واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: "اختلال طریقه" ........ خطری كه استنباط های نوین فقهی را تهدید می كندتحولات سریع اجتماعی و اقتصادی , بشر امروز را با پدیده های پیچیده فراوانی روبرو ساخته است . پدیده هایی كه هر روز بیش از گذشته , خود را بر زندگی ما تحمیل می كنند تا جائی كه اینك بانك , رایانه , تلویزیون و.... از اجرا لاینفك زندگی شمرده می شود. ظهور این پدیده ها , فقهای عصر ما را با انبوهی از سوالات نو پیدا مواجه ساخته است , روشن است كه بی اعتنائی به این سوالات , هرگز به محو شدن آنها نمی انجامد , بلكه متراكم شدن پرسش ها , دامنه ابهامات را افزایش داده و مشكلات بیشتری بار می آورد.اگر « مالكیت معنوی » تا دیروز در حد « یك مساله » مطرح بود , و گاه موضوع « یك مقاله یا رساله » قرار می گرفت , هم اینك « یك گرایش » مستقل حقوقی در دانشگاههاست كه مانند حقوق جزا و یا حقوق عمومی , پژوهشگرانی را اختصاصا جذب می كند , در حالی كه هنوز برای حوزویان زوایای فراوانی از این موضوع , بكر و ناشناخته باقی مانده است .حضرت امام خمینی در منشور برادری به پاره ای از مسائل مورد نیاز این عصر كه باید فقها برای آن فكری كنند اشاره نموده و اضافه كرده اند كه « همه اینها گوشه ای از هزاران مساله مورد ابتلای مردم و حكومت است » (1 )با ورود اینگونه مسائل به حوزه های علمیه , شاهد دو عكس العمل متضاد می باشیم : نخست عكس العمل فقهایی است كه رغبتی برای بررسی این نوع مسائل ندارند , مثلا اگر ده سال به بحث معاملات اشتغال داشته باشند , هرگز از دائره فروعی كه شیخ انصاری مطرح كرده است , فراتر نمی روند و توجهی به مسائل جدید نمی كنند. عكس العمل دیگر از سوی كسانی است كه با اشتیاق به سراغ اینگونه مسائل رفته و به اظهارنظر می پردازند , ولی به دلیل سست بودن مبانی و اختلال در شیوه های اجتهاد , به نتیجه مطلوب دست نمی یابند. و در این میان فقهای زمان شناسی كه با حفظ اصول و با اتكا به شیوه های مقبول حوزوی , قدم در عرصه های جدید بگذارند , اندك اند.در چنین شرایطی , حوزه بیش از گذشته , با خطر « اختلال طریقه » در كار استنباط مواجه است . « اختلال طریقه » یك اصطلاح جدید , و یك تعبیر تازه نیست , این واژه در ادبیات فقهی گذشتگان مانند صاحب جواهر , كاربرد فراوانی دارد . (2 ) صاحب جواهر با این تعبیر به رویه علمی و سبك اجتهاد كسانی نظر دارد كه هر چند از قدرت استنباط برخوردارند , ولی در شیوه استنباط , به انحراف و اشتباه مبتلا شده و از روش صحیح اجتهاد و قواعد مربوط به آن , عدول كرده اند. در جواهر معمولا از فیض كاشانی و محدث بحرانی به این عنوان یاد شده و سبك استنباط آنها مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفته است . مثلا وقتی فتوای فیض نقل می شود كه « پوست مردار با دباغی پاك می شود » , صاحب جواهر كه آن را برخلاف « ضرورت مذهب » می داند , می گوید : نباید از آن شگفت زده شد , زیرا شیوه استنباط فیض , از اساس مختل است . (3 ) هم چنین وقتی فتوای صاحب حدائق نقل می شود كه « جمع بین فاطمیین حرام است » جواهر آن را فتوائی بی سابقه می داند كه ناشی از « اختلال طریقه » است (4 ) و چنین نقدهائی در مواضع دیگر جواهر نیز بچشم می خورد . (5 )علائم اختلال طریقهاختلال طریقه , علائم و نشانه های مختلفی می تواند داشته باشد : كج فهمی از آیات و روایات , تاثیرپذیری از محیط , اعتماد به استمسانات , و از آن جمله « بی اعتنائی به كلمات اصحاب » . كسانی كه به این آفت گرفتار می شوند به گمان « آزاداندیشی » و به نام رهائی از تقلید بزرگان , به نوعی استقلال و سپس استبداد رای می رسند و در كار استنباط , « فهم اصحاب » و « فتاوای قدما » را به طور كلی نادیده می انگارند.