واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی - صاحب ورشکسته یک رستوران که برای اخاذی از پدرش دو دزد استخدام کرده بود تصور نمیکرد چه سرنوشت شومی در انتظار او و خانوادهاش است. روزنامه ایران در این باره نوشت:در این جنایت هولناک که اواسط مهر در یکی از محلههای غرب تهران رخ داد مرد میانسالی در خانهاش به قتل رسید. همسر و فرزندان مقتول نیز به تیم جنایی گفتند که شامگاه گذشته هنگامی که آنها در خانه یکی از بستگانش میهمان بودهاند مرد خانواده به طور مرموزی از پا درآمد. از سوی دیگر بازپرس شاهنگیان - قاضی کشیک ویژه قتل - که در تحقیقات دریافته بود پسر بزرگ مقتول دیرتر از دیگران به میهمانی رفته است به تحقیق از او پرداخت. اما پسر جوان دلیل قانعکنندهای برای غیبت چند ساعتهاش نداشت. به همین خاطر بازداشت شد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی که به دستور بازپرس جنایی، سرگرم رسیدگی به پرونده بودند در ادامه تجسسها دریافتند امیر مدتی قبل با دو تن از دوستانش یک رستوران راه انداخته بود، اما به دلیل مشکلات مالی از یک ماه قبل آنجا را تعطیل کرده بودند. این در حالی بود که او بارها از پدرش کمک مالی خواسته بود که به نتیجه نرسید. بنابراین کارآگاهان با کشف این اطلاعات، به بازجوییهای فنی، تخصصی ادامه دادند. تا اینکه سرانجام پس از حدود 2 ماه، امیر لب به سخن گشود و به طراحی و اجرای نقشه قتل پدر با همدستی دو تن از دوستانش اعتراف کرد. «وقتی ورشکسته شدم به هر دری زدم تا پولی فراهم کرده و رستوران را دوباره باز کنم اما وقتی موفق نشدم به دوستانم گفتم پدرم حدود یک میلیارد تومان پول و سرمایه دارد و چنانچه در نقشه سرقت، کمکم کنند پول خوبی به جیب خواهند زد.» پس از اعلام موافقت آنها، طبق نقشه مادر و خواهرم را به خانه یکی از اقوام در کرج بردم. پس از رساندن آنها خودم مخفیانه به تهران برگشته و وارد خانه شدم. بعد هم دور از چشم پدرم خود را در بالکن یکی از اتاقها مخفی کردم. وقتی دوستانم - سعید و حمید - پشت در خانه رسیدند در را باز کرده و آنها نیز پنهانی وارد شدند. در حالی که نقاب بر چهره داشتند از پشت به پدرم حمله کردند اما پدرم به داخل اتاق خواب فرار کرد و در را از پشت بست که دوستانم با شکستن در وارد اتاق شدند. البته قرار نبود پدرم را بکشند چرا که فقط میخواستیم او را بترسانیم و چند چک سفید امضا بگیریم. اما درگیری آنها بالا گرفت و وقتی بالشت را روی صورتش گذاشته بودند پدرم خفه شد. سعید و حمید که بشدت ترسیده بودند به دنبال راهی برای نجات پدرم بودند که با کمک هم سیم دستگاه آبمیوهگیری را جدا کرده و آن را به برق زدیم تا به پدرم شوک بدهیم اما فایدهای نداشت. ضمن اینکه فقط قسمتی از بدنش را سوزاندیم. وقتی مطمئن شدیم او جان باخته به ناچار فرار کرده و من به کرج رفتم. اما صبح روز بعد که به خانه برگشتیم مادر و خواهرم با دیدن جسد پدر شوکه شده و موضوع را به پلیس خبر دادند. بدینترتیب با اعترافات متهم، دو همدست وی نیز از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی دستگیر شده و با قرار قانونی از سوی بازپرس شاهنگیان بازداشت شدند. تحقیقات تکمیلی از متهمان همچنان ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 462]