تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833263868
آتش بحرین به زودی دامن عربستان را می گیرد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - سفیر اسبق کشورمان در بحرین می گوید:اوضاع عربستان به گونه ای نیست که بتوانیم این کشور را در موضع قدرت تلقی کنیم.اشغال بحرین نیز مزید برعلت شده است چون وضعیت عربستان در سطح بین المللی را با چالش روبرو کرده است. بیش از یک ماه از ورود نیروی های نظامی عربستان سعودی به بحرین می گذرد و به رغم آنکه سعودیها ادعا می کنند کنترل اوضاع در بحرین را در دست دارند، این جزیره کوچک بیش از هر زمان دیگری به صحنه درگیری های خونین میان نیروهای نظامی و معترضین تبدیل شده است. طی چند روز اخیر مقامات سعودی و بحرینی در حالی بر تداوم حضور نیروهای سعودی تأکید کرده اند که به پیش بینی بسیاری از ناظران و کارشناسان سیاسی،حضور نظامی سعودی ها نه تنها وضعیت بحرین را حادتر خواهد کرد بلکه احتمال بروز نا آرامی در عربستان را نیز قوت خواهد بخشید. محمد فرازمند، سفیر اسبق ایران در بحرین روز سه شنبه میهمان کافه خبر بود و در این نشست آخرین تحولات بحرین مورد بررسی قرار گرفت. بحرین از چه زمانی ملتهب شد؟ریشه این نا آرامی ها به کجا باز می گردد؟اگر بخواهیم تاریخ مشخصی را برای آغاز اعتراضات بحرین بدهیم،غالبا تاریخ مذکور 14 فوریه ذکر می شود.14 فوریه روزی است که اولین گردهمایی بزرگ در میدان لولو بحرین شکل گرفت.یعنی دقیقا سه روز بعد از رفتن مبارک.گرد همایی اولیه مردم بحرین براساس دعوتی بود که جوانان از طریق اینترنت و فیسبوک انجام دادند و از این جهت می توان شباهتی بین تحولات جدید بحرین، مصر و تونس یافت.به تدریج اپوزیسیون سنتی و معروف بحرین نیز به تجمعات پیوستند.سیاست گام به گام احزاب اپوزیسیون در پیوستن به مردم بحرین نشانگر اینست که همانند سایر کشورهای عربی احزاب قدیمی و اپوزیسیون سنتی،به این سرعت توقع فراگیر شدن اعتراضات را نداشتند.گرچه ریشه اعتراضات در بحرین بسیار قدیمی تر از تحولات مربوط به پایان سال 2010 و آغاز سال 2011 است.مردم بحرین در طول 40 سال گذشته مطالباتی از حکومت داشتند و به اشکال مختلف آن را مطرح می کردند اما رفتن بن علی و مبارک برایشان الهام بخش بود به طوری که احساس کردند در بستر انقلاب های جدید عربی می توانند برخی از مطالبات گذشته خود را تحقق ببخشند. وضعیت و موقعیت احزاب معارض در این کشور چگونه است؟ در رأس احزاب معارض بحرینی،جمعیت الوفاق قرار دارد که دبیر کل آن شیخ علی سلمان و رهبر معنوی جمعیت شیخ عیسی قاسم است.طی ده سال گذشته از زمانی که پادشاه کنونی بحرین زمام امور را در دست گرفت و براساس برنامه اصلاحات شروع به اعمال تغییرات در بحرین کرد. الوفاق در کنار چند حز دیگر وارد مشارکت سیاسی شدند. دو جریان جدید به نامهای جمعیت الحق و جمعیت الوفا از الوفاق جدا شدند که این دو جمعیت اخیر غیرقانونی در بحرین اعلام شده بودند و اجازه فعالیت نداشتند. حزب العمل الاسلامی نیز که مشارکتی منقطع در عرصه سیاسی کشور داشته همواره در کنار الوفاق بوده است.در کنار احزاب شیعی باید جمعیت الاخاء را نیز افزود که عمدتا ایرانی تبارهای بحرین هستند.در کنار جمعیت های شیعی، دو تشکل سنی هم در اعتراضات ده سالۀ گذشته وجود داشتند که یکی سوسیالیسیتی و چپ گراست و دیگری بعثی- قومی است. به تدریج که اعتراضات به خصوص بعد از کشتار 17 فوریه توسط ارتش بحرین توسعه پیدا کرد، جمعیت الوفاق نمایندگان و اعضای فراکسیون خود را از پارلمان خارج کردند و به تدریج تجمعات صنفی، مدارس و دانشگاه ها به تظاهرات پیوستند تا اینکه روز چهارده مارس،نیروهای عربستان وارد بحرین شدند و اقدام به سرکوب مردم کردند. همه ما می دانیم که ریشه ناآرامی های بحرین به این دلیل است که اقلیتی بر اکثریتی تسلط دارند.