واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
اگر چه انگليسها هرگز نتوانستند مصر را در زمرة مستعمرات خود قرار دهند، اما مدت كوتاهي اين كشور را كشور تحتالحماية خود ناميدند. انگليس براي دهها سال از طريق سلطة نظامي و كنترل اش بر ملك فاروق (kuoraF gniK) حاكم دو فاكتوي مصر بوده است. براي انگليسها، فاروق ابزاري خودي براي سركوبي دموكراسي در مصر بوده است.
با اهميت ترين مشخصة توسعة دموكراتيك مستحكم و اولية مصر را ميتوان در حزب وفد (dfaW) به رهبري سعد ضغلول پاشا ( ahsaP lulhgaZ daaS) و بعدها مصطفي اننحاس پاشا (aohsaP sohhaN_na afatsoM) مشاهده كرد. اين حزب مردم گرا بسيار در مصر محبوب بود و حتي هنگام جنگ جهاني اول كه دنيا را ويران نمود قدرت و اختيارش توسعه يافت. بر خلاف انحلالهاي پي در پي و تقلب در انتخابات عليه آن، حزب وفد دوباره انتخاب شد و تمايل مردم مصر به رسيدن به استقلال را نشان داد. بنابراين روشها و سازمانهاي دموكراتيك نه تنها در مصر، آشكار بلكه در واقع كارآمد نيز بودند.
اقدامات بريتانياي كبير عليه حزب وفد و به طور گستردهتري عليه سازمانهاي قانوني مصر بايد عنصري بسيار مهم در تضعيف رشد دموكراتيك مصر و ادامة حاكميت خودكامة سلسلهاي از پادشاهان و ديكتاتورها قلمداد شود. (در اينجا دوباره ميتوان پرسيد كه تاريخ خاورميانه، جهان عرب و جهان اسلام چقدر متفاوت بود اگر به مصر، رهبر فرهنگي جهان عرب، اجازه داده ميشد كه دولت دموكراتيك پايدار و با ثباتي تشكيل دهد. اين عامل ميتوانست به خوبي سبب شود كه دموكراسي به طور زنجيره وار در سراسر خاورميانه برقرار شود، دموكراسياي كه آمريكا اميد داشت با مداخلهاش در عراق در سال 3002به آن دست يابد.)
حزب وفد همين طوري توسعه نيافت. اين حزب، بخشي از تاريخ طولاني مصر از توسعة سازماني دموكراتيك است. در آغاز سال 6681با ايجاد مجمع مشورتي نمايندگان كه تحت قانوني مقدماتي به نام «قانون اساسي» تشكيل شد، مردم مصر تلاش كردند تا كنترل سياسي زندگي خود را به دست گيرند. (البته مفهوم «مشورت» در اسلام به طور مستقيم در قرآن مجيد آمده است كه در فصل دوم مورد بحث و بررسي قرار گرفت.) الگوي روشن برقراري دموكراسي در مصر آرام و اغلب دردناك بوده است و با حمايت غرب از حكومتهاي استبدادي كه با پاريس، لندن و سرانجام واشنگتن « توپ بازي» ميكردند، از مسير خود خارج شده است. اما برخي اشكال سازمانهاي دموكراتيك در تجربة ملي مصريها براي بيش از يك قرن بنيادي بوده است.
خيلي زود پس از ايجاد مجمع مشورتي نمايندگان و رويكردي قرآني به دموكراسي، كانال سوئز توسط شركت كانال سوئز ساخته شد. سرمايه گذاران فرانسوي، اين شركت را به طور خصوصي كنترل ميكردند، در حالي كه دولت مصر سهمي ناچيز داشت و اصلاً اختياري در ساخت كانال نداشت. در سال 5781 دولت مصر كه در گرداب بدهكاري به فرانسه و انگليس گرفتار شده بود، 44 درصد از سهام خود را در كانال سوئز به دولت انگليس فروخت و به اين ترتيب، كانال دارايي تمام و كمال فرانسه و انگليس شد. خديو اسماعيل (liamsI evidehK) حاكم مصر در آن زمان خود را به شدت مقروض اتحاد انگليس و فرانسه يافت و مسئوليت دولتي خود را به دولتهاي انگليس و فرانسه واگذار كرد، كه آنها نيز كنترل بسياري از وزارتخانهها از جمله وزارت تجارت و بازرگاني را به دست گرفتند.
اهميت محوري كانال سوئز براي انگليس اثر منفي بر توسعة دموكراسي درمصر داشت. انگليسيها منافع مهم بسياري در مصر داشتند كه در خطر بود، اما در وهلة اول ميخواستند كانال سوئز را امن، آمادة بهرهبرداري و تحت كنترل خود بگيرند. انگليس به عنوان كشوري ساحلي و قدرتي جهاني به دلايل اقتصادي، نظامي و سياسي نياز داشت كه كانال سوئز را تحت استيلاي خود بگيرد. علاوه بر اين، هند «گل سرسبد» امپراتوري انگليس از طريق اين كانال قابل دسترسي بود. انگليس براي حفظ سلطة خود بر شبه قارة هند به حفظ استيلاي خود بر كانال سوئز نياز داشت و در عمل، دولت مصر را تحت كنترل خود ميگرفت. در نتيجه برقراري دموكراسي با شكست مواجه ميشد، چرا كه اين مهم در پس منافع اقتصادي و سياسي قرار گرفته بود.
در سال9781 رهبر نظامي پر هيبتي به نام كلنل احمد يورابي (idarU damhA lenoloC)، همراه با تعدادي از افسران متوسط ارتش و ملاكان كوچك عليه سلطة انگليس و فرانسه اعتراض كرد. خديو اسماعيل فرد اصلاحطلبي را به نخست وزيري منصوب كرد. وي خواستار تشكيل نظامي عادلانهتر، برقراري حاكميت مجدد مصر بر تمام عناصر دولت، و پارلماني منتخب و دموكراتيك شد. پاسخ قدرتهاي استعمارگر صريح و مستقيم بود. انگليس و فرانسه مداخله كردند، خديو اسماعيل را از قدرت بركنار كردند و پسر سازشپذيرتر وي، خديو توفيق (qifwaT evidehK) را جاي او نشاندند.
اما توفيق كه از حمايت مردمي برخوردار نبود، در حكومت با سختيهاي بسياري مواجه بود. وي براي استحكام بخشيدن به حكومت خود مصطفي رياد (dayiR afatsuM) را به نخست وزيري انتخاب نمود. «رياد» به سرعت مجمع مشورتي را منحل كرد. اما كلنل يورابي با درخواست براي اصلاحات اجتماعي اساسي به رهبري جنبشي مردمگرا ادامه داد. او به خيابانها آمد و نه تنها خواستار احياي مجمع شد، بلكه خواستار افزايش قدرت اين مجمع نيز شد.
پنجشنبه 28 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]