واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ؛ آيت حسن و اسوه تدبير
؛ آيت حسن و اسوه تدبير
صفحه 12 انديشه ، شماره سريال 17210 ، تاريخ انتشار 871205
ندائي- امام حسن (ع) پيشواي دوم شيعيان، نخستين ميوه پيوند فرخنده امام علي(ع) با دختر گرامي پيامبر اسلام (ص) بود كه بيش از چند سال از دوران جد بزرگوارش را درك نكرد و پس از رحلت پيامبر (ص) ٣٠ سال دركنار اميرمومنان (ع) بود و به مدت ١٠ سال مقام امامت را بر عهده داشت.آن حضرت پس از شهادت امام علي(ع) چند ماهي زمام خلافت مسلمانان را در دست داشت اما بر اثر سستي ياران و كمي ياوران حقيقي، با معاويه مدعي خلافت پيمان صلح بست و از كوفه به مدينه بازگشت. حضرت در مدينه با تمام وجود به نيازمندان كمك مي كرد تا آن جا كه سه بار اموال خويش را با نيازمندان تقسيم كرد. سفره كرمش همواره گسترده بود و فقير و غني از آن بهره مند مي شدند. او بارها پياده به حج، شكوهمندترين صحنه عبوديت رفت.
اسوه تدبير
در تاريخ نقل شده است كه امام حسن(ع) شبيه ترين فرد به پيامبر بود از نظر اخلاق و رفتار و سيادت و بزرگ منشي. شيخ مفيد (ره) در كتاب ارشاد نقل كرده است كه: حضرت فاطمه (س) هنگامي كه پيامبر اكرم (ص) در اواخر عمر در بستر بيماري قرار داشتند، همراه دو فرزندش خدمت پدر بزرگوار خود رسيد و به پيامبر (ص) فرمود:اي رسول خدا(ص) اينان دو فرزند تو هستند چيزي به آنان ميراث ده.پيامبر (ص) فرمود: اما حسن(ع)، براي اوست شكوه و بزرگي و سيادت من و اما بخشندگي و شجاعتم براي حسين (ع) است.در روايتي ديگر نيز از پيامبر(ص)نقل شده است كه فرمود: اگر عقل و تدبير مي توانست به صورت يك انسان نمايان شود، همانند فرزندم حسن(ع) نمايان مي شد.براساس اين دو روايت، پيامبر اكرم(ص) امام حسن(ع) را اسوه تدبير و عقلانيت معرفي كرده اند؛ البته تمام عترت معصوم آن حضرت (ع) از چنين ويژگي بهره مند بودند اما امام حسن(ع) به اقتضاي صلح و تدبيري كه براي استمرار اسلام ناب در مقابل حيله گري هاي معاويه به خرج دادند، اين خصوصيت را آشكار كردند.
پاسخ به حسن بصري
امام حسن(ع) علاوه بر خدمات اجتماعي و دستگيري از نيازمندان، به نيازهاي فكري عالمان نيز پاسخ مي گفت و از چنان جايگاهي برخوردار بود كه اشخاصي چون حسن بصري مشكلات علمي خود را از آن حضرت مي پرسيدند. در كتاب ارزشمند تحف العقول آمده است: حسن بصري براي امام حسن(ع) نامه اي فرستاد و پس از ستايش مقام و جايگاه علمي آن حضرت نوشت: اي پسر رسول خدا(ص) من به شما اين نامه را نوشتم چون در معني «قدر» اختلاف داريم و در موضوع استطاعت سرگردانيم به ما خبر ده از آن چه عقيده تو و عقيده پدران تو است؛ زيرا شما از علم خدا آموختيد و شما حجت خدا بر مردم و خدا حجت بر شماست. امام حسن(ع) به او چنين پاسخ داد: «به نام خداوند بخشنده مهربان. نامه ات به من رسيد...
اما بعد هر كه به «قدر» در خوب و بدش ايمان ندارد و معتقد نيست كه خداوند آن را مي داند ، محققا كافر است و هر كه گناهان را به خدا حواله مي دهد و كار او مي داند، محققا فاجر و نابكار است. خدا به زور اطاعت و بر اثر نافرماني مغلوب نشده و دست از مردم نكشيده و آن ها را به حال خود رها نكرده است. بلكه اوست مالك هر آن چه به آن ها داده و قادر بر هر آن چه آن ها را به آن توانا كرده است. او به آن ها فرمان داده تا به اختيار خود آن را بپذيرند و نهي شان كرده است تا به اختيار خود برحذر باشند ...» اين نامه زماني نوشته مي شود كه جريان «قدريه» در حال شكل گرفتن است. اينان معتقد بودند اعتقاد به «قدر» در افعال اختياري انسان، با مختار بودن او در انجام كارها منافات دارد و از طرف ديگر هرگاه افعال انسان متعلق به قضا و قدر الهي باشد، كارهاي نارواي او به خدا نسبت داده خواهد شد و اين امر با تنزه خداوند منافات دارد. در نتيجه «قدريه»، نافي «قدر» الهي در كارهاي اختياري بشر بودند و بدين گونه مي خواستند از عدل الهي دفاع كنند. حسن بصري يكي از رهبران اين فرقه بود كه به امام حسن(ع) نامه نوشت و از امام راهنمايي خواست. البته معاويه و خلفاي بني اميه هم از ترويج اين بينش حمايت مي كردند و آن را مخالف اهداف و منافع خويش نمي شمردند.
سرانجام صلح
هرچند امام حسن(ع) به خاطر مصالح عاليه مكتب، با شروطي تن به صلح داد، اما با اين صلح چهره زشت و پليد بني اميه را رسوا و تزوير آنان را آشكار كرد.مدت ١٠ سال پس از برقراري صلح را در مدينه گذراند اما در اين مدت شيعيان و ياران باوفاي او هم آزار و اذيت شدند و معاويه به شروط صلح پاي بند نماند، تا آن اندازه كه نتوانست وجود آن حضرت راحتي در مدينه تحمل كند.از اين رو دسيسه اي چيد و با فريفتن همسر آن حضرت «جعده» آن حضرت را مسموم كرد و به شهادت رساند. اين چنين بود كه با تدبير صلح جويانه امام(ع) زمينه قيام و انقلاب حسيني فراهم و مرام ضداخلاقي و ضدانساني امويان براي بسياري از مردم آن عصر و براي مردم همه اعصار روشن شد. آري او به حق آيت حسن ازلي خدا بود كه با تدبير حكيمانه خويش مكتب امامت را ازگردنه سهمگين مكروحيله معاويه عبور داد و مقدمات نبرد و قيام را در توقف گاه يزيد فراهم كرد.
يکشنبه|ا|4|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]