چرا در طول 200 تا 300 سال حکومت خاندان آل خلیفه بر بحرین،شاهد چنین تحولاتی نبوده ایم؟آیا این جریانات را باید مدیریت شده دانست و یا متأثر از دومینوی انقلاب های تونس و مصر؟بیش از 40 سال از استقلال نمی گذرد. قبل از آن آل خلیفه به نمایندگی از استعمار انگلستان در آنجا حکومت می کردند.لذا موضوع تحولات سیاسی و شکل گیری معارضه به بعد از سال 1971 باز می گردد.بعد از اینکه بحرین مستقل شد و ایران نیز با استقلال بحرین موافقت کرد، مجلس ملی در بحرین تشکیل شد که بسیاری از سران معارضه فعلی از جمله شیخ عیسی قاسم و قبل از وی عبدالامیر الجمری عضو مجلس ملی تشکیل شده در سال 1973 بودند. یکی از خواسته های معارضین بازگشت به آن مجلس 1973 است و همیشه حسی نوستالژیک نسبت به سالهای 1973 تا 1975 که مجلس ملی بحرین منحل شد،داشته اند.البته بعد از روی کارآمدن پادشاه کنونی، شیخ حمد در سال 1999 بنای اصلاحات در کشور را گذاشت و منشوری را برای تحقق آن اعلام کرد که در 2001 به رای گذاشته شود و بالای 98 درصد مردم به آن رأی دادند. تصور مردم این بود که قرار است دوباره مجلسی در حد اختیارات مجلس سال 1973 در بحرین تشکیل شود و شیعیان و یا اکثریت جمعیت بحرین از اقلیت خارج شوند و از محرومیت تاریخی نجات یابند. اما در عمل به دلیل وجود اختلاف نظر میان ملک حمد و نخست وزیر و همچنین فشارهای پنهان عربستان ملک حمد به تدریج از اصلاحات وعده داده شده عدول کرد. بعد از اینکه 98 درصد مردم به منشور رأی دادند، پادشاه در سال 2002 قانون اساسی کشور را تصویب و اعلام کرد بدون اینکه به رأی مردم گذاشته شود و یا مجلس موسسانی برای نوشتن قانون اساسی تشکیل شده باشد. این مسئله چگونه مورد پذیرش مردم قرار گرفت؟تفسیر ملک حمد این بود با رأیی که مردم به منشور دادند به وی اختیار داده شده تا قانون اساسی را بنویسد در حالی که این قانون اساسی فاقد وعده ها بود که ملک حمد به مردم داده بود، از جمله وعده ها این بود که پادشاهای مشروطه جایگزین نظام شیخ نشینی شود.در مرحلۀ بعد ملک حمد سیستم را به پادشاهی تغییر داد و دیگر خبری از دولت و مجلس منتخب در قانون اساسی نبود. به همین دلیل مردم بحرین از عدم تحقق اصلاحات وعده داده شده ملک حمد سرخورده شدند و بر همین اساس در اولین انتخابات در سال 2002 معارضین شرکت نکردند. چه شد که معارضین دوباره تصمیم به مشارکت گرفتند؟به تدریج معارضین به این نتیجه رسیدند که راهی جز مشارکت ندارد و حمایت لازم از مردم بحرین از سوی کشورهای منطقه و نیروهای بین المللی حاضر در خلیج فارس برای تحقق خواسته هایشان صورت نمی گیرد و فضا برای دست یابی به خواسته ها میسر نیست. لذا در سال 2006 معارضین در انتخابات شرکت کردند اما همان انتخابات به گونه ای مهندسی شد که اکثریت شیعیان نتوانستند بیشتر از 17 درصد از کرسی ها را به خود اختصاص دهند. الوفاق کماکان رهبری جریان معارض در پارلمان 2006 بر عهده داشت و از طریق پارلمان برخی از خواسته های مدنی خود از جمله مبارزه با فساد، زمین خواری و اعطای تابعیت به غیربحرینی را دنبال می کرد.در همین دوره افرادی از الوفاق جدا شدند با این توجیه که ملک حمد به وعده های خود عمل نکرده است.لذا ضرورتی برای مشارکت در برنامه های مهندسی شده پادشاه وجود ندارد.این جریانها جریان جمعیت الحق و الوفاء را تشکیل دادند. حسن المشیمع بارزترین فردی بود که ازالوفاق جدا شد و مشارکت سیاسی را تحریم کرد.