واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نقاشی کشیده شده به این سبک، به سختی از عکس بزرگ رنگی قابل تشخیص است. کمتر بیننده ای است که از کمال رنگی این نقاشیها به شگفت نیاید. از آنجا که این هنرمندان اسلوبی یکسان را به کار میگیرند، آثارشان را فقط در... نقاشیهایپررئالیسم؛ مجاز یا واقعیت؟گفت وگوی اختصاصی با دنیس پترسوناز میان سبکهای مختلف نقاشی، هایپررئالیسم جایگاه متفاوتی را در رویارویی با مخاطب دارد. از سویی، در ادامة تحولات سبکهای متفاوت نقاشی به وجود آمد، در نتیجه، نزد خواص جایگاهی پیدا کرد، و از سویی دیگر، به دلیل ظاهر عام پسند آن، از مقبولیت عمومیبرخوردار شد. به لحاظ اهمیت تکنیک نزد نقاش هایپررئالیست، همواره در ارزیابی و نقادی آثار هایپررئالسیم جایگاه تکنیک مسأله برانگیز بوده و البته به دلیل عدم شناخت همین جایگاه قضاوتهای اغلب نادرستی دربارة آن شده است. شاید در این خصوص بتوان جمله گراهام تامون را در دفاع از قیاسهای مکرر این سبک با عکاسی متذکر شد: «یکی از دلایلی که عکاسی در جهان مطرح شد، موفقیت نقاشیهای فتورئالیست در دهههای 60 و 70 میلادی است که به نامهای سوپررئالیسم و هایپررئالیسم هم مطرح میشود.» (Thompson,Graham,1980,p.78).واژةه هایپررئالیسم (Hyperealisme) توسط ایزی براکوت1 در 1973 به کار برده شد که مصداق کلمة فرانسوی photorealisme است. این عنوان کاتالوگ نمایشگاه بزرگی بود که در گالری اش در همان سال در بروکسل، پایتخت بلژیک، برگزار شد. این نمایشگاه ابتدا توسط هنرمندان فتورئالیست امریکایی مانند رالف گویینگس2، چاک کلوز3، دانی جی دیدی4، رابرت بیچتول5 و هیکارد مکلن6 برپا شد. هنرمندان اروپایی نظیر انولی7، ریختر8 و دلکول9 نیز در این نمایشگاه حضور داشتند. اغلب شیوه هایپررئالیسم امروزی بر پایه موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. این سبک همچنان در تضاد شدیدی با فتورئالیسم معاصرش به سر میبرد؛ از آن رو که فتورئالیسم جدید نسبت به اجتناب از سنت شکنیها و وجوه نامتعارف عکاسی امروزی اصرار دارد و به آن پای بند است. هایپررئالیستها با تقلید کردن و همزمان با آن، بهبود و اصلاح تصاویر عکاسی شده، عناصر تصویری را به اختصار درآورده و به جای آن با دقت بیشتر در برخی دیگر از عناصر تصویری به خلق اثر میپردازند. عده ای از هنرمندان هایپررئالیست در پی آن هستند از طریق نمایش تابلوهای روایت گونه شان، که حکایت از نفرت، تعصب و ناتوانی دارد، چهرة رژیمهای دیکتاتوری و دولتهای جنگ طلب و نظامی جهان سومی را در معرض دید قرار دهند. در این باب میتوانیم به هنرمندانی مانند دنیس پترسون10، گاتفرید هلنوین11 و لطیف مولان12 اشاره کنیم. آنان به ارائة انحرافات سیاسی و فرهنگی، در روند زوال اجتماعی قرن حاضر، میپردازند. تأکید آثار پترسون بیشتر روی بی خانمانی، نژادستیزی، قتل عام و پناهندگان و مهاجران فراری است. این هنرمندان در پی آن هستند تفسیری روایی و تاریخی را از رفتارهای اشتباه و بدرفتاریهای ظالمانه و بیدادگرایانه انسانها با نوع خودشان به نمایش بگذارند. .