واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یكی از ویژگیهای مثبت مهدینژاد این است كه راه خودش را در شعر پیدا كرده است و تكلیفش با شعر مشخص است، واناییهای خودش را میداند و... اگرچه ریشههای شعر سیاسی- مذهبی معاصر را باید در سالهای پیش از انقلاب جست و برای به دست دادن گزارش دقیقی از آن باید كارهای تك چهرههای آن را در سالهای 40و 50 بررسی كرد. اما اجمالاً میتوان گفت كه این شعر همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی اوج گرفت و مخاطبان بسیاری در میان توده مردم پیدا كرد. با پیروزی انقلاب اسلامی و در حال و هوای سالهای نخست آن و نیز با شروع جنگ تحمیلی - به فاصله یكی دو سال پس از پیروزی انقلابـ مؤلفههای این شعر به شعر جنگ نیز تسری پیدا كرد و در آن بسط و گسترش یافت و در سالهای بعد با اقبال انبوه شاعران جوان پس از انقلاب به آن توانست جایگاه خود را هر چه بیشتر تثبیت كند و خود را بهعنوان یك گونه ادبی در ادبیات معاصر به ثبت برساند. البته ذكر این نكته ضروری است كه هر چه فاصله این شعر از سالهای نخست انقلاب بیشتر میشد شور و هیجان سالهای نخست جای خود را به شاعرانگی و تغزل و حماسه میداد. پس از پایان جنگ تحمیلی و فرونشستن حال و هوای سالهای انقلاب و جنگ و شروع دوره سازندگی و اتفاقات سیاسی اجتماعی دیگری مثل دوم خرداد كمكم تب این جریان فرونشست و چهرههای شاخص آن راههای دیگری را در شعر و ادبیات پیگرفتند. اما چند سال بعد (تقریباً در حوالی سال 1380) از میان نسل سوم انقلاب شاعرانی برآمدند كه بعضی مؤلفههای شعر انقلاب را احیا كردند و با همان اسلوب به سرودن شعر پرداختند. بخش قابل توجهی از این شعرها لحن اعتراضی داشت (اعتراض به فاصله گرفتن از آرمانهای اولیه انقلاب و رنگ باختن ارزشهای انقلابی) و به نوعی ادامه جریان موسوم به شعر اعتراض بود كه در سالهای پایانی جنگ در دل ادبیات انقلاب بهوجود آمده بود. همین امر موجب شد كه این جریان هم شعر اعتراض یا آنگونه كه این شاعران نسل سومی آن را میخواندند شعر عدالتخواهانه نام بگیرد. این شاعران در پیوند با جریانها و تشكلهایی كه چنین داعیهای را دنبال میكردند (مثل جنبش عدالتخواه دانشجویی و مجله سوره) توانستند در شكلگیری اتفاقات سیاسی- اجتماعی مثل سوم تیر نیز تأثیرگذار باشند. علی معلم دامغانی، قادر طهماسبی (فرید)، یوسفعلی میرشكاك، سید حسن حسینی، محمدكاظم كاظمی ، علیرضا قزوه و... شاعرانی بودند كه این شاعران آرمانها و ایدهآلهای خود را در شعر یا شخصیت آنها میجستند. شاعرانی مثل علی محمد مؤدب، امید مهدینژاد، علی داوودی، محمد مهدی سیار، عباس احمدی، میلاد عرفانپور، عبدالحمید انصاری نسب و.... را میتوان بهعنوان چند چهره نامآشنای این جریان معرفی كرد. این شاعران بر خلاف شاعران پیش از خود به هیچ وجه دغدغه فرم یا دغدغههای زبانی و ساختاری نداشتند. مهمترین دغدغه آنها معنا و محتوا و انتقال معنا در سادهترین و صریحترین شكل به مخاطب بود و در این راه چندان برایشان اهمیت نداشت كه گاه آگاهانه شاعرانگی را فدای معنا