تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 26 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس سنت نيكويى را بنا نهد، اجرى برابر اجر همه عمل‏كنندگان به آن عمل تا روز قي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853711495




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان شیرزن‌ها و خورشید خانم‌های ژازه


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نقاش جسته و گریخته از شور و شیدایی کیخسرو نسبت به زن گرجی آگاه بود. اما اکنون می‌دید کار این عاشقی به رسوایی کشیده شده است. نقاش هیچ عشق شورانگیزی را... جواد مجابیآن روز آفتابی، شیر بیشه شجاعت، غیاث‌الدین کیخسرو، در باغ زیبای قرن ششمی- که شادکامی ‌بیش از اندوه در آن موج می‌زد- با نقاش گفت و شنودی نجواگونه داشت. نقاش که تازه از سفر اسپانیا به آسیای صغیر آمده بود، جسته و گریخته از شور و شیدایی کیخسرو نسبت به زن گرجی آگاه بود. اما اکنون می‌دید کار این عاشقی به رسوایی کشیده شده است. نقاش هیچ عشق شورانگیزی را نمی‌شناخت که به خاطر کژفهمی ‌عامیان، رسوایی از آ«ن سر بر نکرده باشد. کیخسرو گفت: «دوست دارم چهره زیبای زن گرجی ما را بر سکه‌های زرین بنگاری!»ژازه گفت: «این موجب غوغا خواهد شد».کیخسرو گفت: «باکی نیست، چرا آنچه را دوست داریم، به خاطر ترس از غوغاییان پنهان کنیم؟ تاریخ ما پر از پنهان کاری‌هاست، نگارگر، نترس! همچنان که ما نمی‌ترسیم!»ژازه گفت: «من برای اعتبار نام و نشان شما می‌ترسم. خواهند گفت، پنهان و آشکارا، که چهره زنی را بر سکه‌های بازار، جایگزین نام‌های قبلی کرده است».کیخسرو خندید: «اقتدار نمی‌ترسد. وقتی بترسد، دیگر اقتدار نیست. عاشق نمی‌ترسد.»   نقاش از باغ سلطان سلجوقی، به نگارخانه اش بازگشت؛ به خانه ای میان پاییز و بهار. سال‌ها گذشت و او گذشت سال‌ها را در نمی‌یافت، چرا که سرگرم آفریدن فضای عاشقانه‌اش بود که چون رویایی در سرش گذاشته، اما انگیختاری فروزان از آن در خاطرش، برجا گذاشته بود.نگاره‌های بی‌شماری نقش زده بود که هنگام نقش زدن، او را از زیبایی و موزونی‌اش به هیجان می‌آورد. تا نگاره به پایان می‌رسید، نگارگر حس می‌کرد این خوب است اما بهترین نیست، آخرین نیست. می‌شد این رویا را زیباتر از این تصویر کرد و تجسم بخشید. اولین تصویرها را از زایجه کیخسرو الهام گرفته بود. این تصور که سلطان در برج اسد (شیر) زاده شده و به عشق دختر گرجی آفتاب رویی گرفتار آمده است، او را برآن داشته بود تا شیری دمان را نقش زند که به سمت راست، رو به مشرق عشق روان است، زیرا پای شیر، دو ستاره دیده می‌شد که ستاره‌های بخت آن دو عاشق می‌توانست باشد و کنایتی از آسمان و شب تاریخی آسیایی. چهره نگار زیبای گرجی، خورشید خانم، که بر پشت شیر طلوع کرده بود، این شام تار را روشنی می‌بخشید و راه شیر جوان را به جلو، به آینده، تابان می‌کرد. قوسی از نوشته‌های کوفی- که نام و نشان و روزگار او را شکل می‌داد- بر فضای بالای تندیس «شیر و خورشید» خمیده و طاق آسمان شده بود.   ژازه اتودهای دیگری نیز ساخته بود. یکی پس از دیگری، ده‌ها نگاریته از کودکی تا کلانسالی پرداخته بود. اما همچنان در جست و جوی کامل‌ترین شکل این رابطه دیرینه بود تا بتواند آن را چون نقش پرچمی ‌از اقتدار کشور شیران و خورشید زیبای آن، پیش چشم عالمیان برافرازد.