(en.wikipedia.org)در هایپررئالیسم، تصویری را به وسیله دستگاه اسلاید روی بوم میاندازند و آن را موبه مو نقاشی میکنند. نقاشی کشیده شده به این سبک، به سختی از عکس بزرگ رنگی قابل تشخیص است. کمتر بیننده ای است که از کمال رنگی این نقاشیها به شگفت نیاید. از آنجا که این هنرمندان اسلوبی یکسان را به کار میگیرند، آثارشان را فقط در موضوع میتوان از یکدیگر تمیز داد. چاک کلوز، متخصص تک چهرههای بزرگتر از اندازه طبیعی است، حال آن که استیز، بازی نور بر بدنه براق خودروها یا انعکاس روی درهای شیشه ای یا ویترین مغازهها را ترجیح میدهد. دقت و صراحت هایپررئالیسم در مجسمه حتا بیشتر از نقاشی است. این واقع نماییها ما را بر این میدارد، در مواجهه با نقاشیها و مجسمهها به خطاپذیری ادراک خویش واقف شویم: آیا اینها زنده اند؟ واقعی اند یا دروغین؟ از این بابت، هنر هایپررئالیستی دهههای 1960 و 1970 نیز در مضمون اساسی رئالیسم مدرن شریک اند: ابهام واقعیت. (ساندرو بکولا، 1387، صص411-412). بافتها، سطوح و افکتهای نوری و سایهها همگی در نقاشیها به نوعی به کار گرفته میشوند تا نقاشی شفاف تر، واضح تر و به صورت ویژه ای ممتازتر از عکس اصلی و حتا سوژه واقعی پدیدار شوند. ریشههای هایپررئالیسم در فلسفه ژان بودریار13 است که میگوید: «شبیه سازی چیزی که هیچ وقت واقعاً وجود نداشته است.»در موج جدید هایپررئالیسم تعمداً زبان رمزی در نقاشی مورد توجه و کاربرد قرار گرفت. فضای یکپارچهای که در فضای سنتی هایپررئالیسم وجود داشت، جای خود را به یک فضای چندریختی توهمی از واقعیت دادند. دنیس پترسون- نقاش هایپررئالیستی که مورد نظر این مقاله است- نقاشی امریکایی است که کارهای جدید رئالیستی اش به تازگی در موزههای بروکلی و ویتنی به نمایش درآمد. پترسون در 15 دسامبر 1944 در نیویورک سیتی به دنیا آمد. او نقاشی و طراحی را از همان کودکی و به صورت ممتد تحت تعلیم پدربزرگش، که به عنوان استاد نقاشی شناخته شده بود و همچنین از شاگردان کلود مونه بود، فرا گرفت. پترسون کارهایش را با استفاده از رنگهای اکریلیک و پلی وینیل و با ایربراش کار میکند (http://www.denispeterson.com).آثار جدید هایپررئالیستی او شامل مناظر شهری نیویورک سیتی است که با دقت زیاد به آنها پرداخته شده است. آنها شامل ده بیلبورد هستند به اسم پاپ آیکونها (Pop Icons)؛ آنها در خیابانهای شلوغ شهر، پیاده روها و وسایل نقلیة عمومی قابل مشاهده اند. در نقاشیهای پترسون مردم حضور دارند، اما به طور نمادگونه ای در زیر فشار و سنگینی بیلبوردهای تبلیغاتی، که جلوه گری زیادی در خیابانهای محل زندگی آنان کـرده انــد، گیر افــتاده اند. در نــظر پترسون: این تفسیری از جامــعه معاصر و اثرات آن بر انســانهاست. (http://en.wikipedia.org). در پی تلاشهای زیادی که در مصاحبه نوشتاری با آقای پترسون داشتم، موفق شدم با طرح سؤالاتی چند اطلاعاتی را به صورت مستقیم دریافت کنم - چکیدة آن در ادامة مقاله ارائه میشود. او دربارة روش کار، اهداف، دغدغههای ذهنی ای که منجر به انتخاب موضوعاتش شده، احساسی که نسبت به کارهایش دارد، کارهایی که به تازگی در دست گرفته و، در آخر، رابطة بین عکاسی و نقاشیهایش و مرز بین مجاز و واقعیت این طور بیان کرده است: به طور کلی روش کار من بر اساس موضوع، ابعاد، زمینة کار (اعم از بوم، برد، ...) و رنگهایی که استفاده میشود، متفاوت است. از رنگهای زیادی