واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: آغاز يك پايان ( يادداشت روز )
رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير ائمه جمعه كشور با ايشان، در تحليل بحران اخير آمريكا، مشكلات جاري دنياي غرب را نشان دهنده وضعيت ادعاهاي ليبرال دموكراسي غربي دانسته و با اشاره به اينكه اكنون فريادهاي اضمحلال مكتب ليبرال دموكراسي به آسمان بلنده شده، دوران حاكميت مطلق آمريكا را پايان يافته خواندند. در اين يادداشت سعي خواهيم كرد تا حد ممكن به تبيين اين موضوع بپردازيم؛
فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در اوايل دهه نود قرن پيش، آمريكايي ها را آنچنان به وجد آورد كه خود را حاكم مطلق جهان دانسته و مكتب ليبرال دموكراسي را در مقابل سوسياليسم درهم شكسته و فروريخته، منجي بشريت معرفي كردند.
آمريكا در همان دوره براي سيطره بر نظام بين الملل جهاني كه حال ديگر تك قطبي شده بود، حركت سلطه جويانه خود را در قالب مكتب ليبراليسم آغاز كرد. دنياي غرب در حالي سعي مي كرد تفكر حاكم بر خود را به عنوان محمل تحقق آزادي و نجات انسانها به خورد جهانيان بدهد كه مستندات تاريخ سياسي پس از جنگ سرد از همزماني فروپاشي شوروي با آغاز حركت هاي تجزيه طلبانه در ايالتهاي مختلف آمريكا خبر مي داد؛ درخواستهاي جدايي طلبانه اي كه به شكل تظاهرات گسترده، ساخت فيلم، ديوار و پلاكاردنويسي و... ظهور و ابعاد گسترده اي به خود گرفته بود.
از سوي ديگر نظام حاكم بر آمريكا كه علم داعيه حكومت بر جهان را به دوش مي كشيد خود درگير مسائل و مشكلات تكان دهنده اي چون فقر، نابرابري و سركوب بود. طبق آمار «اداره آمار ايالات متحده» از هر پنج كودك يكي در فقر به سر مي برد. اين ارقام مربوط به قبل از ركود اقتصادي پيشين در آمريكاست. با شروع آن ركود، سالانه يك ميليون نفر به جمع بيكاران اضافه شد. شرايط فقر در ميان مهاجرين بسيار سخت تر بود چرا كه آنان از ترس اخراج از آمريكا براي گرفتن حقوق ناچيزي مثل كوپن غذا نيز مراجعه نمي كردند و در كم مزدترين مشاغل در مزارع گوجه فرنگي و كاهوچيني مشغول به كار مي شدند.
طبق آمار رسمي نزديك به 20درصد مردم آمريكا يعني جمعيتي بالغ بر 50 ميليون نفر در فقر دست و پا مي زنند. حدود 3ميليون ثروتمند در آمريكا وجود دارد و يك درصد جمعيت اين كشور 38 درصد ثروت ملي را در چنگ دارند. در يك سو قشر كوچكي از اشراف و ثروتمندان در شهرك هاي محصور زندگي مي كنند و در سوي ديگر 50 ميليون نفر در شرايط فقر و درماندگي محبوس شده اند.
نيمي از مردم آمريكا -حدود 125ميليون نفر- در شرايط ناامني شغلي، خطر بي خانماني و فقر به سر مي برند. با وجود آنكه درآمد سرانه آمريكا از همه كشورهاي صنعتي جهان بيشتر است اما 10درصد دهك هاي پايين جامعه آمريكا از 10درصد دهك هاي مشابه در بقيه كشورهاي صنعتي فقيرترند.
آمريكا 5درصد جمعيت جهان اما 25درصد جمعيت زنداني جهان را دارد. 2ميليون زنداني در آمريكا به سر مي برند. كشوري كه درباره دموكراسي اين همه هياهو و حتي جنگ به راه مي اندازد، بخش قابل توجهي از جمعيت خود را از رأي دادن محروم كرده است. طبق قوانيني كه در اغلب ايالت هاي جنوبي آمريكا وجود دارد كساني كه داراي سوءسابقه باشند از رأي دادن محرومند.
هيئت حاكمه آمريكا به بهانه «خطر تروريسم» تبليغات عوام فريبانه اي راه انداخت تا براي گسترش قوانين سركوب پليسي، استراق سمع را قانوني كند. سالانه حداقل 20هزار نفر در نتيجه تيراندازي پليس به مردم يا مردم به يكديگر كشته مي شوند؛ چيزي تقريبا 10 برابر كساني كه در واقعه 11سپتامبر جان خود را از دست دادند.
جالب آنكه آمريكا با وجود مشكلات فزاينده اجتماعي، اقتصادي و سياسي هنوز هم خود را حاكم مطلق جهان مي خواند و مكتب سست بنيان اما به ظاهر رنگ و لعاب دار ليبرال دموكراسي را نجات دهنده بشريت مي دانست تا آنكه حادثه 11سپتامبر در اولين سال از هزاره سوم ميلادي به وقوع پيوست و به دنبال آن آمريكا وارد فاز اجرايي تحقق اهداف سلطه جويانه خود شد.
