واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - با توجه به خطراتی که متوجه پاکستان است،آنها ترجیح دادند مواضع دوگانه خود را کنار گذاشته و بر سر بن لادن با آمریکا معامله کنند لذا سرنوشتی مشابه در انتظار سایر رهبران القاعده خواهد بود. پیرمحمد ملازهی اعلام خبر مرگ بن لادن در عملیات نیروهای آمریکایی، در حالی که خاورمیانه همچنان در التهاب است، کمی غیرمنتظره بود. واقعیت آنست که بن لادن را پاکستانی ها فروختند و طرح ادعاهایی مبنی بر اینکه پاکستان در جریان حضور بن لادن در پاکستان نبوده و یا به ادعای پرویز مشرف وی قبلا مرده بود، چندان قابل باور نیست.طرح ادعاهایی از این دست تنها یک مسئله را ثابت می کند و آن اینکه پاکستانی ها در مقطع کنونی ناچار شدند بر سر بن لادن با آمریکایی ها معامله کنند و شرایطی را برای آنها فراهم آورند تا بتوانند بن لادن را یا کشته و یا دستگیر کنند.در هر حال همزمانی این اتفاق با اوضاع نابسامان اوباما برای وی امتیازات خوبی را به همراه خواهد داشت. رییس جمهور آمریکا در داخل کشورش با مشکلات زیادی روبروست و می تواند با این موفقیت پاسخ مناسبی به آنها بدهد و حداقل در ارتباط با جنگ افغانستان دستاورد مهمی برای خود در داخل آمریکا رقم بزند.نکته دوم اینکه به نظر می رسد آمریکایی ها، پاکستان را در موقعیتی قرار داده اند که آنها آخرین تصمیمات خود را بگیرند. پاکستان یا کاملا باید با تروریسم مبارزه کند و سیاست یکدستی را در پیش بگیرد و یا اینکه آمریکا خود وارد عمل شده و با ورود به پاکستان دست به کار شود.حتی این احتمال وجود داشت که در صورت تشدید اوضاع، آمریکا به پیاده کردن نیروهای نظامی در مناطق قبیله ای اقدام کند.بر همین اساس به نظر می رسد پاکستانی ها به ناچار بر سر بن لادن با آمریکایی ها وارد معامله شدند.حال اینکه آنها در این بین چه چیزی بدست می آورند موضوع جداگانه ای است.ولی آنچه مسلم است اینکه پاکستان زین پس جای امنی برای سازمان القاعده نیست و این همان هدفی است که آمریکایی ها آن را دنبال می کردند.هدف آمریکا اینست که در پاکستان پیروزی قابل توجهی را به دست آورد تا همانند اتحاد جماهیر شوروی به هنگام خروج از این کشو دست خالی و شکست خورده نباشد. برداشت آمریکا در حال حاضر اینست که کلید حل این معما به دست پاکی هاست.بدون شک با کشته شدن بن لادن، سازمان القاعده در شرایط دشواری قرار می گیرد و این خطر وجود دارد که سایر رهبران سازمان القاعده نیز به همین سرنوشت دچار شوند. این احتمال وجود دارد که پاکستان با آمریکایی ها وارد معامله های دیگری شود و برای منافع خود رهبران القاعده را قربانی کند.لذا سازمان القاعده مجبور است که در خصوص حضورش در پاکستان و مناطق قبائلی تجدیدنظر کند.در صورت تکرار این اتفاق این احتمال وجود دارد که سازمان القاعده مجبور به خروج از پاکستان شود و این همان هدفی است که آمریکایی ها به آن نیاز دارند تا در جبهه ای دیگر یعنی در افغانستان آشتی ملی را برقرار کنند.طرح ژنرال پترائوس مبنی بر واگذاری مناطقی از کابل و همچنین نواحی پشتون نشین در جنوب حکایت از آن دارد که طالبان میانه رو خواهان سازش با دولت کرزی هستند و این همان آشتی ملی است که آمریکا برای برقراری ثبات در افغانستان دنبال می کند. اگر این اتفاق بیفتد دسته دوم طالبان(تندرو)یعنی سازمان القاعده(گروه ملاعمر) به تدریج ضعیف و منزوی می شوند و این احتمال وجود دارد که طالبان از القاعده جدا شده و این سازمان تروریستی منطقه را ترک کند.هر چند سرعت وقوع این تحولات قابل پیش بینی نیست اما این دورنمایی است که می توان برای آینده دو کشور ترسیم کرد.نکته دیگری که حائز اهمیت می باشد ، اینست که پاکستانی ها در شرایط کنونی به دنبال بقای خود هستند و می دانند اگر همچنان در قبال آمریکا به سیاست دوگانه ای خود ادامه دهند ممکن است اصل بقای آنها زیر سوال برود و این امکان وجود دارد که آمریکا و ناتو وارد مناطق قبائلی شوند و اگر این اتفاق بیفتد پاکستان دیگر پاکستان امروز نخواهد بود و همان اتفاقی به وقوع خواهد پیوست که افغان های افراطی آن را می خواهند.تصور افغان های ناسیونالیست اینست که اگر ارتش آمریکا وارد مناطق قبائلی شوند،خط دیوراند از بین می رود و در آن صورت دو ایالت مهم پاکستان یعنی ایالات سرحد و مناطق قبائلی و ایالت بلوچستان در موقعیتی قرار می گیرد که ادعای افغان ها را به پیش خواهد برد. چرا که به لحاظ تاریخی به اعتقاد آنها این مناظق متعلق به افغانهاست و در دورۀ استعمار انگلیس از منطقه افغانستان جدا شده است.بنابراین پاکستانی ها با آگاهی از همه خطراتی که متوجه آنهاست، شرایطی را فراهم کردند که بن لادن توسط آمریکایی ها کشته شود و این احتمال قوی است که سایر رهبران القاعده نیز دیر یا زود به همین سرنوشت دچار شوند.مجموع تبعات کشته شدن بن لادن اعم از کاهش فشارها بر اوباما در داخل کشورش، پیشبرد طرح آشتی ملی با طالبان و کنترل و مهار تروریسم نشان می دهد که سازمان القاعده به رغم وجود سایر رهبرانش از جمله ایمن ظواهری بعد از بن لادن دیگر در افغانستان و پاکستان نقش قبلی را نخواهد داشت و مجبور است که به دنبال جای دیگری(مثل کشورهای عربی، سومالی و یمن) برای نیروهایش باشد.مرگ بن لادن و همزمانی آن با تحولات خاورمیانه نیز بسیار درخور توجه است. هر چند القاعده در خصوص تحولات منطقه تاکنون نقش مهمی نداشته و تا حدی منفعل بوده است. واقعیت آنست که رژیم های دیکتاتوری در منطقه خاورمیانه با مخالفت شدید افکار عمومی مواجه هستند و بیشتر مطالبات مردم استقرار دمکراسی، آزادی و پایان دیکتاتوری است.می توان گفت خاورمیانه در حال گذار به وضعیت جدیدی است که نیروهای دمکراسی خواه در آن نقش اصلی را ایفا می کنند و نیروهای رادیکالی همچون القاعده که معتقد به جنگ مسلحانه هستند، دیگر محلی از اعراب ندارند.البته فراموش نکنیم که القاعده با توجه به تشکیلات و منابع فراوانی که در اقصی نقاط جهان دارد، هیچگاه از بین نخواهد رفت بلکه ضعیف تر و منزوی تر خواهد شد. 26349 کارشناس شبه قاره
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]