واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: چند خط روي ديوار - فهيمه غنينژاد
من محمدعلي طالبي را فيلمسازي صاحبسبك ميدانم. بدين معنا كه اگر قسمتهايي از يكي از فيلمهايش را كه قبلا نديده باشم و ندانم كه مال اوست، ببينم با درصد كمي از خطا ميتوانم حدس بزنم كه كار او است. آنچه وي را از ديگراني كه در همان ژانر كار ميكنند متمايز ميكند چند ويژگي است كه گرچه برخي از آنها در كار فيلمسازان ديگر هم وجود دارد اما مجموعهشان را فقط در فيلمهاي اين فيلمساز ميتوان ديد و همين مجموعه است كه سبك او را ميسازد؛ نگاهي هوشمندانه و عميقا اجتماعي، پرداختن به محروميتها و مظلوميتها در حالي كه از آوردن اشك به چشم تماشاگر اكراه دارد و لبخندهاي همدلانه بر لبش مينشاند، روزنههايي كه در لحظات تاريك بر نور گشوده ميشوند، ظرافتهاي بسيار صوتي و تصويري، فرم و فضايي ساده و صميمانه، انسانيت و عواطفي شفاف كه به تماشاگر نفوذ ميكند و جوهره كودكي و معصوميت را در وي برميانگيزد، آزادگي و استقلالي كه پساپشت هر پلان و سكانسي وجود دارد و نشان ميدهد كه فيلم از مهر و نشان هر ايدئولوژي و گروه و حمايت خاصي عاري است و ... از جمله اجزايي هستند كه با تركيب خود سبك مشخصي براي او به وجود ميآورند.
من، محمدعلي طالبي را نهتنها فيلمسازي صاحبسبك، كه هنرمندي بااصول ميدانم. چراكه عقبگرد ندارد، زيگزاگ نميزند، چشمش را نميبندد، از ريزها نميگذرد، فراموشكار نيست، نان به نرخ روز نميخورد، حرفش را نميچرخاند تا مخاطب را بپيچاند، تماشاگر را گول نميزند، با تهيهكننده قرارداد تجاري نميبندد، اتكايش به اعتقادش است و روراست است.
، آخرين ساخته اين فيلمساز، در جشنواره سينمايي فجر به سال 1386 به نمايش درآمد. پس از آن اكران عمومي داشت و احتمالا هنوز هم دارد.
اين فيلم، نگاه بر بعضي ديوارهاي جامعه دارد و بر دور زدن آنها، كه گاه ميشود و گاه نه؛ ديوارهايي كه شكلهاي گوناگون ميپذيرند تا زن را از حركت و سرعت بازدارند و در شرايطي كه بر اساس قابليتهايش در كنار مرد يا جلوتر از او ايستاده است، او را به عقب برانند و پشت سر وي قرارش دهند.
در اين عقب راندن همه به نوعي مانند هم عمل ميكنند. پدري كه دختر بااستعدادش را دوست دارد اما تمامي خير و صلاح آينده او را تنها در ميبيند، برادري كه هم علاقهمند به خواهر و هم نيازمند به فعاليت اجتماعي و اقتصادي او است اما به نام ديواركشي ميكند، مرد روزنامهنگار نسبتا روشنفكري كه در برابر ديوار بلند خط قرمز خيلي زود كوتاه ميآيد (و پاسخ زن نقش اول فيلم به وي، با انداختن روزنامهها در سطل زباله، از درخشانترين صحنههاي فيلم است) و بسياري كسان ديگر كه تفاوتهاي صوري و ظاهريشان مانعي براي همساني نتايج عملكردشان نيست، همه و همه سازندگان اين ديوارها طبق معماري برخي سنتهاي غلط و جاافتاده اجتماعي هستند.
در زمره فيلمهايي است كه همدلانه به زن مينگرند. گرچه اين نگرش در سينماي ايران اين روزها بيشتر و ژرفتر شده است اما آنچه اين فيلم را چونان فيلمهايي نظير خود، نسبت به برخي ديگر قابل تاملتر ميسازد اين است كه در آن، پرداختن به محدوديتهاي زن از چارچوب خانه و خانواده فراتر ميرود و واحدهاي بزرگتر اجتماعي را هم نشانه ميگيرد. محور آن كه ممنوعيت موتورسواري براي زنان است و همچنين ويژگيهاي ظاهري و اخلاقي و رفتاري زن نقش اولش در سينماي ما تازگي دارد. كمتر زني شبيه او در فيلمهاي ايراني ديده شده است.
پايان غيرمنتظره و با طراوت ، فيلمبرداري هنرمندانهاي كه داخل ديوار مرگ عظمت خلق ميكرد، تدوين ماهرانهاي كه نماهاي بدلكار را در ديوار مرگ به نماهاي هنرپيشه اصلي آنچنان پيوند ميزد كه تماشاگر وجود بدلكار را احساس نميكرد، ديالوگهاي طنزآميز و برخاسته از دردي كه مخاطب را از پرده سينما به متن جامعه ارجاع ميداد و نهايتا احساس احترام به مرام و مشي محمدعلي طالبي در كارش، سبب اين خطوط روي بود كه به گمان من آنگونه كه بايد، به حقش نرسيد. به سهم خود، خواستم اداي ديني كرده باشم نسبت به كسي كه در زنجيره كارهايش پيوسته ديده بر دردها و ديوارها دوخته و دغدغهاش عبور از آنها بوده است.
نفس اين ديدن و داشتن اين دغدغه، براي من بسيار قابل تقدير و ارزشمند است، حتي اگر در قالب سينمايي از اين نوع عرضه شود كه به نوع سينماي مورد علاقهام خيلي نزديك نباشد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 24 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]