واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: چرا فقط مدال آوران مهماند؟
ورزش- نفيسه مجيدي زاده:
براي ما تربيت بدني و ورزش فقط يك زنگ 2 ساعته است در ميان روزهاي هفته كه بيشتر به بازي، وقتگذراني و نرمشهاي تكراري ميگذرد.
از هيچ زنگ ورزشي، يك ورزشكار متولد نشده است! بيشتر ورزشكاران پس از ساعتهاي درسي يا تابستانها به كلاسهاي ورزشي آزاد ميرفتند و شايد فقط در زنگ ورزش ميتوانستند رشته ورزشي مورد علاقه خود را كشف كنند و نه استعدادشان را.
دختران و بانوان ورزشكار سهمشان از ورزش و حضور در مسابقههاي ورزشي كمتر است و براي ثبتنام و شركت در كلاسهاي ورزشي آزاد نيز مشكلات بيشتري دارند. وجه مشترك همه آنها (ورزشكاران) نمره 20 در ورزش مدرسه است و مدالخواهي و پيروزي در رقابتهاي ورزشي.براي آنها در ميان تقويم، روز تربيتبدني و ورزش يك روز است: روز 26 مهر.
زهرا كريمي
به همين مناسبت با دو تن از بانوان ورزشكار ايران، زهرا كريمي ووشو كار و هماحسيني قايقران تيم ملي بانوان كشور كه در المپيك نيز حضور داشتند گفت و گو كرديم.
***
به خاطر بسپاريد، وقتي يك قهرمان ووشو ميگويد: «احساس ميكردم اگر نتيجه نگيرم زحمتهايي كه كشيدم و سالهايي را كه صرف ووشو كردم هدر دادهام، پس هر رشتهاي را كه شروع ميكردم بايد نتيجه خوب ميگرفتم، راهي است كه در پيش گرفتم، اگر درس هم ميخواندم حتماً موفق ميشدم.» بايد حواسمان به تمام كلمههايش باشد.
شما هم اگر مثل من لحن مصمم صدايش را ميشنيديد، مطمئن ميشديد كه او اگر در هر رشته ديگري فعاليت ميكرد، نتيجه ميگرفت.
آنقدر مطمئن بودم كه در آن لحظه تنها رويايم اين بود كه دوباره نوجوان شوم و يك رشته، فرقي ندارد، هنري، ورزشي ادبي، هر چه كه باشد، فقط يك رشته را دوباره آغاز كنم.
ميگفت:« مدالآوران در هر رشتهاي، آن رشته را زنده نگه ميدارند. مدال به ورزش جنبوجوش و انرژي ميدهد، حالا جدا از بحث سلامت آن، مسئله رقابت كه پيش ميآيد، مهمترين پيامد مدال همين حركت، انرژي و جنبوجوش است كه به وجود ميآيد.
براي مردم هم همينطور، ما اين را به چشم خودمان ديديم كه ايرانياني كه براي تشويق ميآمدند، ورزشكار نبودند، اما به خاطر علاقه به كشورشان از ورزشكاران مدال ميخواستند.»
* چرا ووشو را انتخاب كرديد؟
خيلي انرژي داشتم. دوستم ووشو كار ميكرد، خيلي اتفاقي به من پيشنهاد داد با او باشگاه بروم، من هم رفتم و از بين رشتههاي رزمي بيشتر از ووشو خوشم آمد و علاقهمند شدم. ووشو انرژيام را تخليه ميكرد. وقتي از باشگاه برميگشتم، آرامتر بودم.
10 سال پيش رشتهها به چند رشته خاص محدود بود، اما الان در تمام زمينهها دست بچهها بازتر است. ما مجبور بوديم از رشتههاي موجود يكي را انتخاب كنيم.
* حالا اگر دوباره به 14 سالگي بازگرديد باز هم ووشو كار ميكنيد؟
نه؛ اگر فوتبال بانوان پيشرفت كرده باشد و شرايطش مهيا باشد، فوتبال را به همه رشتهها ترجيح ميدهم.
* فوتبال را دوست داريد؛ يعني آبي و قرمز هستيد؟
نه؛ من خود فوتبال را دوست دارم به عنوان يك رشته ورزشي.
* * *
زهرا كريمي، 25 ساله ديپلمه رياضي است. از سال 1378، يعني زماني كه 14 ساله بود، ووشو را آغاز كرد. سال 1383 به عضويت تيم ملي درآمد، اما به هيچ مسابقهاي اعزام نشده بود تا سال گذشته كه در مسابقههاي جهاني چين دوم شد و بعد هم در مسابقههاي آسيايي مقام سوم را به دست آورد. او ابتدا بسكتبال كار ميكرد و نمره ورزشش هم 20 بود.