حضرت امام خمینی كه در بحث نجاست كفار , فتوای اصحاب را مانع جدی برای قول به طهارت می داند , می گوید : « این احتمال كه همه فقها در همه اعصار , در چنین مساله ای كه ادله آن واضح است , برمبنای اجتهاد خود نظر داده باشند , بالضروره منتفی است . و همین اشتهار تاریخی نشان می دهد كه چنین فتوائی از ائمه اخذ شده است . از سوی دیگر , حجیت « خبر ثقه » , دلیلی جز بنای عقلا ندارد و آنچه در این زمینه در كتاب و سنت آمده , امضای همین بنا می باشد. و روشن است كه اگر روایتی در اختیار اصحاب باشد و مورد عمل آنها قرار نگیرد , از نظر عقلا , اعتبار خود را از دست می دهد و صرف « وثاقت راوی » , در نزد عقلا برای عمل به روایت كافی نیست . (6 )از جمله فقیهانی كه در استنباطهای خود , اعتنائی به نظر قدما نداشته و از مخالفت با جمیع طایفه ابائی ندارد , فیض كاشانی است , وی در مقدمه مفاتیح اشاره می كند كه مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته و از دیگران كه « لایعرفون الهر من البر » جدا شده و از تبعیت از گذشتگان فاصله گرفته است و بجای اعتماد به اجماع و شهرت , و بدون اتكا به اصول بی پایه و اساس , در پرتو « نور الهی » به استنباط می پردازد . (7 ) وحید بهبهانی كه به شرح مفاتیح پرداخته , در ذیل این جملات , از اینكه فیض , اینگونه گستاخانه به ساحت فقها متعرض شده و آنان را به سو فهم متهم نموده , اظهار تعجب می كند و اضافه می نماید فیض كه مدعی رهایی از تقلید است , در این كتاب , دربست مقلد مدارك و مسالك است ـ الا ما شذ و ندر ـ وحید سپس ابعاد مختلف این تقلید صاحب جواهر در مباحثه با فیض , و در نقد نظریه او در « تطهیر پوست مردار با دباغی » می گوید : « روایاتی كه مستند فیض قرار گرفته , مورد اعراض همه اصحاب ـ از قدما و متاخران ـ است و این اعراض آنها را از اعتبار ساقط می كند , و اینگونه استدلال , ناشی از « اختلال طریقه » است , چرا كه وی به « كلام اصحاب » كه حجت خداوند بر زمین و امین بر احكام اند ـ در كنار روایت معتبر اعتنا نمی كند , و چگونه می توان به چنین مبنائی ملتزم شد , در حالی كه اگر انسان احكام فقه را صرفا براساس روایات , و بدون توجه به كلام اصحاب , استنباط و تدوین كند , به فقهی خارج از چارچوب همه فرق اسلامی , خواهد رسید! و براین اساس است كه هر چه روایات یك مساله بیشتر و اعتبار اسناد آن افزون تر باشد. در صورتی كه اصحاب از آن اعراض كرده باشند , وهن و سستی آن روایات بیشتر خواهد بود تا جائی كه انسان اطمینان پیدا می كند كه ظواهر این روایات , مقصود نیست . (9 )آیا می توان , از « فقه جواهری » سخن گفت , ولی از مبانی مسلم جواهر عدول نموده و به مانند عده ای از علمای اخباری به آرای شاذی اعتماد نمود كه هرگز در تاریخ فقه شیعه , سابقه نداشته است ! ای كاش آنان كه به آرای شاذ رو آورده اند و با جرات تمام , آرای سلف صالح را كنار می گذارند , بجای استفاده از تعبیراتی مانند « فقه جواهری » , « اجتهاد آزاد » , « فقه امام خمینی » , « مقتضیات زمان » و..... مبانی فقهی خود را به شكل مستدل عرضه می كردند تا آشكار شود كه بین دیدگاههای آنان , با مبانی امثال صاحب جواهر و امام خمینی « چه نسبتی » وجود دارد و آرا آنها در كجا ریشه داردالبته نباید پنداشت كه « اختلال طریقه » همیشه به ارائه « آرا جدید » و الزاما به فرق اجماع می انجامد , بلكه به عكس گاه فقیه در اثر اختلال طریقه , از استنباط بازمی ماند و دچار وسوسه می گردد. این آفت در شرایطی بروز می كند كه شخص دچار تحیر شود و در اثر كثرت مناقشات و ایرادات , ثبات فكری خود را از دست بدهد. در میان فقهای متاخر , مقدس اردبیلی ـ كه به دقت نظر و عمق فقاهت معروف است ـ با این مشكل مواجه است , و لذا ذهن جوال و اندیشه نقادش , بر فتوا و رایی استقرار نمی یابد , و خرده گیریهای دائمی اش , اجازه سكون و آرامش فكر به او نمی دهد. اردبیلی در ضمن بحث صلاه جمعه , تصریح می كند كه :« فانی ما افهم مساله اخالیه عن شی من الشبها الاقلیله من الكثیرات » (10 )روشن است كه با چنین شیوه ای , كار استنباط احكام , به طور كلی اختلال