در 2010 مجددا انتخابات برگزار شد. الوفاق باز هم شرکت کرد با این تحلیل که چاره ای جز حضور نیست. فاصله بین انتخابات اکتبر 2010 تا فوریه 2011 که کمتر از هشت ماه بود، الوفاق نمایندگان خود را از پارلمان خارج کرد و این نشان می دهد که هیچ کس طی یک سال پیش نمی توانست اتفاقات بحرین را پیش بینی کند. به عبارتی رهبری اعتراضات را الوفاق بر عهده دارد؟پتانسیل الوفاق به گونه ای است که می تواند جریان اعتراضات مردمی را در بحرین هدایت کند. در برهه ای با توجه به شدت یافتن اوضاع، کنترل شعارهای رادیکال از دست الوفاق خارج شد و برخی اسقاط نظام را خواستار شدند اما الوفاق هیچگاه خواستار اسقاط نظام نبوده بلکه خواستار اصلاحات و مصالحه بوده است.به دلیل تصویر درستی که از اوضاع و شرایط داخلی بحرین و بین المللی داشت.آنچه در بحرین با ورود عربستان به این کشور اتفاق افتاد، نشان می دهد که الوفاق نسبت به سقف مطالبات خود واقع بینانه عمل کرد. البته آنها برای مذاکرات پیش شرط کنار رفتن نخست وزیر را گذاشته بودند چون خیابان ها در این کشور ملتهب بود و شاید جریان میانه روی معارضه در آن مقطع جرأت نمی کرد که در آن فضا بدون پیش شرط وارد مذاکره شود. چرا گفتگوی دولت با معارضین به جایی نرسید؟در طول دوره اعتراضات دو بار برخورد شدید نظامی صورت گرفت.یکی روز 17 فوریه سه روز بعد از آغاز اعتراضات که ارتش میدان مروارید را پاک کرد و دیگری روز 14 مارس بود که نیروهای نظامی عربستان وارد بحرین شدند. در هر دو مرحله قبل از ورود ارتش نشانه هایی از نزدیک شدن دیدگاههای معارضین و ولیعهد بحرین بروز کرده بود و دو طرف در حال نتیجه گرفتن بودند.در حالیکه این امیدواری وجود داشت که دو طرف بتوانند با یکدیگر به تفاهم برسند نیروهای نظامی وارد خیابانها شدند.در مرحله اول نیروهای نظامی بحرین و در مرحلۀ بعدی نیروهای نظامی عربستان. یعنی نیرویی پنهان در بحرین روند مذاکره را دچار اختلال کرد؟بله. نیروی پنهانی با حمایت عربستان در بحرین مصالحه و توافق با مخالفان را بر نمی تافت و به طور مشخص دست پنهان نخست وزیر بحرین پشت این قضیه بود که مدت 40 سال این پست را در اختیار داشت. در مرحله اول که ارتش بحرین وارد روند سرکوب مردم شد در بامداد روز 17 فوریه ارتش میدان را از معترضین پاک کرد . اما حضور ارتش در خیابانها بیش از چند ساعت طول نکشید. وزاری خارجه شورای همکاری ساعت 10 صبح روز 17 فوریه در منامه جمع شدند و از تصمیم دولت بحرین برای سرکوب حمایت کردند که این بیانگر یک هماهنگی از پیش انجام شده میان عربستان و سایر اعضا بود. اما به فاصله چند ساعت بعد از نشست شورای همکاری خلیج فارس ارتش بحرین از خیابانها عقب نشست. دلیل این عقب نشینی چه بود؟در رسانه های بحرین اعلام شد که اوباما با ملک حمد تماس گرفته و دستور داده که نیروهای نظامی از خیابانها عقب نشینی کنند. به دلیل وابستگی امنیتی بحرین به آمریکا این دستور نمی توانست نادیده گرفته شود. بحرین کشور کوچکی است و بخشی از خاک این کشور مقر فرماندهی ناوگان پنجم آمریکاست حکومت یک اقلیت مهاجر بر اکثریت بدون حمایت خارجی قطعا میسر نبوده است. بعد از آن تاریخ تا یک ماه بعد باز هم خیابان ها در اختیار معترضین بود. مجددا قبل از 14 مارس نشانه هایی بروز کرد حاکی از آنکه ولیعهد بحرین که از طرف پادشاه مامور مذاکره با مخالفین شده بود و آمریکا هم حمایت می کرد،به دیدگاه های معترضان نزدیک شده است. یک روز قبل از ورود نیروهای عربستان به بحرین، ولیعهد بسته ای ارائه داد که در آن تقریبا اکثر خواسته های معارضین در آن گنجانده شده بود اما روز 14 مارس نیروهای عربستان وارد بازی شدند و همه چیز را به هم زدند. آیا نیروهای عربستان با چراغ سبز و یا برخلاف میل آمریکا وارد بحرین شدند؟ رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا یک روز قبل از ورود نیروهای عربستان در بحرین بوده و می شود اینگونه تحلیل کرد که این مسئله حاصل هماهنگی آمریکا، بحرین و عربستان باشد.ولی اگر به جزئیات امر دقت کنیم، می توان شکاف هایی را در این تحلیل یافت. اول آنکه بسته ای که ولیعهد ارائه کرد بعد از دیدار رابرت گیتس بوده این نشان می دهد که آمریکایی ها با این بسته موافق بوده اند. دوم اینکه در فاصله طرح ولیعهد تا اشغال بحرین تظاهرات مشکوکی در بندر مالی بحرین صورت گرفت.بحرین بندری دارد که محل استقرار شعب منطقه ای بانکهای جهانی است.بحرین به لحاظ بانکداری دومین کشور جهان بعد از سوییس است و بالغ بر 200 میلیارد دلار سرمایه در این کشور در گردش است.به عبارتی استراتژیک ترین منطقه در بحرین جدای از پایگاه آمریکا ،بندر مالی بحرین است.چون هیچ حکومتی در آمریکا نمی تواند با منافع سرمایه داران و بانکداران بزرگ بازی کند.این تظاهرات مشکوک مانع از آن شد که مصالح حاکمیت بحرین و معارضین پیش برود. به عبارتی میان منافع آمریکا و عربستان تضاد به وجود آمد؟سعودی ها نسبت به جریانات جهان عرب و به طور مشخص از رفتن مبارک عصبانی هستند و این انتقاد را به آمریکا داشتند که آنها خیلی زود جا زدند و معتقدند که این جا زدن آمریکا باعث گسترش انقلاب ها شده است. وضعیت میان عربستان و آمریکا متفاوت از وضعیت میان بحرین و آمریکاست. بحرین کشور بسیار کوچکی است که در همه زمینه ها به عربستان و آمریکا متکی است.درست است که عربستان از لحاظ امنیتی وابسته به آمریکاست اما در مسائل پیرامونی خودش با آمریکا چانه زنی می کند. منافع آمریکا با عربستان هم آنقدر در هم تنیده هست که آمریکا بر سر بحرین روابط خود را با عرستان تخریب نکند. به همین دلیل در موضع گیری هیلاری کلینتون در قبال ورود نیروهای نظامی عربستان به بحرین نوعی تردید مشاهده می شود.رسانه ها این موضع گیری را در وهلۀ اول تأیید اقدام عربستان تلقی کردند، اما به اعتقاد من فرار از موضع گیری بود. معارضین ورود عربستان را اشغال تلقی کردند. اگر در سطح بین الملل نیز اشغال تلقی می شد آمریکا باید عکی العمل نشان می داد. اما کلینتون اعلام کرد که آمریکا آن را اشغال نمی داند.رسانه ها این موضع گیری را به معنی تایید گرفتند ولی وقتی به جزئیات دقت کنیم فرار از مسئولیت بود. پس چگونه می توان این موضع را تفسیر کرد؟آمریکا در حال حاضر دست عربستان در مسائل بحرین را باز گذاشته شده است. گفته می شود که سعودی ها برای فرونشاندن انقلاب بحرین مهلت خواسته اند.این مهلت به گمان برخی به پایان رسیده و به گفته برخی ها تمدید شده است اما این مهلت بالاخره روزی به پایان خواهد رسید و نمی تواند دائمی باشد.بدون شک اعتراض مردم بحرین و کینه ای که نسبت به عربستان داشتند اگر امروز بیشتر نشده باشد، کمتر نیز نشده است و در این مدت هرجا که فرصت داشته اند اعتراض خود را علنی کرده اند. به رغم جو پلیسی گسترده در مراسم تشییع جنازه کشته شدگان و یا نمازهای جمعه که در شهرها و روستاها اقدام به اعتراض کرده اند . بالغ بر 500 تا 700 نفر دستگیر،70 نفر مفقود و تعداد 30 تا 35 نفر کشته شده اند که برای کشور کم جمعیتی مثل بحرین این ارقام بسیار زیاد است. جمعیت دقیق شیعیان در بحرین چقدر است؟اعلام آمار رسمی جمعیت در کشورهای عربی خلیج فارس موضوع پیچیده ای است.آماری که اعلام می شود معمولا برای اهداف سیاسی غیرواقعی است. قدر مسلم آنست که 70 درصد جمعیت 700 هزار نفری تا یک میلیون نفری بحرین را شیعیان تشکیل می دهند.