واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: يادداشتي از دكتر پيروز مجتهدزادهكودتاي خزنده قطر - ابوظبي براي به چنگ آوردن جزاير ايراني
تهران- خبرگزاري كار ايران
توطئه ترور شخصيت من از سوي برخي و تلاش آنان براي سانسور كردن من در مطبوعات وضع را به صورتي در آورده است كه من امروز حتي براي هشدار دادن به دولت كنوني در رابطه با خطر تظاهر دوستي شيوخ قطر و ابوظبي با تهران در راه واقعيت بخشيدن به يك كودتاي خزنده براي تصاحب جزاير تنب و ابوموسي، دشواري دارم.
اين دشواري تماماً ناشي از تلاش عوامل ياد شده براي سانسور كردن من در رسانهها، به ويژه مطبوعات است. آقايان توجه ندارند كه وقتي امارات متحده عربي اتحاديه عرب را وادار ميكند، وزير خارجه آقاي احمدينژاد را احضار كرده و در حضور او عليه ايران به اتهام "اشغال جزاير تنب و ابوموسي" به سازمان ملل متحد شكايت مينويسند و يا خود راساً و در راستاي همان اتهام عليه ايران، به سازمان ملل متحد شكايت ميبرند، دوست ايران نيست، بلكه با اين گونه اقدامات خصومت بار، خود را دشمن سوگند خورده ايران معرفي ميكنند. ما بايد دقت كنيم كه ابوظبي در همان حال ميكوشد به كمك عوامل شيخ قطر خود را دوست ايران معرفي كرده و در تلاشي آشكارا مزبوحانه ميكوشد دولت ايران را فريب داده و در وضعيتي قرار دهد كه به خيال خود سندسازيهائي را براي به ثمر رساندن كودتاي خزنده خود و براي به چنگ آوردن جزاير ياد شده ايراني واقعيت بخشد. وزارت خارجه ما گويا توجه ندارد كه ماجراي كشاندن آقاي احمدي نژاد به اجلاس سران شوراي همكاري خليج فارس در سال گذشته (1386) و انتشار بيانيه پاياني آن اجلاس توطئهاي بود كه از طرف شيخ قطر و دست نشانده ضد ايرانيش "العطيه" در مقام دبيركلي آن شوراي همكاري و عواملش در وزارت خارجه ايران تدارك ديده شد. در بيانيه ياد شده آمد كه "اين اجلاس" - اجلاسي كه رئيس جمهور ايران در آن عضويت داشت - "جزاير تنب و ابوموسي را متعلق به امارات متحده عربي ميشناسد. يعني سند سازي در اين زمينه كه رئيسجمهور ايران هم رسماً اعلام كرده است كه جزاير تنب و ابوموسي به شيخ ابوظبي تعلق دارد جلوتر از آن، در دولت آقاي خاتمي، معلوم نيست كه در نتيجه چه قول و قرارهائي قطر و ابوظبي به نيروهاي مسلح خود در ماه ژوئن 2004 دستور دادند به آبهاي ساحلي ايران در اطراف جزيره ابوموسي حمله برده و شماري از اتباع ايراني را از آن مناطق ربوده و به دوحه، ابوظبي و دوبي برده، آنان را مورد ضرب و شتم قرار داده، محاكمه كرده و يك تن را هم كشتند و وزارت خارجه ايران همه مقررات و قوانين ملي و بينالمللي را زير پا گذاشته و حتي از يك اعتراض مختصر نسبت به اين تجاوز مسلحانه هم خودداري ورزيد. ثبت اعتراض در اين موارد در سازمان ملل متحد ميتواند در پروندهسازيهاي دشمن موثر افتد، تا نه تنها جلوي تكرار جسارت را بگيرد، بلكه از استناد جستن نسبت به حادثه به عنوان "تلاشي ملي براي ايجاد انقطاع در اشغال جزاير توسط ايران" جلوگيري شود. از آن حيرتانگيزتر اينكه آقاي وزير خارجه وقت (دكتر خرازي) كه از سفر خارج به تهران بر ميگشت، در فرودگاه مهرآباد به رسانههاي ملي دستور داد درباره آن حادثه هيچ نگويند و ننويسند. چرا؟ معلوم نيست! هنوزهم نه كسي توضيحي در آن مورد داده است و نه كسي علاقه به شنيدن توضيحي از طرف ايشان نشان ميدهد. نامههاي اعتراض من به مراجع بينالمللي، به ويژه اتحاديه اروپا و عمل به مثل اعلام و تبليغ نشده سپاه پاسداران قطعاً نميتوانست ارزش حقوقي لازم را در پر كردن جاي خالي يك اعتراض رسمي دولتي را نزد سازمان ملل متحد داشته باشد.
