واضح آرشیو وب فارسی:آپام:
فارس: در روز ۴ دی ماه سال جاری مرد میانسالی با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و اعلام کرد که از منزلش واقع در خیابان بنی هاشم سرقت شده است. با حضور ماموران کلانتری ۱۲۰ سید خندان در آدرس اعلامی، شاکی گفت:دختری جوان پس از آنکه به بهانه ای خاص وارد منزلم شد با آب میوه مسموم و بیهوشم کرد. وی بعد از سرقت اشیاء قیمتی منزل متواری شده است. با تشکیل پرونده مقدماتی در کلانتری، با دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران پرونده جهت رسیدگی تخصصی به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد. شاکی در تشریح موضوع به افسر پرونده گفت: غروب یک روز هفته گذشته در حالی که بعد از اتمام کار روزانه از محل کارم به سمت منزل حرکت کردم، در محدوده تهرانسر یک دختر را که سراسیمه جلوی ماشین من را گرفته بود سوار خودرو کردم. این دختر جوان در حالی که گریه می کرد به من گفت که کیف قاپ های موتورسوار کیفش را سرقت کرده و هیچ پولی برایش باقی نمانده است. وی ادامه داد: این دختر از من خواست تا وی را به مسیری برسانم. با توجه به این که ظاهر دختر بسیار شیک و از خانواده پولدار نشان می داد، بدون این که به گفته هایش شک کنم او را سوار کردم. دختر جوان را به سمت شمال غرب تهران بردم و در مقابل کوچه ای از خیابان های شهرک قدس که می گفت منزل ما در این کوچه است پیاده کردم. این فرد گفت: وی قبل از پیاده شدن خیلی با ادب و احترام از من خواهش کرد تا برای تشکر از من توسط خانواده اش ، شماره تلفنم را به او بدهم. با اسرار شماره را از من گرفت. وی بیان داشت: این دختر امروز ظهر با من تماس گرفت و گفت می خواهد با خانواده برای تشکر به خانه ما بیاید. مجدداً با اسرار او برای عصر قرار گذاشتیم. این دختر تنها آمد و گفت برای خانواده اش کاری پیش آمده است. من که تنها در خانه بودم برای وی آب میوه آوردم . برای لحظه ای از محل پذیرایی برخواستم تا از آشپزخانه چیزی بردارم. در فاصله زمانی رفت و برگشتم دختر آب میوه خود را خورد و من هم آب میوه ام را خوردم. بعد از مصرف آبمیوه بلافاصله سرم گیج رفت و هیچ چیز نفهمیدم. وقتی که به هوش آمدم فهمیدم تمام این داستان ها نقشه برای سرقت از منزلم بوده است. با اظهارات شاکی، تحقیقات کارآگاهان در خصوص شناسایی و دستگیری متهم ناشناس آغاز شد. با راهنمایی این مرد میانسال کارآگاهان از طریق چهره نگاری، چهره فرضی از این دختر ناشناس تهیه کردند. در تاریخ ۶ دی ماه از طریق شعبه ای از یک بانک دولتی در خیابان پاسداران اعلام شد پسر جوانی دو فقره چک سرقتی را به بانک آورده است. با حضور مأموران گشت کلانتری ۱۲۰ سید خندان در محل این جوان به نام رضا ۲۷ ساله دستگیر و به کلانتری منتقل شد. در بررسی های اولیه مشخص شد چک ها متعلق به مالباخته میانسال پرونده دو روز قبل است. با انتقال این جوان به پایگاه چهارم وی به افسر پرونده گفت: من این چک ها را سرقت نکرده ام و از سرقت آنها اطلاعی ندارم. وی با بیان اینکه مجرد است اظهار داشت: چند سال قبل و پس از اتمام خدمت سربازی برای کار از شهرمان در شمال به تهران آمدم و در یک کافی شاپ در خیابان پاسداران کارم را آغاز کردم. مدتی است که با دختری که هر چند وقت یک بار به آنجا می آید آشنا شدم. وی امروز دو فقره چک به من داد تا از بانک برایش نقد کنم. من هم وقتی که به بانک رفتم توسط پلیس دستگیر شدم. کارآگاهان در پی اثبات صحت اظهارات متهم دستگیر شده، این دختر را به نام زهرا ۲۲ ساله که برای گرفتن مبلغ چک آمده بود، در محل کافی شاپ در خیابان پاسداران شناسایی و دستگیر کردند. با توجه به مشخصات دختر سارق از منزل مالباخته در خیابان بنی هاشم، مالباخته به پایگاه چهارم دعوت و دختر دستگیر شده به عنوان کسی که با آب میوه