وقتي در المپيك پكن موفق شد مدال طلاي غيررسمي ووشو را بگيرد، خود را به عنوان يك زن قدرتمند به جامعه ورزش شناساند.كريمي پس از المپيك نيز مدال نقره رقابت هاي ووشوي قهرماني جهان در وزن 60 كيلوگرم را كسب كرد.
* * *
* قبول داري ورزشكار قدرتمندي هستي؟
رشته «سانشو» در ووشو خيلي كامل و سنگين است؛ تركيبي از حركتهاي دست و پا و كشتي است. آدم بايد حتي در حركتهاي خيلي كوچك هم حواسش جمع باشد.
درست است كه دست آدم باز است، اما به همان نسبت هم دست حريف باز است. ووشو تركيبي از تكواندو، بوكس و كشتي است و دو قسمت دارد:
در قسمت «تالو» نمايش انفرادي است. اما «سانشو»، كه ما كار ميكرديم، مبارزه است.
* تمرينهايتان چطور است؟
در تمرينهاي ووشو، دو، بدنسازي با دستگاه، حركتهاي انعطافي و ژيمناستيك كار ميكنيم.
* مهمترين مشكلات يك دختر ورزشكار چيست؟
هنوز هم مهمترين مشكل كمبود امكانات است.سالن ورزشي مناسب براي تمرين بانوان خيلي كم داريم.
تهران فقط يك سالن بانوان دارد كه با خيلي از ورزشها مشترك است. در تقسيمبندي زمانها ممكن است بدترين زمان به آدم بيفتد؛ مثلاً ساعت خواب و استراحت را بايد برويم تمرين كنيم. ما واقعاً به اندازه كافي سالن نداريم.
براي ورود به حيطه ورزش هم هرچقدر امكانات كمتر باشد، جذب نيرو هم كم ميشود. قطعاً نيروهاي بسيار خوبي در بين دختران هستند كه به دليل كمبود امكانات و تبليغات نميتوانند تواناييهاي خود را بروز بدهند.
* * *
«اين مدال تا آخر عمر براي من رسمي است.»
او معتقد است در حد تمام ورزشكاراني كه در بخش رسمي مسابقههاي المپيك شركت كردند، تمرين داشته و سخت تلاش كرده است.
وقتي از غيررسمي بودن طلاي او صحبت ميشود، ميگويد: «غيررسمي بودن فقط به خاطر كاغذ بازي و مسايل اداري بود وگرنه براي من ورزشكار غيررسمي بودن معنا ندارد. همه ورزشكارها تمرين ميكنند و هيچ ورزشكاري آبرو و حيثيت خودش را نميگذارد و نميگويد كه حالا چون مسابقهها عنوان «غيررسمي» دارد، پس براي من هم زياد مهم نيست.اين حيثيت و آبرو است. البته دوست داشتم در بخش اداري و قانوني المپيك هم ووشو عنوان رسمي داشت و طلايم در شمار طلاهاي ايران محاسبه ميشد، اما در قدرت من نبود كه بخواهم آن را رسمي كنم.
خيلي برايش تلاش كردم، خيلي زحمت كشيدم، پس مدالم رسمي است.
* حريفان شما چطور؟ آيا ورزشكاران حرفهاي آمده بودند؟
ووشو مال آسياي شرقي است. بعد از چين، كشورهاي فيلپين، ويتنام و ماكائو در ووشو حرف زيادي براي گفتن دارند. حريف پاياني من از ويتنام بود و قبل از آن هم با يك ورزشكار فيليپيني مسابقه دادم.
اصلاً المپيك از مسابقههاي جهاني سختتر بود. چون در مسابقههاي جهاني تعداد كشورها بيشترند، قرعهكشي ميشود و اين شانس وجود دارد كه قرعه آساني به آدم بيفتد، اما در اين مسابقهها بهترينها جمع بودند. تعداد شركت كنندهها كم بود، در واقع گلچين شده بودند، چون سهميه المپيك ووشو از نفرات برتر مسابقههاي جهاني انتخاب ميشود.
* قرار است اين رشته در المپيك لندن رسمي شود؟
البته ما خودمان اميدواريم ووشو المپيكي شود، اما هنوز صددرصد اين موضوع تأييد نشده است.
* * *
وقتي تماس گرفتيم، در اردوي اعضاي تيم براي مسابقههاي جام جهاني ستارگان چين بود.
با لهجه شيرين اصفهاني از دلتنگيهاي خود و خانوادهاش گفت، البته آنها به دليل اردوهاي پياپي به اين دوري عادت كردهاند. پنجمين فرزند خانواده نظري تنها ورزشكار خانواده نيز هست.
پنج خواهر و برادر ديگرش همه درسخوان بودند.