علت مخفی کردن آمار شیعیان در بحرین اینست که در بحرین طی سالهای اخیر حاکمیت درصدد تغییر ترکیب جمعیتی بحرین بودند و به تعداد زیادی از سنی های غیربحرینی تابعیت بحرینی داده شده بود و دولت بحرین سال هاست که در حال تغییر بافت جمعیتی کشور به نفع سنی هاست. دلیل واهمه عربستان از بحرین چیست؟بحرین در همسایگی قطیف است و دو کشور از طریق یک پل به هم وصل می شوند.یکی از نگرانی های عربستان اینست که اعتراضات بحرینی ها به منطقه شرقیه عربستان که نفت خیز نیز هست، سرایت کند که در واقع استراتژیک ترین نقطه عربستان است. شهروندان شیعه در کشورهای خلیج فارس متأسفانه در طول تاریخ شهروندان درجه دو محسوب می شده اند واز حقوق اجتماعی،سیاسی و اقتصادی مساوی با بقیه شهروندان برخوردار نبوده اند. از دو دهه پیش مطالباتی برای گرفتن حقوق شهروندی در اکثر کشورهای خاورمیانه شروع شده الان شیعه به عنوان یک هویت احیا شده در منطقه خلیج فارس مطرح است و این هویت به دنبال مطالبات سرکوب شده خود است. عربستان اعلام کرده که نیروهای خود را خارج نخواهد کرد. سعودی ها تا چه میزان می توانند این مسئله را محقق سازند؟آنچه که عربستان و همچنین نخست وزیر بحرین نیز گفته اند اینست که تا دفع خطر خارجی(ایران) نیروهای سپر از بحرین خارج نخواهند شد. تعابیر مختلفی می توان از دفع خطر خارجی داشت اما باید توجه داشت آنچه که در بحرین باعث حضور نیروهای عربستان شد،خطر خارجی نبود. این مسئله بر همگان روشن است که به دلیل مسائل موجود میان مردم و حاکمیت بود که اعتراضات شکل گرفت و سعودی ها وارد بحرین شدند. اگر سعودی ها از بحرین خارج نشوند،چه اتفاقی می افتد؟ ورود نیروهای نظامی عربستان به بحرین اگرچه با سکوت و تأیید ضمنی آمریکا همراه بود اما برای سعودی ها کم هزینه نخواهد بود.اگر ادبیات سیاسی غرب را نسبت به بحرین مرور کنید، می بینید که صدای مجامع و سازمان های حقوق بشری در حال بلند شدن است که آمریکایی ها را به خاطر دوگانه بودن استانداردهایشان سرزنش و زیر سوال می برند.در بحرین در مقایسه با سایر کشورها به خصوص لیبی آمریکا و شخص اوباما را زیر سوال برده اند.محافل حقوق بشری انتقادات خود را نسبت به عربستان به خاطر برخورد نظامی با معترضین افزایش داده اند. در منطقه شرقیۀ عربستان اعتراضاتی در حمایت از بحرین دارد شکل می گیرد. در سراسر دنیا سفارتخانه های عربستان با اعتراضات گسترده مردمی مواجهند. هزینه های ورود عربستان به بحرین برای ایران چگونه است؟برای ایران هم به عنوان یک کشور منطقه ورود نظامی یک کشور به کشوری همسایه نمی تواند مسئله کم هزینه ای باشد. مردم ایران با مردم بحرین به لحاظ عقیدتی و فرهنگی احساس نزدیکی می کنند. به لحاظ تاریخی ایران 4 دهه قبل با استقلال بحرین موافقت کرده و این استقلال بنا به درخواست مردم بحرین صورت گرفته است. اگر بنا باشد کشوری که تنها چهار دهه از ایران جدا شده توسط کشوری ثالث اشغال شود قابل قبول نخواهد بود و تنش در منطقه افزایش خواهد یافت. هزینه های بلندمدت این ورود برای عربستان چه خواهد بود؟درست است که عربستان به ظاهر کنترل اوضاع در بحرین را دردست دارد اما اوضاع عربستان اوضاع خوبی نیست. اگر نگاهی به ادبیات موجود در خصوص عربستان تا پیش از انقلاب های خاورمیانه نگاه کنید اوضاع آن را بحرانی می بینید.چالش جایگزینی، بیماری و فرتوت بودن پادشاه و ولیعهد،نبودن آلترناتیو مورد پذیرش همگان در ساختار سیاسی این کشور،محاصره عربستان در میان انقلاب های خاورمیانه؛ بحرین در شرق و یمن در جنوب عربستان که در حال پیوستن به قطار دمکراسی خواهی هستند، همه و همه چالشهای بزرگی است که امروز عربستان سعودی با آن روبروست. به یمن اشاره کردید،آیا تحولات یمن می تواند برای عربستان هزینه ساز باشد؟