استفاده میکنم مثل اکریلیک، رنگ روغن، پلی وینیل، جوهر اکریلیک و گواش. در برخی از موارد طرح اولیه توسط مدادهای آبرنگی کشیده میشوند و بعد با ایربراش شروع به کار روی سطح ابتدایی میکنم. در آخر، با قلم موی سیاه، که از موی سمور است، به رنگ گذاری از رنگهای روشن به تیره میپردازم. روش نقاشی من با روشهای معمول متفاوت است، به این صورت: به جای اتمام یک جزء تصویر و پرداختن به جزییات بعدی، به طور همزمان، با تمرکز و تسلط بر همه اجزای تصویر، رنگها را به صورت لایه لایه بر همه جای بوم میگذارم. برای جلوگیری از دیده شدن مرز بین رنگها از روش لعاب کاری استفاده میکنم که عبارت است از: لایههای زیادی از وارنیش شفاف، که به دلیل استفاده از لایههای متعدد رنگ در کارهایم از آن بهره میبرم. کارهایم اغلب بر محرومیت از حقوق اجتماعی و شهروندی تمرکز دارد، از این رو، بیماریهای اجتماعی ای که فرهنگهای مختلف را در سرتاسر جهان واقعاً درگیر خود ساخته، نشان میدهد. هرچند شکستها و ناکامیهای درون اجتماعی آشکار و بدیهی است، به نظر میرسد هنوز نیاز به بیدارسازی و تأثیرگذاری بر افرادی که وظیفة انسانی خود را در قبال جامعه فراموش کرده اند، وجود دارد. با انتخاب موضوعاتی مثل نژادستیزی، قتل عام و بیخانمانی بر این امید هستم که با خلق اثری تأثیرگذار، مفاهیمی را که در پی انتقال شان هستم، به طرز پایا و ماندگاری در ذهن مخاطبانم حک کنم. این تنها راهی است که نیاز به برقراری ارتباط را برایم ممکن میسازد و من را از این که مفاهیم مورد نظرم را میتوانم به طور کامل منتقل کنم، مطمئن میکند. تاکنون سه سری از کارهایم به نمایش در آمده اند که شامل نژادستیزی، کشتارهای دسته جمعی، بی خانمانی و زندگی شهری (جدیدترین کارها) هستند. تصاویر و مناظر شهری، تضاد شدید بین بیلبوردهای غول آسا و سوداگریها را با زندگی خیابانی در مراکز شهری، بخصوص نیویورک سیتی، به نمایش میگذارد. هم اکنون با کار روی دو سری جدید، که دربارة مکانهای تفریحی و سرگرمی است (مسابقات اسبدوانی و پارکهای تفریحی)، در حال ادامة کار هستم. خیلی از کارهایم در گالریهای هنرهای تجاری، نمایشگاههای موزه ملی گردشگری و هنر بینالملل، که در نیویورک سیتی، لس آنجلس، لندن، ایتالیا، فرانسه و سوئیس برگزار شده، به نمایش درآمده اند. من به چالش کشیدن موضوعاتی را که به وسیله حساسیتهای درونی ام جذب میشوند، دوست دارم. پس از اتمام کار، اثر را به عنوان کار خودم نمیبینم، بلکه آنچنان آن را مینگرم، گویی به اثر هنرمند دیگری چشم دوخته ام که آن را به من انتقال داده است. از تماشای تعدادی از کارهایم لذت میبرم و با تماشای تعدادی دیگر، از آنها بیزاری میجویم (به دلیل موضوعات ناخوشایند). احساس میکنم زیبایی نهفته ای در هر موضوع وجود دارد که من با انتخاب شان آنها را پررنگ تر میکنم، حتا اگر موضوعاتی ذاتاً تنفربرانگیز باشند. کار من در واقع این است: فراواقعیتهایی را که زندگی روزمره مان را احاطه کرده، پیدا کنم و پس از برقراری ارتباط با آنها به آشکارسازیشان بپردازم. مقصود من به هیچ وجه تقلید از عکس نیست؛ و از این خوشحالم که تعداد زیادی از مردم بر این واقف اند و این حقیقت را تحسین میکنند. البته، همیشه بدگوییهایی از طرف کسانی که درک عمیقی