* قصد ادامه تحصيل داريد؟
بله، ميخواهم تربيت بدني بخوانم.
* براي نوجوانان حرفي داريد؟
فرقي نميكند در چه رشتهاي فعاليت ميكنند، اول بايد استعدادشان را پيدا كنند، چون ممكن است من رشتهاي را دوست داشته باشم ولي استعداد نداشته باشم. به همين دليل نميتوانم درست ادامه بدهم و نتيجه بگيرم. اما وقتي به همراه استعدادشان جلو بروند و تمام تلاششان را بكنند و اميدشان را هم از دست ندهند، حتماً موفق ميشوند. شك نكنيد.
هدفم بازيهاي آسيايي 2010 است
به انزلي كه بروي، تأثير وجود آب در يك منطقه را ميبيني. دوستي كه از سفر شمال بازگشته بود ميگفت آنجا حتي دختر بچهها روي آب اسكي ميروند و قايقسواري ميكنند.
در شهرهاي شمالي يا شهرهايي كه رودخانه و يا درياچه، حتي درياچه مصنوعي دارند، هم علاقه به ورزشهاي آبي بهطور طبيعي زياد است.
اما اولين نماينده زن ايران در رشته قايقراني در المپيك پكن از شهري ميآمد كه از اين امكانات در آن خبري نبود. او فقط در اردو تمرين ميكند و در شهر او جايي براي تمرين وجود ندارد.
پس ميتوان بدون امكانات هم رشد كرد، به شرطي كه يك روز با خبر شوي كه ميخواهند از دختران استانها براي آمادگي جسماني تست بگيرند.
قرار است براي يك رشته جديد در قايقراني (روئينگ) استعداديابي كنند و آنها را كه آمادگي جسماني خوبي دارند به اردو دعوتكنند.
بعد تو بروي و تست بدهي و از بين 300 تا 400دختر، هفت نفر را انتخاب كنند و تو يكي از آن هفت نفر باشي.
هما حسيني/ عكس ها از مسعود خامسي پور
و قايقها را توزيع كنند و تو كه از قايق هيچ نميدانستي، بعد از يك سال سعي و تلاش، با قايقراني آشنا شوي و بعد بروي تست المپيك پكن بدهي و در آن تست هم پذيرفته شوي.
بعد هم اردو پشت اردو و يك سال ديگر ميگذرد و تو بهطور حرفهاي تمرينها و مسابقههاي داخلي و خارجي را دنبال ميكني و بعد يك روز كه براي مسابقههاي زير 23 سال جهاني آلمان رفته باشي، به تو خبر بدهند كه به عنوان پرچمدار تيم ملي المپيك ايران انتخاب شدهاي.
* خيلي هيجانانگيز است نه؟!
ورود به المپيك براي هر ورزشكاري كه سابقه حضور در هيچ المپيكي را ندارد، خيلي جذاب و هيجانانگيز است. حالا كسي كه نماينده گروهي از ورزشكاران است و هم براي اولين بار به المپيك ميرود و پرچمدار تيم هم هست، اين خيلي حس و حال خوبي دارد.
حضور در اين ورزشگاه (ورزشگاه آشيانه پرنده) خيلي عالي و غافلگيركننده بود. از اينكه نماينده كشورت باشي و از طرف ديگر پرچمدار تيم، حس افتخار به آدم دست ميدهد، ضمن آنكه نگاهها روي پرچمدار بيشتر است. نميتوانم حسم را درست تعريف كنم.
* استرس هم داشتيد؟
نه، استرس نداشتم. 5دقيقه قبل از آنكه ما به رژه ملحق شويم، گروههاي ديگر را نگاه ميكرديم كه خيلي راحت رژه ميرفتند؛ ما هم وقتي رسيديم خيلي راحت بوديم. تماشاچيها به شدت تيمها را تشويق ميكردند. به هر حال اين نوع گردهماييها هيجان خودش را دارد. ما جزو اولين كشورها بوديم كه وارد شديم.
* افتتاحيه را ديديد؟
نه زياد، مانيتورهاي سالن نشان ميدادند، اما من درست نگاه نكردم.
* به نظر شما فاصله ورزشكاران ايران و جهان در المپيك، به خصوص در رشته زنان، چقدر بود؟
اگر فاصلهها را بخواهيم بسنجيم، فاصله مردهاي ورزشكار ما هم با ورزش جهان خيلي زياد است. فقط نميتوانيم قايقراني را مقايسه كنيم، آن هم قايقراني زنان، كه اين ورزش در كشور ما خيلي جوان است. دو سال براي حرفهاي شدن خيلي كم است. آنها باتجربهاند و حرفهاي كار ميكنند.