در ادامه اين بحث لازم به يادآوري ميدانم كه ابوظبي و قطر بازگشت قانوني جزاير سه گانه به ايران در نوامبر 1971 را "اشغال" آن جزاير از سوي ايران اعلام كرده و تبليغ ميكنند، و در نتيجه مطالعه بحثهاي حقوقي-تاريخي ما در باره تلاش ايران در 68 سال اشغال اين جزاير توسط بريتانيا (1903 تا 1971) به نام شيوخ شارجه و راسالخيمه براي ايجاد اعتراض به اشغال، اخلال در اشغال، و انقطاع در اشغال، مدتي است كه به اين نتيجه رسيدهاند كه در اقدامي مزبوحانه، عمل به مثل كرده و در به اصطلاح اشغال اين جزاير توسط ايران اعتراض و اخلال و انقطاع ايجاد كنند. آنها با طرح شكايات واهي و غير منطقي از ايران به سازمان ملل متحد ميكوشند به خيال خود نسبت به "اشغال" جزاير توسط ايران "اعتراض" خود را به ثبت رسانده و مستند نمايند، ميكوشند با كشاندن رئيسجمهور جمهوري اسلامي ايران به اجلاس سران شوراي همكاري خليج فارس و صدور بيانيه ياد شده به نام رئيس جمهور ايران "اخلال" حقوقي خود در اشغال جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سند سازي كنند، ميكوشند كه از راه حمله نظامي به آبهاي ايران در اطراف ابوموسي و ربودن اتباع ايران "انقطاع" در اشغال اين جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سندسازي كنند و حيرت انگيزتر از همه اين كه نه تنها وزارت خارجه ايران به هيچ يك از اين موارد اعتراضي نكرده و نميكنند و با عدم اعتراض به دشمنان ايران در قطر و ابوظبي خدمت ميكنند. با توجه به سوابق نژادپرستيهاي ضد ايراني عبدالرحمان العطيه و توطئهگريهاي اين فرد در مقام دبيركل شوراي همكاري خليج فارس در راستاي اهانتهاي پوست كنده نسبت به مليت و هويت ملي ايران، تغيير نام خليج فارس، و تكميل توطئههاي ابوظبي و قطر براي جدا كردن جزاير تنب و ابوموسي از ايران، حضور اين فرد در تهران علي الاصول ميبايستي به عنوان "عنصر نامطلوب" ممنوع باشد. ولي ميبينيم كه نه تنها او با حضور وقيحانه در تهران اعلام ميكند كه ميخواهد مواد دوازده گانه پيشنهادي آقاي رئيس جمهور را به ثمر رساند، به ريش ما ميخندد، در حالي كه از يك طرف پيوستن ايران به شوراي همكاري خليج فارس در شكل كنوني مطلقاً به صلاح ما نيست و از طرف ديگر هيچ يك از مواد پيشنهاد دوازده گانه ياد شده اشارهاي به شروط ابتدائي هماهنگيهاي رسمي ايران با آنان، يعني "احترام به هويت ملي" و "احترام به يكپارچگي ملي و حقوق سرزميني" ايران ندارد. فراتر اينكه در خلال اين تظاهرهاي وقاحت آميز العطيه، وزير خارجه ما در كنار او نشسته و به احترام نژادپرستيهاي ضد ايراني او از خليج فارس به عنوان "خليج" ياد ميكند. از آن بدتر اين كه آقاي وزير بطور كلي تجاهل ورزيده و توطئه ديگر العطيه و يارانش را تاييد ميكند در راستاي اعتلا يافتن ضربات شديد به ايران و اقتصاد ايران از سوي نقش تجاري و اقتصادي دوبي به عنوان جذب كننده ثروتهاي نقدي كشورما، جذب كننده نيرو و ابتكارات تجارتي ما، ضربت زننده به حيثيت و اخلاقيات ملي ما كه ايرانيان را به فكر تاسيس بندر آزاد در كيش و قشم انداخته است تا جبران اين ضربات مهلك نسبت به ما شود.