از تفاوتها ندارند، وجود دارد، ولی من به هیچ وجه وقتم را برای دفاع کردن از امتیازات و برتریهای کارهایم نسبت به عکاسی تلف نمیکنم. عکاسی، هنر جداگانه و مستقلی است. اشباع رنگی، پرسپکتیو، فوکوس، عمق منظره، عرض فِرِم و نور از جمله اجزایی هستند که میتوانند خواص ممتاز و مشخص هر عکسی باشند، بدون این که اهمیت داشته باشد چه کسی پشت دوربین است. من بر آن هستم با استفاده از این خصوصیات، که در عکس یافت میشود، با تحریف کردن، حذف کردن، بازآفرینی، عوض کردن، جایگزین کردن و اعمال تفسیرها و نظریات بصری بر روی شان، آنها را از قالب عکس خارج کنم و، در واقع، به حالت غیر عادی درآورم. عکسها تنها نمادی از واقعیت اند، نه به مثابه خود واقعیت. مردم، بر اساس سطح فکر و پیش زمینههای ذهنی شان، درک متفاوتی از کارهای من دارند. شروع کار نقاشیهایم با ارزشهای مشخص ذهنی من هستند که در روند کار تغییر میکند و به کمال میرسند. به محض این که آنها مرز بین مجاز و واقعیت را محو میکنند، کار به اتمام میرسد. نقاشی هایپررئالیست، بر خلاف عکس، تنها ثبت بصری یک صحنه در یک زمان مشخص نیست، بلکه ارائه ای است هنرمندانه از سطوح در حال تغییر واقعیت که حاصل و نتیجة هنر دست است. در آخر- با نگاهی به تفکرات و نظریات آقای پترسون و متن ارائه شده در مقاله- باید دید: آیا توانسته ایم به این نوع آثار از دید هنرمندان هایپررئالیست به عنوان هنری واقعی و اصیل بنگریم، یا آنان را دروغین و فریبکار میدانیم؟ در کتاب «دانش نامة زیبایی شناسی» آمده است: «بسیاری از نقاشیها از این جهت برای مان گیرا هستند که به ما امکان میدهند در آنها چیزهایی را ببینیم که از تماشای مستقیم شان لذت میبریم.» (بریس گات، دومینیک مک آیورلوپس، 1384، ص 368).از این رو، شاید هایپررئالیستها بر آن هستند با، بازنمایی واقعیات پیرامون، ما را از نگاه و دریچة دیگری با آن روبه رو کنند تا، تأثیر بیشتری بر مخاطبان داشته باشد. در واقع، «تمایز بین موضوع و محتوا در نظریه تقلید بسیار حائز اهمیت است؛ چون نشان میدهد تابلو نه به دلیل ارزش موضوع ارزش نگاه کردن دارد، بلکه نحوة بازنمایی موضوع نقاشی است که سبب میشود، تابلو ارزش نگاه کردن داشته باشد.» (همان، ص 368). پی نوشت1. Isy Brachot. 2. Rolph Goings. 3. Chuck Close. 4. Dony Gddy.5. Robert Bechtle. 6. hichard Mclean. 7. Enoli. 8. Richter. 9. Delcol.10. Denis Peterson. 11. Gottfried Helnwein 12. Latif Maulan13. Jean Baudrillard. منبع - دانش نامة زیبایی شناسی، بریس گات، دومینیک مک آیورلوپس، فرهنگستان هنر، 1384.- هنر مدرنیسم، ساندرو بکولا؛ ترجمه رویین پاکباز، نشر فرهنگ هنر معاصر، 1387.- American culture in the 1980”Thompson Graham. Edinburgh university press. 2007- http:// en.wikipedia.org- www.denispeterson.com تهیه شده توسط: مجله تندیس/ سمیه شریفی /culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: نقاشیهای دیواری سه بعدی حیرتانگیز!! مجسمههایی عجیب و فوقالعاده طبیعی!! باورتان میشود اینها نقاشی باشند؟!! حاضرید باهم یك چیز خارقالعاده ببینیم؟!! سبــک و ظاهــر در آثار آلکس کاتس (+تصاویر آثار)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]