي تا چه رسد به مخالفت و اعتراض نديده و نشنيده، اينها را عين صحت پنداشته و گويندگانش را قهرمانان انديشه و شجاعت! و اين تنها يكي از آفاتي است كه اشاره كردم.
در ادامه بحث اصلي مي خواهم بپرسم : به راستي چگونه در اوايل انقلاب كه هنوز حكومت دوام و قوام نيافته و از هر مكمني، ديو جراره اي سر برميآورد و هر ساعتي آبستن حادثه اي، اين ظرفيت بود كه كيانوري كمونيست مستقيم عقايد و انديشه اش را بگويد و از آن دفاع كند و در مقابل شهيد بهشتي نيز رو در رو به نقد بنشيند و نتيجه هم به سود اسلام و انقلاب باشد، ولي اكنون از چه و از كه مي ترسيم؟ تازه اين در حالي است كه بيشتر منتقدين، دلسوز انقلاب و نظامند و نه حتي دگرانديش! و بسياري از دگر انديشان نيز دلسوز وطنند و دلشان براي اين مملكت مي تپد. بالاتر از اين، مشت مخالفين و معاندين را نيز مي توان در پرسش و پاسخ و محاجه و استدلال وا كرد.
چرا بايد از يك صداي ناموافق واهمه داشت؟ نه!نه! نظامي به استواري و استحكام خويش مي تواند بنازد كه تحمل شنيدن ساز ناكوك را داشته باشد و مگر اصحاب در جنگ حنين با تندي در خصوص جنگ بحث نكردند و مگردر حكومت كوتاه حضرت امير دهها مورد ثبت نشده تا جايي كه حقانيت امام را زير سوال بردند و مگر نهج البلاغه سراسر احتجاج و استدلال و پاسخ ايراد و اعتراض و مخالفت مردم است؟ مگرملحدان در مقابل امام صادق (ع) آن هم كنار قبر پيغمبر به انكار خدا و رسول نپرداختند؟ جواب امام چه بود؟ استدلال و محاجه، توحيد مفضل. سيره پيامبر و ائمه هدي مشحون از اين موارد است. بايد كه چنين بادا.
* صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "كثيف مثل پول " به قلم محسن مهديان آورده است:
چند ماه پيش حجم پول كثيف در كشور 11 ميليارد دلار اعلام و به سرعت توسط مراجع رسمي تكذيب شد.
حجم پول كثيف در نسبت توليد ناخالص داخلي هر كشور نماگري از حجم فساد اقتصادي با ابعاد سياسي و اجتماعي است.پول كثيف و آلوده زماني افزايش مي يابد كه هزينه و ريسك مبادله و فعل و انفعالات مربوط به آن كاهش پيدا كند.به تعبيري پول شويي كه به مثابه پلي ميان اقتصاد رسمي و قانوني با اقتصاد رسمي عمل مي كند اگر كم هزينه و كم خطر شود باعث بالا رفتن گردش پول حاصل از فساد مي شود.
اگر چه تا امروز عدد رسمي از ميزان پول كثيف منتشر نشده است و برخي گفته ها و شنيده ها در اين خصوص با سرعت هر چه تمامتر تكذيب مي شود اما حجم پول كثيف و آلوده به فساد در حال افزايش است. اين موضوع هم از حيث رشد فساد و مهمتر از آن كاهش هزينه ايجاد فساد اهميت دارد .
به گفته جانشين پليس آگاهي كشور طي چند سال گذشته تعداد شاكيان خصوصي پرونده هاي كلاهبرداري از رشد قابل توجهي برخوردار بوده كه بيانگر رشد جرايم در كشور است.
رشد جرم در كشور در نسبت مستقيم با كارايي نهادهاي نظارتي و قهريه است. بطور نمونه مدتي پيش يك انجمن فعال در حوزه مبارزه با مواد مخدر از كاهش زمان دسترسي به مواد مخدر تا حد 30 دقيقه خبر داد. و يا اينكه يك گزارش رسمي حاكي از كاهش 60 درصدي قيمت مواد مخدر در كشور دارد. كاهش قيمت مواد مخدر و كم شدن زمان دسترسي به آن در ارتباط مستقيم هزينه داد و ستد و ريسك پذيري اين معامله سياه قرار دارد .
كاهش قيمت مواد مخدر در كشور در رابطه با مشروبات الكلي و سي دي هاي مستهجن و از همه مهمتر قاچاق كالا نيز صدق مي كند. تاآنجا كه 80 درصد بازار موبايل را قاچاق مديريت مي كند و به سادگي سياست حمايتي دولت در توليد گوشي تلفن همراه را دور مي زند.جهت فهم بيشتر اثر ناكارايي سيستم نظارت و قضايي بر افزايش هنگفت هزينه اقتصاد پنهان در كشور بخشي از حجم پول كثيف را كه قابل برآورد است را مرور مي كنيم
1- مطابق آمار گمرك سال گذشته 48 ميليارد دلار كالا وارد كشور شده است.اين در حالي است كه بانك مركزي حجم كالاي وارد شده به كشور را در همين سال 57 ميليارد دلار مي داند.
اين اختلاف 9 ميلياردي بجز اختلاف در مبناي محاسبه در 2 چيز است. يكي اينكه ورود كالا در معبر گمركي با كم اظهاري صورت گيرد و دوم اينكه بخشي از كالاي وارداتي از مبادي غير رسمي داخل شود.2- طي سالهاي 82 تا 85 ميزان تخلفات كشف شده در نظام بانكي بالغ بر 2 هزار ميليارد و 700 ميليون تومان است. اگر فرض كنيم بيش از آنچه كشف شده اختلاس صورت نگرفته است طي اين 3 سال حدود 3 ميليارد دلار در نظام بانكي اختلاس شده است كه به اين ترتيب متوسط سالي يك ميليارد دلار از دارائي مردم نزد بانكها وارد چرخه پول كثيف مي شود.