ما يك سال اول را فقط ياد گرفتيم. حالا در اين مدت زمستان را هم داشتيم، درياچه آزادي يخ زده بود. به يك اردوي 16روزه در اسپانيا رفتيم و تمرين كرديم. آنجا كمپ داشتيم.
حتي 25روز زودتر از بقيه به چين رفتيم؛ هم ميخواستيم با آب و هواي چين آشنا شويم و هم آنجا تمرين كنيم.
* مربي شما قاعدتاً نبايد ايراني باشد؟
بله، مربي ما خارجي بود؛ البته مربيهايمان عوض ميشدند و هر مربي جديدي كه ميآمد دوباره تست ميگرفت. من در همه اين تست ها قبول شدم و توانستم بمانم.
اين يك سال آخر را با مربي روماني كار كرديم كه مربي خيلي خوبي بود. كشورش در قايقراني قوي است و او به ما واقعاً انگيزه ميداد.
***
هما حسيني، متولد 1367 است. دقيقاً دو سال قبل از اينكه به المپيك آتن برود، عضو تيم بسكتبال جوانان شهر كرمانشاه بود.
وقتي مدرسه ميرفت با خودش غذا ميبرد كه پس از پايان مدرسه، برخلاف همكلاسيهايش كه به سمت خانه ميرفتند، ساك ورزشياش را برميداشت و باشگاه ميرفت.
براي همين هميشه نمره ورزش هما حسيني بيست بود. از ديكته بدش ميآمد. علوم را خيلي دوست داشت.
كلاً درسش خوب بود. رشته دبيرستانش هم تجربي بود؛ با اين علاقه شديد كه رشته تحصيلي دانشگاهياش يكي از شاخههاي پزشكي باشد؛ اما از المپيك سر در آورد!
* البته هم ميتوان ورزش كرد و هم درس خواند، اينها با هم تضادي ندارند، مگر نه؟!
طبيعي است، الان مهمترين هدف من شركت در بازيهاي آسيايي 2010 چين است. اين مسابقهها مانند دوحه قطر مهم است و خودم را براي اين مسابقهها آماده ميكنم تا بتوانم موفقيت خوبي كسب كنم و بعد از آن هم كه المپيك لندن در پيش است.
* فوتبال را هم دوست داريد؟
بله، بازيهاي فوتبال را ميبينم. قبل از ورود به رشته قايقراني خيلي فوتبال تماشا ميكردم، اما از وقتي كه بهطور حرفهاي قايقراني ميكنم، بيشتر در اردو هستيم و فرصت نميكنم فوتبال ببينم، اما خب در همين زمان هم جام ملتهاي اروپا را ديدم و در فوتبال باشگاهي هم فينال جام حذفي را نگاه كردم، از قهرماني استقلال هم خيلي خوشحال شدم.
* يك ورزشكار قايقران، بايد چه ورزشهايي را بداند؟ يعني ورزشهاي مكمل و تستدهنده قايقراني چيست؟
البته نظر مربيها خيلي فرق ميكند؛ ضمن آنكه شش رشته مختلف دارد. بعضيها اعتقاد دارند كه بسكتبال يا شنا ميتواند كمك كند. بعضيها كوهنوردي و دو را مكمل اين رشته ميدانند.
كلاً چون قايقراني ورزش استقامتي است، به دستها و پاهاي قوي نياز دارد. براي تقويت عضلهها كوهنوردي خوب است، شنا هم خوب است، هر دو به تنفس كمك ميكنند.
بسكتبال هم ورزشي است كه ميتواند عضلههاي مخالف را فعال كند. چون در ورزش وقتي از يك عضله كار ميكشيد، بايد عضله مخالف هم كار كند وگرنه اندام به شكل ناقص رشد ميكند.
نظر مربي ما هم اين بود كه اگر فعلاً فقط روئينگ كار كنيم، بهتر ميتوانيم نتيجه بگيريم. البته ميگفت شنا را هم در برنامههايمان بگذاريم.
* سن ورود به ورزش قايقراني چند سالگي است؟
من دوست قايقران خارجي زياد دارم. آنها از 10 يا 12سالگي شروع ميكنند. از سن پايين آموزش ميبينند، آن وقت 15سالههايشان حرفهاي هستند. ما براساس شرايط از سن بالاتر وارد شديم.
* با نوجوانان كمي صحبت كنيد.
نوجواني سني است كه اگر همان موقع تصميم بهكاري بگيرند و تمام انرژي شان را براي آن كار بگذارند، ميتوانند صددرصد نتيجه مطلوب بگيرند. اين بهترين سن براي شروع است.نوجوانان ما استعداد دارند، توانمند هستند، فقط به يك خودباوري و تصميم نياز دارند.
جمعه 26 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]