نکته قابل توجه در خصوص یمن اینست که در یمن مردم از 11 فوریه که به خیابان آمده اند خیابانها را خالی نکرده اند و هر روز در خیابان های یمن در همه شهرها مردم حضور دارند.علی عبدالله صالح برای مهار این جمعیت هر هنری که داشته به کار بسته اما فایده نکرده است. صالح یکی از متحدان عربستان سعودی است که بویژه در ده سال اخیر در افق سیاست های عربستان حرکت می کرده است. از دست دادن علی عبدالله صالح ضربه بزرگی به عربستان خواهد بود. در یمن حکومتی مردمی روی کار خواهد آمد.حکومت علی عبدالله صالح رو به پایان است. در حال حاضر مسئله رفتن و یا ماندن صالح نیست، بلکه هم اکنون مسئله جانشینی و چگونگی رفتن او مطرح است.خواست صالح اینست که به صورت آبرومندانه از یمن خارج شود.سه استان یمن در اشغال عربستان است و علی عبدالله صالح آن را به رسمیت شناخته است، اگر قرار باشد حکومتی مردمی در یمن روی کار آید،با توجه به اینکه بافت سه استان هنوز یمنی است، این احتمال وجود دارد که دولت آینده یمن آن را از عربستان مطالبه کند.اوضاع عربستان به گونه ای نیست که بتوانیم این کشور را در موضع قدرت تلقی کنیم.اشغال بحرین نیز مزید برعلت شده است چون وضعیت عربستان در سطح بین المللی را با چالش روبرو کرده است. سعودیها فعلا با استفاده از نقش برادر بزرگی در شورای همکاری داشته کشورهای کوچکتر شورای همکاری را مجبور به تایید سیاستهای خود کرده اما اگر مراجعه ای حداقل به شبکه الجزیره داشته باشید می بینید که قطری ها فعلا تحت فشار در حال تایید سیاست های سعودی ها هستند..عمان، کویت و امارات نیز به همین ترتیب. قطعا هیچ یک از کشورهای خلیج فارس با این اقدام موافق نیستند.اگر بنا باشد ورود نیروهای نظامی عربستان به کشورهای کوچکتر خلیج فارس عرف شود،هیچ تضمین وجود ندارد که فردا روز وارد کشور دیگر نشود. این تحلیل وجود دارد که عربستان زین پس بحرین را به حال خود رها نخواهد کرد.آیا این به معنای هضم شدن بحرین در عربستان است؟کمااینکه با تازگی بحرین نیز به نیروهای سعودی تابعیت بحرینی داده است.در روابط بین الملل دوره انضمام یک کشور به کشور دیگر گذشته است.در طول سه دهه گذشته فروپاشی و تجزیه کشورها بوده ایم.ولی شاهد اشغال و انضمام کشوری توسط کشور دیگر نبوده ایم. جامعه بحرین با عربستان کاملا متفاوت است و قابل هضم در جامعه عربستان نیست.ضمن اینکه عربستان در موضع و شرایطی نیست که بتواند چنین عرض اندامی کند. حتی در مخافل سیاسی، امروز موضوع تجزیه عربستان مطرح است. بعد از اینکه دومینوی عربی شروع شده و دوران دیکتاتور های مادام العمر به سر آمده، در داخل و خارج عربستان این پرسش مطرح است که چه ساختاری در انتظار این کشور است.عربستان طی این 80 سال موفق به ایجاد دولت ملت نشده لذا این مسئله را نباید اینگونه دید. ویژگی بارز این انقلاب ها چیست؟آنچه که در خصوص انقلاب های عربی مغفول مانده، اینست که قبل از اینکه در خیابان ها چیزی تحقق بگیرد در ذهن عربی تغییر صورت گرفته، وضعیت کنونی اعراب با گذشته کاملا متفاوت است. شاید در گذشته پذیرش رئیس جمهوری مادام العمر برای عرب ها پذیرفته شده بود اما الان دیگر اینگونه نیست تغییر در تفکر عرب پدید آمده است.عرب امروزی تحت تأثیر شبکه های اجتماعی و رسانه ای به این درک رسیده است که چرا نباید چرخش قدرتی در کشورش صورت گیرد. برخی از تحلیل گران بر این اعتقادند که آمریکا نخواهد گذاشت اتفاقی همچون مصر و تونس صورت گیرد، این مسئله تا چه میزان شدنی است؟پذیرفتن این تحلیل مقدماتی دارد.مقدمه اول اینست که بپذیریم کل این انقلابات مهندسی شده است.دوم اینکه این انقلاب ها چیزی خارج از اراده کسانی است که آن را مهندسی می کنند.