آمريكا كه مانع اصلي در راه بسط نظام سلطه جهاني اش را مكتب اسلام و هسته مركزي آن را خاورميانه مي دانست، پس از واقعه 11سپتامبر عازم اين منطقه شد. اشغال دو كشور مسلمان افغانستان و عراق به بهانه استقرار دموكراسي -البته به شيوه غرب- نتوانست آمريكا را به خواسته خود در جهت تحقق اهداف سياسي در منطقه نزديك كند. هرچند، تئوري برخورد تمدنها كه فرجام منازعات بين تمدنها را، درگيري و رويارويي دو فرهنگ اسلام و غرب معرفي مي كرد، تا حدود زيادي راه را براي استراتژي نوين طيف حاكم آمريكا هموار كرد.
طبق اين راهبرد، اسلام و مسلمانان به عنوان «محور شرارت و دشمن خطرناك»! جايگزين كمونيسم معرفي شدند تا شايد اين بار آمريكا با سناريوي جديد دشمن سازي و توهم تهديد، خوي سيري ناپذير و مستكبرانه خود را تا حدي تطميع كند. طرح خاورميانه بزرگ دقيقا ناظر عملكرد آمريكا عليه منطقه اسلامي خاورميانه بود. طرحي كه در باطن خود، خواهان از بين رفتن ارزشها و نشانه هاي اسلامي در فرهنگ مردم منطقه و جايگزيني -به ظاهر- ارزشهاي غربي در قالب استقرار دموكراسي بود.
اما، با وجود آنكه از نظر غرب ابزار تحميل مكتب ليبراليسم بر كشورهاي اسلامي زور نظامي و اهرم اقتصادي بود، با شكست در افغانستان و عراق لاجرم زمينه هاي سياسي اين مكتب نيز به سمت شكست و اضمحلال كشيده شد.
تهاجم نظامي به افغانستان و عراق به بهانه مقابله با تروريسم و سلاح هاي كشتارجمعي، هم چنين تغيير نقشه سياسي خاورميانه و تغيير فضاي فرهنگي و امنيتي منطقه با هدف تامين منافع رژيم صهيونيستي از يك سو و تهاجم و عمليات گسترده تبليغاتي و راه اندازي جنگ رواني عليه جمهوري اسلامي ايران از سوي ديگر، همه در مسير استراتژي مقابله با اسلام و مسلمانان بود كه پس از حادثه 11سپتامبر به عنوان سياست راهبردي هيئت حاكمه آمريكا به اجرا درآمد و اما، امروز با مسكوت ماندن و يا به عبارت بهتر شكست طرح خاورميانه بزرگ، زمين گيرشدن آمريكا و متحدانش در عراق و افغانستان، از دست دادن اعتبار و آبروي خود نزد ساير ملل و كشورها و بحران مالي اخير كه كمر اقتصاد و كاپيتاليسم حاكم بر اين كشور را شكسته، پايان دوره سرمايه داري و برتري آمريكا آغاز و همه اميد آنان براي حفظ آبروي مكتب ليبراليسم به يأس تبديل شده است.
از آنجا كه از ديدگاه غربي ها سياست و اقتصاد لازم و ملزوم يكديگرند، پس از شكست سياسي آمريكا در خاورميانه، آرام آرام پشت پرده هزينه هاي اقتصادي لشكركشي غرب به منطقه نيز از لايه هاي پايين به سطح آمد. هزينه سرسام آور آمريكا براي جنگهاي افغانستان و عراق و رفتار غيرمسئولانه دولت بوش در اين زمينه، رفته رفته تاثير خود را بر اقتصاد داخلي آمريكا گذاشت و 4 بانك بزرگ سرمايه گذاري اين كشور را به ورشكستگي كشاند و به دنبال آن بحران مالي و اقتصادي سراسر آمريكا و تا حدي اروپا را فراگرفت.
امروز جهان پذيرفته است كه نظام سرمايه داري همانند مكتب ليبراليسم با شكست مواجه شده است. چندي پيش مجله اقتصادي «چالنجز» در سرمقاله خود تحت عنوان «پاپ يا قرآن» پيشنهاد كرد كه بايد براي خروج از بحران وخيم اقتصادي در جهان، از ابتكارات شريعت اسلامي در حوزه اقتصاد بهره بگيريم. اين روزنامه، اقتصاد اسلامي را تنها راهكار خروج از فاجعه اقتصادي دانست كه محصول عمل به نظام سرمايه داري غرب است.
سرمقاله نويس «چالنجز» مي نويسد: «گمان مي كنم ما درباره اين بحران بيش از اندازه نياز داريم به اينكه قرآن را به جاي انجيل بخوانيم تا آنچه را كه بر ما و بانك هاي ما گذشته است درك كنيم».
فوكوياما، تئوريسين مشهور جريان نو محافظه كار آمريكا و استراتژيست ارشد بنگاه RAND كه در كتاب معروف خود «پايان تاريخ و آخرين انسان» در سال 1992، ليبرال دموكراسي را پايان تاريخ مي دانست نيز اخيرا طي مقاله اي كه در هفته نامه «نيوزويك» به چاپ رسانده، با اشاره به بحران مالي آمريكا اين كشور و نظام سرمايه داري را در حال فروپاشي مي خواند.
دوران حاكميت مطلق آمريكا و ليبرال دموكراسي غرب به پايان رسيده است. بحران مالي اين كشور هم آغاز اين پايان است.
حميد اميدي
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]