واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: نگاهي به زندگي نسل جديد مهاجران افغاني كابلي هايي كه تهراني شدند
آنها كابل را با تهران مي شناسند، لباس بلند و شلوار گشاد محلي را در آورده اند و اينجا در تهران تي شرت مارك دار و شلوار جين مي پوشند. آدامس مي جوند و گاهي كه پول توي جيبشان باشد خرج هاي آن چناني مي كنند! رويت را كه بر مي گرداني، كم نيستند دختران جوان افغان كه شال ها، روسري ها و مانتوهاي رنگارنگ مد روز تهراني ها را بر سر و تن دارند و ديگر چادرهاي بور چيني را از سر برداشته اند و فقط زن هاي قديمي تر افغان در مناطق محروم تر اين سر و وضع را دارند. اينها دختران نسل جديد افغان هاي تهراني هستند كه چشم هاي بادامي و تنگشان را آرايش مي كنند و خيابان هاي شمالي تهران را خوب مي شناسند! اينها هم نسل سومي هستند، مثل ما تهراني ها كه نسل سومي داريم، اما با تفاوت اينكه نسل سوم آنها در بهترين شرايط تاريخي آب و اجداديشان به سر مي برند، دوراني كه پدرانشان در خواب هم نديده اند! هرچند تهراني ها هنوز وقتي واژه «افغاني» را مي شنوند ياد چيزهاي خوبي نمي افتند و هنوز اين واژه براي افغان ها نوعي تحقير شمرده مي شود، هرچند كه هنوز افغان هاي البته مجاز همچون ساير مهاجران و پناهندگان دركشورهاي دنيا موقعيت اجتماعي و شهروندي ندارند، اما به نظر مي رسد همين شرايط ترديد و گريز و بي تفاوتي دولت ايران نسبت به اخراج آنها برايشان شرايط مطلوبي را فراهم كرده باشد. در عين حال نبايد ساير امكاناتي كه برايشان فراهم شده را در نظر نگرفت، چه اينكه همين شرايط مهمان نوازي ايرانيان بيش از حد متصور و لازم بوده و تاكنون هم صدمات جبران ناپذير اجتماعي، اقتصادي و حتي امنيتي را براي ايراني ها و دولت فراهم كرده است. افغاني هايي كه هر روز بيش از دو دلار خرج يارانه هايشان براي زندگي در شهر مي شود; ديگر به هيچ قيمتي حاضر به رفتن به شهر و ديار خود نيستند. چرا كه اينجا هم كار دارند، هم زن، هم درس دارند و هم تفريح و امنيت و آسايش و... يعني به اصطلاحي هم دين دارند، هم دنيا! بيست سال پيش وقتي يك افغان را توي خيابان هاي تهران مي ديديم در موقعيت هايي نظير حفر كانال هاي آب و فاضلاب، چاه ها، زمين هاي كشاورزي، كارگر شهرداري و... بود اما حالا افغان ها همه جا هستند، در هر كار ردپايي دارند، پير و جوانشان را مي توانيد در همه جا پيدا كنيد. اگر حوزوي باشيد و اگر دانشگاهي، اگر تجارت كنيد و خريد و فروش، اگر در كار فرهنگ باشيد و آموزش و يا اگر در كارهاي خلاف و قاچاق و... باشيد حتما يك افغان هم آنجاست و آنقدر در برخي از شغل ها و صنوف جاي خود را محكم كرده اند كه در جريان برنامه دولت ايران براي اخراج آنها، اين كارفرمايان ايراني و برخي از مسوولان صنوف بودند كه مخالفت هاي جدي را مطرح كرده و جلوي اخراج را مي گرفتند. از سوي ديگر نمي توان اين نكته را از نظر دور داشت كه متاسفانه جمعيت مهاجران مجاز و غيرمجاز افغان ها در زمان ارتكاب جرم چندان مشخص نيست و در نگاه مشاهده كننده بيروني بين اين افراد تفكيكي وجود ندارد و عموما ارتكاب جرم افغان هايي كه چند ماه بيشتر درايران نيستند، شرايط زندگي وامنيت كار افغان هاي مجاز را هم بر هم مي زند.
نسل اول: جنگ زده هايي كه مهماني را
شروع كردند
بخشي از آنها همان پيرمردهاي افغان هستند كه در روزهاي پس از پيروزي احمد شاه مسعود فرمانده قهرمان جهاد و پايداري به كشورشان برگشتند تا در همان خاك هم به خاك سپرده شوند.