دست کم درباره مصر و تونس اینگونه نیست. شواهد نشان می دهد که آمریکایی ها پله پله کنار رفتن مبارک را پذیرفتند.اتفاقا موقعیت مبارک در زمان اوباما ارتقا پیدا کرده بود.اوباما از زمان روی کارآمدنش پرونده تغییر و اصلاحات در خارمیانه را کنار گذاشت،چون با چالشی به نام غزه، ریاست جمهوری خود را آغاز کرد.اولویت اوباما را پیشتر بوش تعیین کرده بود و آن حل منازعه فلسطین و اسراییل بود.برای حل و فصل این معضل اوباما به این مسئله نیاز داشت که نوع رابطه آمریکا به متحدین سنتی خود را تغییر ندهد.لذا آمریکایی ها به یکباره خود را با این انقلابات عربی مواجه دیدند و در تلاشند تا مسائل را قدم به قدم به شکل روزانه مدیریت کنند.آمریکایی های تصور می کردند که بعد از مبارک عمر سلیمان می تواند زمام امور را در دست گیرد.اما خیلی زود دریافتند که نه عمر سلیمان و نه ارتش قادر به کنترل اوضاع نیستند. من فکر نمی کنم که این توانایی برای تدبیر و اداره امور در دست کسی باشد. آمریکا در وضعیتی نیست که بتواند به سران سعودی تضمین عدم تغییر را بدهد.امروز عربستان خود با چالشهای زیادی روبروست. مردم در این کشور به آگاهی رسیده اند. اما بخش قابل توجهی از جمعیت را بدوی و چادرنشین تشکیل می دهند و ساختار حکومتی در واقع برآیند همین بافت است.پول نفت طی سالهای اخیر تغییرات زیادی را در جوامع عربی ایجاد کرده است.حتی در کشوری همچون یمن پول نفت تحولاتی را ایجاد کرده است.شاید تصور نکنید که متمدن ترین و لوکس ترین انقلاب عربی در یمن در حال وقوع است.جامعه ای بسیار سنتی و فقیر که بیش از 70 درصد مردن زیر خط فقر زندگی می کنند، در یمن حتی یک زن بدون نقاب در یمن پیدا نمی کنید. جامعه ای که سرانه اسلحه برای هر فرد سه قبضه است و قریب به 60 میلیون قبضه اسلحه در دست مردم است.با این حال در چنین جامعه ای از طرف معارضین یک تیر شلیک نشده است و این نشان دهنده تحولی بزرگ در جهان عرب است. در جهان عربی که مردم و سرانشان ادبیات تندی نسبت به هم داشتند الان در خیابان نسبت به هم توهین نمی کنند و حتی یک شعار مرگ بر کسی دیده نمی شود. این ها تحولاتی است که در اثر پول نفت، توسعه رسانه ای و شبکه های اطلاعاتی ایجاد شده است. با توجه به فضای حاکم میان ایران و کشورهای خلیج فارس چقدر رویارویی اعراب و ایران را پیش بینی می کنید؟از ابتدای این جریانات یکی از دغدغه های غرب و عربستان اینست که ایران چگونه نسبتش را با انقلاب ها تعریف می کند. این نگرانی همیشه وجود داشته است. یکی از اهرم هایی که همه کشورهای عربی و همه دیکتاتورهای عربی سعی می کنند به آن متوسل شوند نسبت دادن تظاهرات به ایران است. در مصر هم ابوالغیط، وزیر خارجه مصر نیز همین ادعا را مطرح کرد و نا آرامی ها را به ایران نسبت داد. سیاستگذاران ما باید متوجه باشند که هرگونه ایجاد نسبت بین ایران و انقلاب های عربی که تا کنون نشان داده اند برخاسته از مطالبات مردم است، به ضرر مردم تمام خواهد شد.این مسئله به خصوص درباره بحرین بیشتر مصداق دارد. یکی از کارهای مهمی که جریان الوفاق انجام داد در ده سال گذشته نشان دادن استقلال خودشان بود در حالیکه حکومت آل خلیفه همواره این اهرم را داشت که نگاه شیعیان بحرین به ایران است. اما جریان الوفاق در طول ده سال گذشته موفق شد به جهان عرب ثابت کند که جریانی کاملا مستقل است. آیا ایران می تواند بی تفاوت باشد؟ما در مناسبات منطقه ای نمی تونیم بی تفاوت بمانیم همانگونه که نسبت به فلسطین نبودیم. اما باید هوشمندانه عمل کرد و بهانه به دست عربستان نداد.البته این ادعاها هنوز در غرب از سوی کسی پذیرفته نشده، این اتهامی قدیمی است ول کسی آن را نمی پذیرد.