واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
وي در ادامه استدلال ميكند كه «مذهب حتي بيشتر از مسأله قوميت بين انسانها به وضوح و به طور عميقي تمايز ايجاد ميكند.» وي هشدار ميدهد كه «يك شخص ممكن است نيمه فرانسوي و نيمه عرب باشد و در عين حال شهروند دو كشور محسوب شود. اينكه نيمه كاتوليك و نيمه مسلمان باشي بسيار دشوارتر است.» برخورد تمدنها مذهب را متغير اساسي و در نتيجه «جداكنندة» اصلي ميان انسانها ميداند.
دومين توضيح براي حتمي بودن درگيري در نظرية برخورد، به توسعة سريع روند جهانيسازي مربوط ميشود. جهانيسازي - پيوند ميان اقتصادها، سياستها و جوامع - يكي از مهمترين تغييرات در روابط بينالملل در عصر جديد است. با ظهور سيستمهاي ارتباطي و حمل و نقلي سريعتر و كارآمدتر، دنيا كوچك و كوچكتر ميشود، و انسانها، در هر جا كه زندگي كنند و هر كاري كه انجام دهند، به هم نزديكتر ميشوند. اگر چه بيشتر استدلال ميكنند كه اين نوع تعاملات موانع را از بين ميبرد و سبب نزديكي ميان انسانها ميشود، مكتبهانتينگتون به نحو غير مستدلي عكس آن را بيان ميكند و ميگويد كه اين تعاملات «آگاهي و هوشياري نسبت به تفاوتهاي موجود ميان فرهنگها و مردم را افزايش ميدهند.» وي بر اين باور است كه جهانيسازي به جاي گسترش كثرت گرايي و مدارا موجب ارتقاي بيگانه هراسي و تنفر فرهنگي ميشود.
هانتينگتون به عنوان سومين عامل در غير قابل اجتناب بودن برخورد به عوامل اقتصادي اشاره ميكند. امروزي كردن اقتصاد آن چنان بر دنيا اثر ميگذارد كه هرگز قبلاً چنين اثري نداشته است.
امروزي كردن اقتصاد، همراه با تغيير اجتماعياي كه به راه مياندازد، انسانها را از «هويت محلي و قديمي خود» جدا ميكند. زندگي سنتي دگرگون ميشود، و آنچه از نظر تاريخي يك گروه از انسانها را توصيف ميكرد، ديگر وجود خارجي ندارد.
بنابراين نظرية برخورد استدلال ميكند كه انسانها به طور روز افزون به مذهب بنيادگرا، اغلب براي پر كردن خلأ به وجود آمده، رجوع كنند.
انسانها خواستار دوام و ثبات هستند. آنها ميخواهند كه ريشه داشته باشند. وقتي عناصر سنتي كه معرف زندگي روزمرة آنان هستند، مختل ميشوند، آنها به طور طبيعي تلاش ميكنند كه خلأ و بيثباتي اجتماعي و رواني را در زندگي خود پر كنند.
يكي از قابل ملاحظهترين روشها كه اين خلأ را ميتوان با آن پركرد، برگزيدن ارزشها، باورها و رسوم سخت مذهبي است. بنابراين مذهب شكافي را كه با حذف جامعة سنتي به وجود آمده است، پرميكند. اين وابستگي جديد و سفت و سختتر به مذهب، عمق بيشتري به تفاوتهاي موجود بين تمدنها ميدهد و شباهتهاي موجود ميان اعضاي يك تمدن را بيش از پيش تقويت ميكند.
چهارمين عامل در نظرية برخورد تمدنها به «نقش دوگانة غرب» مربوط ميشود. آگاهي نسبت به تمدن مهمتر ميشود، چون غرب در اوج قدرت خود است، اما همزمان، بسياري از كشورهاي غيرغربي در حال تجربة چيزي هستند كه «بازگشت به ريشههاي رويداد» رد ارزشهاي غربي و بازگشت به درون براي در آغوش گرفتن ارزشهاي بومي شرح داده ميشود. اين رد ارزشها و نمادهاي فرهنگ غربي - موسيقي، لباس، هنر و ساختارهاي حاكميت - است. تمدنهاي غير غربي كمتر به غرب به عنوان الگوي توسعه و مدرن گرايي نگاه ميكنند. اين در حالي است كه آنها تصور ميكنند قادرند به روشي كه كاملاً غيرغربي است، پيشرفت كنند. پيروان نظرية برخورد معتقدند كه اين مخالفت با ارزشهاي غربي، درست در زماني كه غرب در اوج قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي است، باعث ايجاد تنش و در نهايت رويارويي ميشود. اين رويارويي بين غرب و كساني خواهد بود كه از «تمايل، اراده و منابع لازم براي شكل دهي دنيا به روشهاي غير غربي» برخوردار هستند.
هانتينگتون به شرح مناطقي از دنيا ميپردازد كه درگيري تمدن محور در آن در حال وقوع است و پيشگويي ميكند كه در چه مكانهايي برخوردها در آينده احتمالاً به وقوع خواهند پيوست. در عصر بيداري تمدن، اين خطوط اشتباه مناطقي هستند كه مرز يك تمدن با مرز تمدن ديگر تلاقي ميكند. گرچههانتينگتون از نمونههاي درگيري در يوگسلاوي سابق، چين و ژاپن استفاده ميكند، اما روي درگيريهايي تمركز ميكند كه به تمدن اسلامي مربوط ميشوند، زيرا «اسلام مرزهاي خونيني دارد.» وي ميگويد كه درگيري ميان تمدن غربي و تمدن اسلامي بيش از 1300 سال ادامه داشته است و در حقيقت «خاتمة اين تعامل نظامي چند صد ساله ميان غرب و اسلام غير محتمل است. اين درگيري ممكن است خصمانهتر نيز بشود.»
پيروان نظرية برخورد استدلال ميكنند - برخلاف غرب - دموكراسي براي جهان اسلام خطرناك است و در نهايت احتمال برخورد ميان تمدنها را افزايش ميدهد زيرا «ذي نفعهاي اصلي اين فرصتهاي [دموكراتيك] جنبشهاي اسلامي بودهاند.» «در جهان عرب، در كوتاه مدت، مرامهاي دموكراتيك غربي نيروهاي سياسي ضد غربي را تقويت كردهاند.» (توجه كنيد كه دموكراسي معادل «دموكراسي غربي» است - اين نظريه جهاني بودن ارزشهايي مثل آزادي، دموكراسي و اختيار را ناديده ميگيرد.)هانتينگتون با ذكر نمونههايي از درگيري در مرز جنوبي تمدن اسلامي با «آفريقاي بت پرست / كافر/ مسيحي» در مكانهايي مثل سودان، چاد و نيجريه ادامه ميدهد.
يکشنبه 17 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]