كنند. مثلاً در كارهای سپید بعضی وقتها شعرشان آنقدر به شعار نزدیك میشد (مثل بعضی از كارهای سپید مؤدب) كه آدم ناخودآگاه یاد «از نخلستان تا خیابان» علیرضا قزوه میافتاد. مضامینی مثل تقابل عدل و ظلم، جنگ میان فقر و غنا و... را میتوان اصلیترین مضامین این جریان دانست؛ اگرچه این شاعران به موضوعات دیگری مثل جنگ، عاشورا، انتظار و سایر مضامین رایج شعر پس از انقلاب نیز میپرداختند. دادن حكم قطعی درباره این جریان و شاعران آن نیازمند گذر زمان است. بحث بیشتر درباره جریان شعر عدالتخواه را باید به زمان دیگری موكول كرد. باید دید كه در سالهای بعد این جریان چگونه ادامه مییابد و شاعران آنچه سرنوشتی پیدا میكنند. آنچه در بالا آمد صرفاً درآمد مختصری بود بر این جریان به بهانه معرفی مجموعه شعر یكی از شاعران آن. «رجزمویه» مجموعه غزلهای «امید مهدینژاد» است. مهدینژاد شاعری را به شكل حرفهای از سالهای نخست دهه 80 با انتشار كارهایش در نشریاتی مثل سوره آغاز كرد و در مدت كوتاهی به یكی از چهرههای اصلی این جریان ـكه در حال شكلگیری و كادرسازی فرهنگی برای خود بود ـ تبدیل شد. یكی از ویژگیهای مثبت مهدینژاد این است كه راه خودش را در شعر پیدا كرده است و تكلیفش با شعر مشخص است، واناییهای خودش را میداند و سطح توقعش از شعرش معلوم است و برای همین اهل تجربههای نامتعارف نیست؛ در فرم و زبان و ساختار و جهانبینی برای خودش به یك نرم و تشخص نسبی قابلقبول رسیده است و در همان راستا حركت میكند. این از همان غزل نخست مشخص است. علاوه بر این، شاعر ابایی ندارد كه این مطلب را صراحتاً به مخاطب اعلام كند. حرفی از زلف و كاكل ندارند شعرهایم تغزل ندارند و دقیقاً در تمام این بیست و چند غزل ما به شعر تغزلی به معنای متعارف كلمه برنمیخوریم. از تجربههای فرمی و زبانی نامتعارف هم خبری نیست. حتی شاعر تعمداً چند غزل متفاوتترش را نیز در این مجموعه نیاورده است و همینهاست كه مهدینژاد را به یكی از شاعران شاخص این جریان تبدیل كرده است. برای پایان این نوشته هم غزلی انتخاب شده كه یكی از بهترین كارهای مهدینژاد و یكی از شعرهای نمونهوار (تیپیكال) این جریان است و همه مؤلفههای شعر عدالتخواهانه در آن دیده میشود. پیغمبران فصّ سلیمانی فرنگآموزه هزارهتان جنگ بود و جنگانجیلیان رومی تلمود در بغلبر خوان شام آخرتان خمر و خون و بنگاز وادی كدام شبكفر میرسید؟با صدكرور لوحه مغلوطتان به چنگاز دور بعد رستم ما نیز میرسدهركولهای كوكی! هان، اندكی درنگنخجیرگاه شرقیتان گور میشودفرعونهای فربه! تیمورهای لنگ!این دیو را به كشتن ما گرم كرده اندما بندگان منگ خدایان هفت رنگخوابیم و پنجه بر رخ مهتاب میكشدگیرم عبث به ناخن پولاد این پلنگپیران ما نشسته به امید و كودكاندر جنگ نابرابر آیینهاند و سنگكو كاوهای كه بیرق توفان علم كنداسكندرانه در شب ضحاكی فرنگ؟شاعر لمیده است و غزل ساز میكنددر وصف خط و خال ظریفان شوخ و شنگكار از قلم نمیرود آری نمیرودحالی تو غیرتی كن، معشوق من تفنگ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 451]