با توجه به اين حقيقت كه امارات و شيوخ ياد شده حتي در محافل منطقهاي و بينالمللي مرتباً از ترس مفرط خود از قدرت برتر ايران در خليج فارس سخن به ميان ميآورند، طبيعي است كه جسارت آنان در حمله مسلحانه به آب و خاك ايران نميتوانست بدون هماهنگيهاي لازم از طريق عواملشان صورت گرفته باشد، اين معني هنگامي مسلم شد كه همه ما شاهد بوديم در فرداي آن حادثه وقتي آقاي خرازي از سفر خارج به فرودگاه مهرآباد وارد شد در همان فرودگاه به رسانهها دستور داد كه در اطراف آن حادثه و دلايل و نتايج دلخراشش چيزي نگويند! چرا؟ چون اجبار يافتن وزارت خارجه به اعتراض رسمي به سازمان ملل متحد ميتوانست قول و قرارها را نافرجام ساخته و دچار همان سرنوشتي سازد كه توطئه كشاندن ايران به عضويت اتحاديه عرب دچارش شد!
به نظر ميرسد كه دليل عمده عجله سران قطر و ابوظبي و عوامل آنان در به ثمر رساندن اين كودتاي خزنده ناشي از اين حقيقت است كه در حال حاضر به دليل فروكش كردن نقش برتر عربستان سعودي در شوراي همكاري خليج فارس و در منطقه عربي خاورميانه فرصتي را براي شيخ قطر پيش آورده است تا با استفاده از قدرت مالي خود بتواند جاي خالي عربستان سعود را در شورا و در سياستهاي منطقهاي پر كند و پيش از بازگشت عربستان سعودي بتواند توطئه ياد شده را به ثمر رساند و ادعاي پان عربيستي خود را در "شكست دادن ايران" در خليج فارس تبليغ نمايد. سياستهائي كه عربستان سعودي در اين رابطه و در رابطه عمومي با ايران در خليج فارس داشته و دارد، سياست ايجاد موازنههاي معقول براي حفظ صلح و امنيت منطقه به سود عام است. در ادامه همين استراتژي بوده است كه سعوديها پيوسته در قبال سياستهاي تند شوراي همكاري خليج فارس در قبال ايران نقش ترمز را ايفا كردهاند و حداقل در دو نوبت در 16 سال گذشته به گونهاي علني امارات متحده عربي را به دليل تلاش براي سياسي و بينالمللي كردن ادعاهاي خود نسبت به جزاير تنب و ابوموسي سرزنش نمودند. در يك نوبت رياض به گونهاي كاملاً علني ابوظبي را به دليل "به خطر انداختن منافع و امنيت همگان در منطقه خليج فارس از راه پيگيري خصمانه ادعا نسبت به جزاير تنب و ابوموسي" سرزنش نمود. عربستانسعودي در حال حاضر به دليل مشكلات پيچيدهاي كه در روابطش با ايالات متحده پيدا كرده است، در سياستهاي جهاني، منطقهاي و محلي خود ترجيح ميدهد نوعي بيتحركي را كه آغاز كرده است، حفظ كند. اين بيتحركي ناشي از پيچيدگيهاي فراواني است كه در مناسباتش با ايالات متحده، در رابطه با توطئه مشتركش با دولت نواز شريف در پاكستان و سازمان سيا بروز كرد و تلاش توطئه گران در جهت اشاعه وهابيگري در كشورهاي مسلمان آسياي مركزي و قفقاز كه منجر به اختراع طالبان و القاعده و مفهوم "تروريزم" بينالمللي شده است. شيخ آزمند پان عربيست آل ثاني در قطر كه هميشه خود را در رقابت سياسي با سعوديان در منطقه ميديده است، اكنون ميكوشد از غيبت نسبي و مسلماً موقت سعوديان در سياستهاي منطقهاي، حداكثر بهره را ببرد تا بتواند خود را به عنوان قهرمان پان عربيسم "نجات دهنده جزاير تنب و ابوموسي از "استعمار فارسها" و "اشغالگران جمهوري اسلامي ايران" معرفي كند. او در اين راه عجله دارد و العطيه در شوراي همكاري خليج فارس و ديگر عواملش را بسيج كرده است تا در اين راستا پرونده سازي نمايد و كودتاي خزنده خود را جهت واقعيت بخشيدن به آرزوي ابوظبي در زمينه دست اندازي به خاك ايران به ثمر رساند.
حقيقتاً جاي شگفتي دارد كه وزارت خارجه ما مطلقاً متوجه اوضاع نيست از جمله اين واقعيت كه قدرتهاي اصلي شوراي همكاري خليج فارس، يعني عربستان سعودي، عمان و كويت در اين رابطهها مطلقاً فعال نيستند و اجازه ميدهند كه ابوظبي كه خود را دشمن رسمي كشور و ملت ما اعلام كرده است، با همكاري قطر كه اساساً نه يك قدرت واقعي است و نه يك كشور واقعي، در آن شورا براي ما تعيين تكليف كنند.
پايان پيام
كد خبر: 456518
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]