مسموم، از منزل شاکی سرقت کرده بود توسط این مالباخته شناسایی شد. این دختر ۲۲ ساله که دارای یک بار سابقه سرقت و دستگیری توسط پلیس آگاهی پایتخت است، در مقابل افسر پرونده اعتراف کرد: چند سال قبل و بعد از دوستی های خیابانی با پسرهای جوان و درگیری های متوالی با خانواده از خانه فرار کرده و در حالی که دختر نوجوانی بودم ابتدا به دنبال کار و اجاره خانه ای مجردی بودم تا به نوعی مستقل باشم و کار کنم و آینده ای برای خودم درست کنم، اما خیلی زود و پس از آشنایی با یک پسر جوان، از طریق او در دام پسرهای جوان که همه نوع خلاف می کردند، گرفتار شدم. وی بیان داشت: یک بار به اتهام سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم اما بعد از چند ماه آزاد شدم . این بار با پیشنهاد یک نفر که تازه با او آشناشده بودم برای پیداکردن کار به کشور مالزی رفتم. یکی دو سالی در آنجا بودم تا اینکه فروردین ماه امسال به ایران برگشتم. در طول این مدت با پسری به نام سیاوش آشنا شدم و خانه ای اجاره کردم. این متهم گفت: به پیشنهاد سیاوش، با نقشه ای از پیش طراحی شده و با ظاهری بسیار شیک و مرتب، در برخی از نقاط شهر در مقابل خودروهای گران تقیمت قرار می گرفتم و با اعلام این که کیفم توسط سارقان موتورسوار سرقت شده است، از وی می خواستم مرا تا جایی برساند. در طول مسیر راننده مرا به سمت منزلمان که معمولاً یکی از مناطق بالای شهر را بود، می برد و در مقابل کوچه ای پیاده می شدم. وی بیان داشت: موقع پیاده شدن از راننده می خواستم تا برای تشکر از وی، تلفنی از خود به من بدهد. با این شگرد شماره تلفن راننده را می گرفتم تا روزهای بعد برای سرقت از منزلش با او در منزلش قرار می گذاشتم. این دختر جوان بیان داشت: بعضی دیگر از راننده ها علاقه مند بودند تا با من دوست شوند. با این افراد راحت تر قرار می گذاشتم. بعد از این که با ماده بیهوشی در آب میوه، او را بیهوش می کردم با سیاوش تماس می گرفتم و او را به همراه یکی دو نفر دیگر از دوستانش که در همان نزدیکی بودند، به داخل منزل راهنمایی و پس از سرقت اشیای قیمتی از آنجا فرار می کردیم. با شناسایی ۳ مالباخته دیگر و حضور آنان در پایگاه چهارم و شناسایی دختر دستگیر شده، تعداد مالباختگان تاکنون به چهار نفر رسیده است؛ تلاش کارآگاهان برای شناسایی سایر مالباختگان ادامه دارد. سرهنگ رضا مؤذن، رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ، در توضیح این خبر گفت: این دختر پس از بازگشت به کشور حدود ۱۰ ماه است که مبادرت به سرقت از این نوع کرده است و احتمال دارد شیوه های دیگری را نیز در سوابق اتهامی خود داشته باشد. آن چه که در پرونده های پلیسی برای همکارانم و همچنین دستگاه قضایی اهمیت دارد حفظ آبروی افراد است. لذا مالباختگان احتمالی بدون هرگونه نگرانی از آبروی خود چنانچه با این شیوه از آنها سرقت شده است می توانند، جهت پیگیری موضوع یا تشکیل پرونده به پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در سیدخندان ـ خیابان ابوذر غفاری یا شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران مراجعه کنند. سرهنگ مؤذن گفت: انتشار این گونه پرونده ها هرگز مجوزی برای کمک نکردن به هم نوعان و افراد نیازمند نیست. آنچه که عقل حکم می کند این که در کمک به دیگران باید هوشیاری لازم را حفظ کرده و کسانی که از حس نوع دوستی افراد سوء استفاده می کنند با نیازمندان واقعی چندان مشکل نباشد. مرز بین کمک به دیگران با بی احتیاطی و یا احیاناً خطای احتمالی از سوی فرد، همواره مشخص و روشن است و شاید نیازی به توصیه نداشته باشد و تقریباً افراد جامعه از این مرزها آگاهی کافی دارند.
دی ۲۸, ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آپام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]