اما پيرمردهاي افغاني كه در تهران مانده اند در هر سن و سالي كه هستند با شرط سلامت بايد در كنار ساير اعضاي خانواده كار كنند، در ايران كه باشند براي آنكه زندگي روي غلتكش بچرخد بايد كار كنند، اين قانون اين شهر است و افغان هايي هم در اين سه دهه حضور در اين پايتخت عريض و طويل اين موضوع را خوب فهميده اند. اين نسل اما و اگر و حقي هم به گردن نسل هاي بعدي دارد، نقشي كه بسيار مهم است و باعث ثبات تقريبا نسبي افغان ها در تهران و البته ايران شده است. بدون شك اگر سه دهه پيش، نه! اما تا همين ده-پانزده سال قبل افغان ها دست از اصرارشان براي ماندن در ايران برمي داشتند و ايران مثل قديم تر ها برايشان فقط همسايه مي ماند، در اين صورت نسل هاي بعدي كه ديگر چهره هايشان هم به افغان ها نمي رود، در خاك آبا و اجداديشان بزرگ مي شدند. به هر روي داستان افغان هاي كارپيشه و قانع در ايران با همين نسل اول افغان هاي مهاجر شروع شد و تا امروز ابعاد و شكل هاي جديد، منحصر به فرد و تا حدودي خطرناك به خود گرفته است.
نسل دوم: بنيانگذاران كار زياد با مزد كم!
وقتي مردان افغان دست زن و بچه هاي خود را گرفتند و راهي ايران كه نزديك ترين، بازترين و راحت ترين مرز را داشت شدند، فرزندانشان هيچ وقت به اين سرزمين جديد، دور شدن از وطن يا حتي وضعيت زندگيشان فكر هم نمي كردند، در آن روزهايي كه كودكان افغان گرسنه بودند، حتما فكركردن به اسباب بازي و يا حتي خود بازي برايشان بي معنا بود و گرسنگي نمي گذاشت كه به جايي كه مي روي فكر كني! نسل دوم، همين كارگران امروز و چند سال پيش ما در ايران هستند، پدران همين كودكاني كه ديگر كشورشان ايران شده و زبانشان هم برگشته! به گزارش ايسنا، مردان افغاني كه بدون خانواده و براي كار به ايران مي آمدند، به دليل حفظ ارتباط با خانواده و كشورشان احتمال و انگيزه بيشتري براي بازگشت داشتند اما بخش قابل توجهي از افغان هاي مجاز و غير مجازي كه با خانواده آمدند ديگر حتي با اجبار هم از ايران بيرون نرفتند و امروز حدود دو دهه است كه ايراني! تهراني، شيرازي، مشهدي و... هستند! نسل دوم افغان هاي تهراني اما نسبت به نسل قبلي فرصت بيشتري آموزش، بهداشت، كار و در نهايت زندگي داشتند و توانستند با گرفتن دختران فقير از خانواده هاي محروم ايراني خود را به ايراني ها آنچنان وصل كنند كه تا چند نسل ديگر هم جدايي امكان پذير نباشد. البته ناگفته نيست كه در همين سالها همين نسل از افغان ها به دليل خاصيت كلي دوري از وطن و نداشتن نگراني از بابت بي آبرويي، فقر و نداشتن كار، دستمزد هاي كم در مقابل كار زياد كه كارفرمايان ايراني را بد عادت كرد و همچنين برخي اخبار درمورد تخلفات و بعضا جنايات افغان ها به مردم ايران باعث شد اين نسل در اذهان ايراني ها نسلي خطرناك و غير قابل ترحم تا امروز بماند. در عين حال پدران كودكان افغان امروز تهران ما، در دهه هفتاد و اواخر دهه شصت فرصت هايي را هم براي درس خواندن پيدا كردند، به طوري كه در سه دهه گذشته بيش از 602 هزار نفر از بزرگسالان افغان در دوره هاي سوادآموزي شركت كرده و با سواد شده اند. همچنين مدير كل اتباع و مهاجرين خارجي وزارت كشور چند ماه پيش با تاكيد بر اينكه آمار دقيقي از مجموع فارغ التحصيلان افغان در مراكز آموزش عالي وجود ندارد گفت: حدود 12 هزار نفر در سي سال گذشته در رشته هاي مختلف آموزش عالي در نقاط مختلف كشور فارغ التحصيل شده اند.
نسل سوم: كودكاني كه كابل را با تهران مي شناسند!