به این مسئله نیز باید توجه داشت که یکی از چالش های آینده خاورمیانه چالش طائفی است.اختلافات شیعی و سنی در آینده سایه خود را بر سر خاورمیانه خواهد داشت. اکثریت معترضین بحرینی شیعه هستند اما مطالبات مذهبی نیست. قاعدتا نگاهی که اعراب به تونس و مصر دارند به بحرین نخواهند داشت. همین مسئله دیپلماسی ما را بسیار پیچیده می کند. از سویی سیاستمداران ما باید برای داخل جواب داشته باشند و از سوی دیگر به گونه ای رفتار کنند که در خارج اتفاقی نیفتند. سوای از این ها تنش در خاورمیانه به نفع هیچکس نیست. خلیج فارس برای غربی ها خیلی مهم است هرگونه تنشی می تواند امنیت انرژی را به مخاطره بیندازد . ایران نیز به عنوان کشوری است که از ایجاد نظام های مردم سالار در کشورهای عربی ضرر نمی کند و با خاورمیانه دموکراتیک تر بهتر می تواند تعامل داشته باشد.در چنین شرایطی اگر ایجاد تنش در خلیج فارس به معنی سد ایجاد کردن در مقابل انقلاب های عربی باشد به نفعش نیست.عربستان سعودی هم با توجه به بحران داخلی که گریبانگیرش هست و با توجه به اینکه باید با مردم بحرین به عنوان کشور همسایه در آینده زندگی کند و با توجه به اینکه بخشی از جمعیت داخل عربستان ابراز همدردی می کنند به نفع آنها نیست که حضورشان در بحرین را تداوم بخشند. بنابراین راه حل برون رفت از بحران بحرین چیست؟بحران بحرین یک راهکار دیپلماتیک دارد قبل از اینکه راهکار نظامی داشته باشد. مردم بحرین می توانند در صورت عدم دخالت عربستان بر سر میزان اصلاحاتی که در این کشور باید انجام شود به توافق برسند.سعودی ها و بحرینی ها برای ورود نظامی به یک کشور نیاز به یک مستمسک قانونی داشتند. از همین رو به اساسنامه شورای همکاری خلیج فارس و پیمان دفاعی سپر جزیره استناد کردند. در حالی که این بهانه حتی از سوی اعراب و رسانه های آنها نیز موجه نیست چرا که اولا اساسنامه شورای همکاری خلیج فارس در قبال تهدید خارجی اجازه ورود به نیروهای نظامی را داده است و ثانیا هیچ پیمان نظامی با به کار گرفتن زور و خشونت علیه مردم غیر مسلح موافق نیست.چرا که با ابتدایی ترین موازین حقوق بشری در تعارض است. آیا یک کشور می تواند از ارتش خود برای سرکوب مردم خودش استفاده کند که کشور دومی بیاید و برای سرکوب مردم از آن استفاده کند.این منطق ضعیفی است که عربستان در پیش گرفته است. تنها امید عربستان برای اینکه دنیا چشمان خود را بر روی این منطق سست ببندد، نسبت دادن جریانات به ایران است.بر همین اساس عربستان با اصرار و فشار در تلاش است که چند کشوری دیگر منطقه خلیج فارس را نیز با خود همراه کند. به طوری که از کویتی ها هم خواسته اند که پروژه ای را علیه ایران راه بیندازند. 16346
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]
صفحات پیشنهادی
مدام فكر میكنم كه مرگم نزدیكه - اضافه به علاقمنديها
آتش بحرین به زودی دامن عربستان را می گیرد · مردي که 21 سال نخوابيده است · يك ميليارد و 200ميليون ريال تسهيلات به هنرمندان گيلاني پرداخت مي شود ...
آتش بحرین به زودی دامن عربستان را می گیرد · مردي که 21 سال نخوابيده است · يك ميليارد و 200ميليون ريال تسهيلات به هنرمندان گيلاني پرداخت مي شود ...
مدلهای زیبای کلاه بافتنی زنانه برای زمستان (1) - اضافه به علاقمنديها
آتش بحرین به زودی دامن عربستان را می گیرد · تمايز بين لينكها و متون عادي · محصولات و بازار فناوری نانو · این غذاها افزایش جوش های جوانی ...
آتش بحرین به زودی دامن عربستان را می گیرد · تمايز بين لينكها و متون عادي · محصولات و بازار فناوری نانو · این غذاها افزایش جوش های جوانی ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها