واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اقتصاد غرب در سراشيبي ركود
پيدايش بحرانهاي بزرگ مالي درغرب لااقل از سال 1873 داراي سابقه است. دربحران فوق كه به بحران وين در اتريش معروف است وضع مشابه بزرگترين بحران مالي قرن در آمريكاي امروز رخ داد با اين تفاوت كه در بحران وين كاسه كوزهها شايد بهدرستي بر سر سرمايهداران و صرافان يهودي كه نبض بانكداري در دست آنها بود شكسته شد ليكن در بحران اخير هنوز فرصت نشده تا مقصران اصلي انگشتنما شوند. شايد در اين ارتباط باشد كه رئيس مجلس نمايندگان آمريكا قول داده است در آينده نزديك نمايندگان كنگره به بحث بنشينند تا معلوم شود علت يا علل بحران مالي در بانكها و بازار بورس آمريكا چه يا چه كسي بوده است.
البته در اروپا و آسيا نظرات گوناگون درخصوص بحران مالي در آمريكا داده ميشود. گروهي معتقدند كه اين بحران مقدمه افول قدرت اقتصادي آمريكاست ليكن عده ديگري پا را فراتر گذاشته عقيده دارند كه اقتصاد بازار آزاد در نظم نوين جهاني به بنبست رسيده باشد. به نظر ميرسد كه حتي اگر زنگ خطر شروع پايان امپراطوري آمريكا هم به گوش برسد ميبايست دراين خصوص به بحث تخصصي دقيقتري پرداخته شود كه البته خارج از حوصله يك مقاله كوتاه در يك روزنامه بوده و نگارنده نيز فكر نميكند كه اهليت پرداختن بدان را داشته باشد.
با اين حال از آنجا كه علم اقتصاد مَلقمهاي از هنر و رياضيات است و از آنجا كه با گستردهتر شدن تبادلات اقتصاد جهاني و به كار گرفتن ابزارهاي مبادله پرسرعت عوامل غيرقابل پيشبيني را افزايش ميدهد و اينكه بهرحال هر قدر هم كه معادلات رياضي در اين حوزه كامل باشند بالاخره نقش انسانها نيز، كه تنها يك نقطه مادي نيستند، دخالت ميكند شايد پيدايش بحران در اقتصاد جهاني و نظامهاي مالي در واقع مقدمهاي باشد كه علماي اقتصاد نظري نمود بيشتر و فراگيرتري در تحديد عوامل غير م تعّين به خرج دهند تا با روشن بيني پيشرفت مهار عوامل تورمزا و ركودآفرين اقدام نمايند. بالاخره اهل فن ميدانند كه وقتي مدلهاي مبادلات جهاني تغيير ميكند و حوزههاي جغرافيائي از يك سو گسترده و از ديگر سو كه فاصلهها كوتاه ميگردد مدلهاي حل معادلات ذيربط نيز بايد تغيير كند و باز اين يك امر روشن است كه در گذر از يك مدل به مدل پيشرفتهتر احتمال بروز مشكلات كه در واقع مربوط به شرايط حدي و مرزي دو مدل ميشوند بهوجود ميآيد.
اينكه در هر دوراني كدام كشور يا قدرت و يا امپراطوري، سلطه مالي اقتصادي در جهان داشته باشد يك مسئله و اينكه عالمان رشته اقتصاد و مالي آن كشور يا امپراطوري توانايي به ارائه مدلهاي ذيربط باشند مسئله ديگري است. بالاخره، اينكه در نظم نوين جهاني كه مُبشر آن جرج بوش پدر بود همه ميبايست خود را براي انطباق آماده ميكردند يك واقعيت انكار ناپذير است و اينكه دامنه تغييرات بنيادي حاصل از نظم نوين و جهاني شدن به اقتصاد و امور ماليه نيز ربط پيدا ميكند واقعيتي است ديگر. وزير اقتصاد آلمان گفته است كه شايد آمريكا ديگر ابرقدرت اقتصادي نباشد و نخستوزير روسيه نيز از پائين آمدن اقتدار آمريكا در اين خصوص سخن گفته است با اين حال بايد بين اظهار نظرهاي سياسي و به بنبست رسيدن علم اقتصاد بخاطر تغيير شرايط تفاوت قائل بود.
آنچه لااقل در آمريكا اتفاق افتاده، هر چند تركشهاي آن به ديگران نيز اصابت كرده است، لااقل اين بحث و نارضايتي را در جامعه آمريكا به وجود آورده كه چرا بهقول معروف بايد . يعني چرا بايد كساني كه درآمدهاي افسانهاي را در بازار بورس نيويورك كسب كردهاند كار را بجايي برسانند كه ماليات دهنده آمريكايي تاوان آن را بپردازد. با اين وجود از آنجا كه بازار اعتباري كه در دست بانكها و بورسهاست روي زندگي عامه مردم آمريكا تأثير دارد اگر قرار باشد دولت بانكها را نخرد حاصل آن خواهد بود كه بانكها وام نميدهند و اعتماد بين بانكها از ميان ميرود و مردم آمريكا كه زندگيشان را با وام و قسط تنظيم ميكنند با مواجه ميشوند.
البته اينكه پس از تصويب 700 ميليارد دلار توسط مجلس نمايندگان آمريكا كه بايد نفس راحتي را براي بازار بورس به همراه آورد باز شاخص سهام در والاستريت سقوط ميكند نشان ميدهد كه بحران مالي به گونهايست كه حتي با تصويب اين رقم باور نكردني اعتماد به بازار بورس باز نگشته و از آنجا كه هنوز معلوم نشده كدام بانك چه مقدار دارد و باز اينكه هنوز روشن نيست كه پس از هزينه مبلغ فوق آيا بانكها با گشاده دستي به تخصيص وامها و اعتبارات اقدام ميكنند يا نه، نشان از آن دارد كه براي هضم آنچه در معده سرمايهداران فربه در آمريكا و جهان جاي گرفته به زمان بيشتري نياز است.
البته هرچند ما كه در نظام جهاني همانند ديگران قرار نداريم و زيان و ضرر ما مثل ديگران نخواهد بود ليكن اين خبر ناخوشايند كه گفته ميشود ممكن است بهاي نفت تا بشكهاي 50 دلار سقوط كند براي ما بانگ بومي است كه هم ديدن آن شوم است و هم صداي نابهنگام آن. و باز اگر توجه كنيم كه بحران در جهان غرب با وجود بزرگان و عالمان اقتصاد و ماليهاي اتفاق ميافتد كه ما در دانشگاههايمان نظرات آنها را تدريس ميكنيم اين نكته قابل فراگيري است كه به جهت پيچيده بودن علم اقتصاد و فراواني عوامل دور از دسترس و پنهان، بايد ما، هم به كارهاي گران اقتصادي و مالي مسئولان كار ديده بفرستيم و هم، با همآهنگي دستگاهها، وزارتخانهها و نهادهاي ذيربط دست به يافتن راهحل بزنيم. بهرحال با پيوستگي و ارتباطي كه در جهان بهوجود آمده نميتوانيم به اين دلخوش كنيم كه آمريكا دارد به پايان عمر امپراطوري مالي خود ميرسد و ما ميتوانيم خواب راحتي داشته باشيم. حتي جناب ولاديمير پوتين، نيز كه خبر از افول قدرت مالي آمريكا ميدهد ميداند كه وقتي بهاي نفت از 140 دلار به 50 دلار برسد روسيه احيا شده جناب پوتين با مشكلات عديدهاي مواجه ميشود.
يکشنبه 14 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]