دختر بچه ها و پسر بچه ها، به بلوغ رسيده ها و يا نوزاداني را مي گويم كه هنوز از آب و گل بيرون نيامده بايد با زبان فارسي و با گويش ايراني حرف بزنند، مدرسه ايراني بروند و آداب و رسوم ايراني را ياد بگيرند، با دوستان ايراني درس بخوانند و بازي كنند، كنكور بدهند و بعدتر ها به راه برخي از همكيشانشان، شايد زن ايراني هم بگيرند! اينها براي آنهايي است كه مجاز هستند و كارت اقامت دارند، اما كودكان نسلي كه افغان غيرمجازند، كجاي تهران ما هستند!؟ آنها هم در كنار ما و هم جلوي ديد مسوولان دولتي و نيروي انتظامي هستند! در معرض ديد آنها بزرگ مي شوند، گاهي درس هم مي خوانند اما تقريبا هميشه كار مي كنند و انگار ديده نمي شوند! اگرچه دولت ايران مدارس اختصاصي را براي كودكان افغان نگذاشته اما كودكان افغان مجازي كه خانواده آنها توان مالي داشته باشند در همين مدارس ايراني هم درس خوانده و مي خوانند، چه اينكه طبق آمار آموزش و پرورش در سال تحصيلي 85-86، 119هزار و 346 كودك افغان در حال تحصيل بوده اند كه اين آمار نسبت به سال تحصيلي 71-70، 75 درصد رشد را نشان مي دهد. از سوي ديگر دختران و پسران 7-6 ساله يا 16-15 ساله افغان مجاز يا غيرمجاز، ما بخواهيم يا نه، ديگر تهراني شده اند! تهران به عنوان شهري كه شهرستاني هاي خودمان به دنبال پولدار شدن در آن مي گردند، افغان ها را هم در خود نگه مي دارد و در فاصله كوتاهي راه درست يا غلط پولدار شدن را به آنها مي آموزد و در اين ميان يا به جايي مي رسند و يا مجرم و بزه كاري حرفه اي مي شوند! يكي گوني به دست مي گيرد و از ميان آشغال هاي پشت در خانه هاي ما سرمايه جمع مي كند! يكي كارگر كارگاه پوست و قارچ و مرغداري و آجرپزي و... است، يكي سر چهار راه ها دركنار اسفند مواد مخدر مي فروشد و يكي ديگر سال هاست كه در يكي از گران قيمت ترين و مجلل ترين خانه هاي شمال تهران سرايدار فيكس است! كودكان افغان كه امروز در دامان و بغل هاي مادرانشان بزرگ مي شوند چند سال ديگر تهراني هايي هستند كه به جز امكانات زندگي، حقوق مدني خود را هم طلب مي كنند! به هر روي نبايد اين حقيقت را از نظر دور داشت كه جمعيت بيش از يك ميليوني افغان ها غير مجاز در ايران و چندين صد هزار نفري آنها در پايتخت روي نوع زندگي، كيفيت، آموزش و مهمتر از همه كار و معيشت افغان هاي مجاز اثر نامطلوب گذاشته است و حالا ديگر به چشم مردم تهران و ايران، افغان ها يك جور بيشتر نيستند و فرقي بين افغان مجاز كه كارت اقامت دارد، سه دوره در طرح آمايش دولت ايران شركت كرده، گاهي پولي به جاي ماليات مي دهد و... با افغان هايي كه هنوز يك ماه نيست قاچاقي به ايران و تهران آمده اند، نمي گذارند. شواهد و نتايج عملكرد مسوولان دولت ايران در سال هاي گذشته براي انسداد مرزهاي شرقي، مقابله با ورود افغان هاي جديد و برنامه هاي منسجم براي بازگشت داوطلبانه افغان هاي مجاز و اخراج افغان هاي غيرمجاز گوياي اين امر است كه اهتمام جدي براي خروج افغان ها وجود ندارد و هنوز معلوم نيست كه ايران مي خواهد جمعيت قابل توجه و نگران كننده مهاجران خود را برگرداند يا نه!؟ وقتي هنوز انسداد مرزها شرقي با انجام نرسيده و قاچاق افغان ها با كمترين قيمت توسط برخي ايراني ها صورت مي گيرد و طرح هاي اخراج و بازگشت داوطلبانه به دلايلي چون سرماي هوا متوقف مي شوند، ديگر نمي توان گفت كه اين مهمانان رفتني هستند و اين مهمان نوازان قصد ديگري جز مهمان نوازي بيش از سه دهه دارند. گويي مي خواهيم علاوه بر نسل هاي اول و دوم افغان هاي جنگ زده، نسل هاي سوم و چهارم تهراني و اصفهاني و مشهدي و شيرازي شده آنها را هم در دامان پرمهر خود بزرگ كنيم!
جمعه 24 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]