پیدا می كند و احكام شرعی در هاله ای از ابهام باقی می ماند ایراد وحید بهبهانی به اردبیلی كه دائما بذر تردید را در سرزمین فقه می پراكند و بدون آنكه برای پاسخ به سوال و یا رفع شبهه ای اقدام كند , صرفا به ایرادگیری می پردازد , این است كه با این رویه , چیزی از شریعت باقی نمی ماند :فانه رحمه الله فی غالب المواضع یناقش , فلوصح مناقشاته لم یبق للشرع والفقه اثر اصلا , ولم یوجد حكم شرعی الا فی غایه الندره , و این هذا من الدین والشریعه » (11 )وحید در جای دیگر چندان از مناقشات بی مورد اردبیلی ناراحت می شود كه كلمه استرجاع را به قلم می آورد , و « مرگ فقه » را در روش استنباطی او می بیند.فانالله و انا الیه راجعون فی موت الفقه , الاتری ان الشارح لا توجد مساله فقیهه خالیه عن الاضطراب عنده ! (12 )طرح موضوع « اختلال طریقه » برای دوستان جوان حوزوی كه آرا فقهی جدید را مطالعه می كنند و در درس های فقه حضور می یابند , برای توجه به این نكات است :1 ـ اختلال طریقه را به عنان یك « آفت جدی » برای اجتهاد و فقاهت , بشناسیم .2 ـ با مراجعه به آثار اجتهادی فقهای گذشته , حدود و ثغور اختلال طریقه و اشكال مختلف آن را ترسیم كنیم .3 ـ زمینه های جدیدی را كه به بروز و تشدید این آفت می انجامد , شناسائی كنیم .4 ـ برای مصونیت فكری خود , همانگونه كه حضرت امام خمینی تاكید داشتند , شیوه سلف صالح را به درستی درك و اخذ كنیم .5 ـ برمبنای شیوه های صحیح و متقن اساطین فن , با آرا جدید برخورد هوشیارانه داشته و آنها را از نظر « اعتدال » یا « اختلال » طریقه , ارزیابی نمائیم .6 ـ در انتخاب استاد برای استفاده علمی , و در انتخاب مرجع برای تبعیت عملی , به معیار « استقامت سلیقه » توجه داشته و تاثیرات منفی افراد مختل الطریقه را در آشفتگی فكری شاگردان و انحراف عملی مقلدان جدی بگیریم .7 ـ تذكار وحید بهبهانی ـ قهرمان مبارزه با انحرافات استنباط فقهی ـ را به خاطر داشته باشیم كه « قوه قدسیه اجتهاد » از آن كسانی است كه مبتلا به « اعوجاج سلیقه » نباشند. زیرا اعوجاج سلیقه , فهم و درك انسان را مختل می كند و همانگونه كه گاه حواس ظاهری مثل چشم یا ذائقه , در اثر انحراف و اعوجاج , از احساس درست محروم می شوند , و برای پی بردن به اینگونه انحرافات حسی باید به افراد سالم مراجعه نمود , هم چنین گاه بیماری كج فهمی , توفیق درك صحیح را از انسان سلب می كند و برای كشف اینگونه كج اندیشی ها , باید اجتهادات هر شخص , بر اجتهاد فقهای بزرگ عرضه شود , البته گاه شیطان به انسان القا می كند كه موافقت با بزرگان , تقلید از ایشان است , و برای نشان دادن قوه اجتهاد خود , باید به مخالفت با آنان برخاست ! (13 )پاورقی :1 ) امام خمینی , صحیفه امام ج 21 , ص .1772 ) النجفی , جواهرالكلام , ج 1 , ص .413 ج 5 ص .283 ج 12 , ص 347 , ج 23 ص 379 , ج 17 ص .369 ج 24 ص .56 ج 25 ص 174 و .264 ج 36 , ص 250 و .389 ج 39 , ص .2673 ) همان , ج 5 , ص .3024 ) همان ج 29 , ص .3925 ) همان , ج 32 , ص 167 , 279 , .3146 ) امام خمینی , كتاب الطهاره , ج 3 , ص .3957 ) فیض كاشانی , مفاتیح الشرایع , مقدمه .8 ) وحید بهبهانی , مصابیح الظلام , ج 1 , ص .409 ) النجفی , جواهرالكلام , ج 12 , ص .26510 ) اردبیلی , مجمع الفائده , ج 2 , ص .36411 ) وحید بهبهانی , حاشیه مجمع الفائده ص .26312 ) همان , ص .72513 ) وحید بهبهانی , الفوائد الحادیه , ص .338اختلال طریقه , علائم و نشانه های مختلفی می تواند داشته باشد : كج فهمی از آیات و روایات , تاثیرپذیری از محیط , اعتماد به استحسانات , و از جمله « بی اعتنائی به كلمات اصحاب »تذكار وحید بهبهانی ـ قهرمان مبارزه با انحرافات استنباط فقهی ـ را به خاطر داشته باشیم كه « قوه قدسیه اجتهاد » از آن كسانی است كه مبتلا به « اعوجاج سلیقه » نباشند. زیرا اعوجاج سلیقه , فهم و درك انسان را مختل می كند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]