3- به گفته جانشين رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر سالانه 700 تن مواد مخدر در كشور مصرف مي شود و 31 درصد از توليدات مواد مخدر كشور افغانستان كه معادل 2 هزار و 600 تن است از ايران ترانزيت مي شود .
همچنين بر اساس گزارش مركز پژوهش هاي مجلس روزانه 11 ميليارد و 735 ميليون تومان صرف خريد مواد مخدر مي شود .كه با اين حساب سالانه نزديك به 4 هزار ميليارد تومان گردش مالي مواد مخدر است كه با ارز 900 تومان تقريبا برابر 4.4 ميليارد دلار مي شود.
به گفته جانشين دبير كل ستاد مبارزه با مواد مخدر يك سوم مواد مخدر توليدي افغانستان از طريق ايران ترانزيت مي شود سهم مافياي مشترك ايران و افغانستان حدود يك ميليارد دلار مي شود.اگر فرض كنيم 30 درصد اين سود به ترانزيت مواد مخدر از كشور مربوط شود پول كثيف ايجاد شده به 300 ميليون دلار مي رسد.به اين ترتيب مجموع گردش مالي مصرف و ترانزيت مواد مخدر بالغ بر 4.7 ميليارد دلار خواهد بود.
4- به گفته فرمانده نيروي انتظامي شمار معتادان به الكل در ايران يك دهم معتادين به مواد مخدر است . اگر تعداد معتادين به مواد مخدر را بنا بر ارقام رسمي 2 ميليون نفر در نظر بگيريم شمار مشروب خوارها به 200 هزار نفر مي رسد.
از سويي بنا بر اعلام رسمي ناجا طي 6 ماهه اول سال گذشته 5 ميليون ليتر مشروبات الكلي كشف شده است كه به گفته رئيس پليس اين ميزان تنها 20 درصد مشروبات وارد شده به كشور است .
به اين ترتيب طي 6 ماهه اول سال 86 ، 25 ميليون ليتر و احتمالا در يك سال 50 ميليون ليتر مشروب وارد كشور شده است.
اما قيمت مشروب در كشور متفاوت است . از دست ساز ليتري 5 هزار تومان تا برخي اقلام كه قيمت آنها به 30 هزار تومان مي رسد در بازار وجود دارد، اگر فرض كنيم متوسط هر ليتر شراب 10 هزار تومان باشد ميزان هزينه اي كه براي خريد 50 ميليون ليتر مشروب صرف مي شود به 500 ميليارد تومان و يا بيش از نيم ميليارد دلار مي رسد.
5- به گفته فرمانده انتظامي كرمانشاه روزانه 26 هزار سي دي مستهجن در اين استان كشف مي شود كه سالانه به يك ميليون سي دي مي رسد.اگراين آمار را بدون توجه به جمعيت استانها براي تمام نقاط كشور يكسان در نظر بگيريم سالانه 30 ميليون فيلم و سي دي مستهجن توسط عوامل نيروي انتظامي كشف مي شود. اگر فرض شود كه از هر 10 سي دي يكي ضبط و كشف شود -كه البته كاملا غير واقعي است- نزديك به 300 ميليون فيلم غيرمجاز و مستهجن به فروش مي رسد.
اگر قيمت هر دي وي دي را 2000 هزار تومان - حداقل قيمت - در نظر بگيريم سالانه 600 ميليارد تومان گردش مالي خريد و فروش اين فيلم ها خواهد بود .بطور قطع رقم واقعي به مراتب بيش از آنچه گفته شد مي باشد اما براي تخمين به همين حداقل اكتفا مي كنيم.از سويي به استناد گزارش معاون پشتيباني شوراي عالي اطلاع رساني گردش مالي تكثير غير مجاز محصولات سينمايي بالغ بر 140 ميليارد تومان است.
به اين ترتيب مجموع پول آلوده به فيلم هاي غير قانوني و مبتذل به 740 ميليارد تومان يا 820 ميليون دلار مي رسد.اگر گردش مالي پرداخت رشوه و حق حساب و نزول خواري و خريد و فروش دختر و فحشا و مواردي از اين دست را صفر منظور كنيم ، مجموع 5 بند گذشته كه معادل پول كثيف در سال 86 است بالغ بر 16.2 ميليارد دلار خواهد بود.
مبارزه با پول شويي كه با يك وقفه 18 ساله در دستور كار دولت نهم قرار گرفته است هيچ اثر قانون گذاري ، اصلاح ساختاري و نهادي نداشته است و حتي گزارش مختصري نيز از روند پي گيري آن اعلام نشده است.
جلسات سران سه قوه در اجراي فرمان 8 ماده اي مقام معظم رهبري نيز در حالي تعطيل است كه طبقه ويژه خوار و ممتاز و مافياي پول شويي در كشور مدام در حال فربه تر شدن است.
افزايش هزينه و ريسك پول شويي تنها زماني ممكن است كه مبارزه سيستمي و همه جانبه با مافياي پول كثيف در كشور صورت گيرد و اگر نه مواجهه مقطعي و بخشي تنها باعث جابه جايي و انتقال مافيا در اقتصاد مي شود.
به طور نمونه سهميه بندي بنزين اگر چه باعث كاهش سهميه قاچاق در اين بخش شده است اما بدون شك مافياي بنزين به بخش ديگري از اقتصاد منتقل شده است چرا كه حجم پول كثيف ناشي از قاچاق بنزين در اقتصاد ثابت مانده است
چهارشنبه|ا|30|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]
-
گوناگون
پربازدیدترینها