در تندیسی، شیری حضور یافته بود با سر مردی که ریش‌های مجعد داشت. همین شیر جای دیگر، سر خود را به صورت زنی بازیافته بود. زمانی، تندیسی از شیر ساخته بود با هیاتی فولادین و پر صلابت که در پناه مهر خورشید خانم، به نبرد با جهان اهریمنی پیش می‌تاخت و برای رهایی وطن، شمشیری آخته در کف داشت؛ یادآور نقشی از سکه‌های «محمدشاهی» که شیرها به سوی مغرب می‌رفتند با شمشیری در دست و خورشیدی نیمه طالع از پشت بال‌ها و تاجی که گاه بر سر شیر و گاه بر فرق خورشید نمایان بود. اما ژازه ترجیح می‌داد اقتدار شیر را وابسته شمشیر و تاجش نبیند، بلکه عظمت او را در رفتار صلح‌آمیز و مهر ورزیدن به جهان هستی نشان دهد. پس، در دست تندیس شیر دسته گلی گذارد که چون غزل‌های حافظ، یادآور پیام مهر و مدارای مردم ایران بود. او در کودکی شیری خندان و سبکسار ساخته بود؛ همچون عوالم کودکی سبک و سرخوش. بعدها، شیر- جوان‌ها در کار او پدید آمدند؛ جوان‌هایی که به جای یال، گیس و ریش داشتند و زن‌هایی که بر گرده خود، در فضایی سرشار از رنگ‌ها، زیبایی و طراوت و نشاط گذر می‌دادند. جایی، این شیرمرد با کلاف‌ها و کمربندهای بسیار بسته‌بندی شده و به خورشید آزادش دلمشغول بود. جایی دیگر، شیر لباس مردمان بر تن کرده بود و‌ هاله ای از پارسایی به گرد سر داشت و خورشید دختر بچه‌ای بود کم رنگ و شیرین کار که بر فراز سر مرد- شیر، غرقه در جهان مینوی، آهسته طلوع می‌کرد.   رفته رفته، عشق کیخسرو و زن گرجی، آمیزگار اقتدار و زیبایی، در خاطر نقاش رو به فراموشی نهاد. از دهه چهل به بعد، شیرزنانی در کار او پدیدار شدند که عظمت‌شان وابسته به اقتدار و درندگی و سلطان جانوران شدن نبود.سلطان ناپدید شده بود و خشونت نیز انکار شده و مردسالاری فراموش شده بود. در نگارخانه میان کوچه‌های بهار و پاییز، در نقش نگاره‌ها و تن تندیس‌ها، خیل شیرزن‌ها آشکار شده بودند؛ مادران، همسران، عاشقان و موجودات مونث (نماد طبیعت زاینده) که در طیفی از رنگ‌ها آرامش بخش و لطیف، از دوستی و روشنایی و مهر حکایت می‌کردند.   زن که هم خورشید است، هم شیر، هم تاج و هم ستاره، نماد مهر آفرینش است و درفش زیبایی و علم و شکیبایی؛ یعنی تمامی ‌آنچه حیات پنهانی جامعه ایرانی را در هزاه‌های پر از هجوم خشونت و حماقت و ستم از آسیب عمیق در امان داشته و خانواده و وطن را با مهر و صبوری اش ایمن کرده است.ژازه در مقام نقاش و تندیسگری ایرانی، روح غزل‌های عارفانه و عاشقانه را که عشق به تمامی‌ موجودات را قدرت شیرزن‌ها و خورشید خانم‌ها بازتاب داده بود تا به یادمان بیاورد که آفرینندگی و زایندگی رهایی بخش و زیباست.   کیخسرو در خواب نقاش از او پرسید: «آن پرده‌ها که اقتدار ما و جمال یار ما را نشان می‌داد، آیا تمام نشده است؟» نقاش که از هیچ سلطانی جز سلطان دلش سفارش نمی‌پذیرفت، بهانه آورده بود که: «می‌دونین چیه؟ این جور کار- کار نقاشی و مجسمه سازی- هیچ وقت تمومی ‌نداره. هرچی بسازی، می‌بینی یه پله‌ای بوده که بالا بره از ناشناخته. این خاصیت هنره که آدم هیچ وقت راضی نیست از خودش، از کارش. برای همینه که دائم می‌سازه. این کار عین کار دنیا تمومی ‌نداره.»کیخسرو با قهر و عتاب گفته بود: «این همه سال یک شیر و خورشید برای ما نساختی؟»ژازه گفته بود: «من شیر و خورشید نمی‌ساختم. من عشق می‌ساختم و مهربونی و صلح و مدارا. من دنیای عاشقانه وطن خودمو، زندگی کردن زیر آفتاب درخشانو، نشون می‌دادم.»با زنگ تلفن بیدار شده بود. ناشر از او دعوت می‌کرد تا برای دیدن فرم‌های نهایی کتاب تازه‌اش به چاپخانه برود.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 731]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن