واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: منطقه حائل بين غرب و روسيه- بخش اول كمربندي به نام قفقاز
دكتر بهرام اميراحمديان
رويارويي روسيه با غرب، سرانجام به نقطه اوج خود رسيد و روسيه اين بار با عمليات نظامي پاسخ داد، موردي كه در معادلات استراتژيكي غرب به آن نينديشيده بودند. از اين روي عمليات نظامي روسيه همچون رويداد اول سپتامبر موجب شگفتي غرب و به ويژه ايالات متحده شد. از آن روي اين پديده به واقعه 11 سپتامبر تشبيه مي شود كه در محاسبات امريكايي ها و اسرائيلي هايي كه در پشت محافل افراطي غربگرا و جنگ طلبان گرجستان قرار داشتند، جايي نداشت. آنها مي پنداشتند دوره مدودوف دوره يي آرام از نظر نظامي و استراتژيك است و هنگام عمليات برق آساي نظامي و اعاده حاكميت دوباره گرجستان بر مناطقي است كه از پيش از كسب استقلال از شوروي از گرجستان جدا شده بودند. شانس ادوارد شواردنادزه رئيس جمهوري قبلي گرجستان براي اعاده حاكميت بر مناطق جدايي طلب بيش از رئيس جمهور كنوني بود كه در اثر انقلاب به اصطلاح رنگين (يا مخملي يا انقلاب رز) در سال 2003 به روي كار آمد. شواردنادزه مي توانست در همان سال هاي نخستين استقلال با معامله با روسيه و برقراري مناسبات نزديك تر با آن، تماميت ارضي خود را به دست آورد، اما غربگراياني كه به سرعت به سوي غرب در حركت بودند و ايده ها و آمال هاي خود را در پيوستنن به غرب جست وجو مي كردند، اين شانس را از شواردنادزه گرفتند و شواردنادزه موقعي به اين اشتباه استراتژيك خود پي برد كه عمر حكومتش به سر آمده بود و نيروهاي غربگرا با كمك ساختارها و كمك هاي مالي او را سرنگون كردند. ساكاشويلي جوان در آغاز تندروي كرد ولي ره به جايي نبرد و تنها با يك گرايش به سوي همكاري با مسكو موفق شد جمهوري خودمختار آجاريا را كه عملاً از گرجستان جدا شده و از سوي دولتمردي بانفوذ به نام آصلان آباشيدزه اداره مي شد، در همان سال اول حكومت خود بدون جنگ و خونريزي به حاكميت دوباره گرجستان درآورد. ساكاشويلي روياي گرجستان واحد را داشت كه همچون سده 12 ميلادي بتواند گرجستان را به سال هاي اوج و شكوفايي خود نزديك كند. اما اين رويا عملي نشد و در معادله نزديكي گرجستان به غرب، منافع روسيه به مخاطره مي افتاد؛ موردي كه در محاسبات استراتژيك گرجستان كمتر بدان توجه مي شد. برآورد نادرست استراتژيك گرجي ها، روس ها را به مرز رويارويي نظامي نزديك كرد.
نگرش روسيه به قفقاز در جهت حفظ و حراست از مرزهاي جنوبي خود با گرجستان و تامين امنيت ملي خويش است و نگرش و گرايش غرب به قفقاز و دوستي و نزديكي به منطقه قفقاز كسب منافع بيشتر، حذف روسيه، تجزيه مناطق و جمهوري هاي پيرامون به ويژه قفقاز شمالي و در نهايت تجزيه روسيه است. اگر گرجي ها اين معادله را مي دانستند (كه بعيد به نظر مي رسد ندانند)، يا بايد از نظر نظامي و استراتژيك و اقتصادي و از ديگر جنبه ها بر روسيه تفوق داشته باشند(كه ندارند) يا بايد از سوي حاميان غربي خود تجهيز مي شدند و توان خويش را افزايش مي دادند.
اما بايد دانست روسيه يك قدرت اتمي با زرادخانه يي جهنمي است كه مي تواند در صورت ضرورت چندين بار عرصه جهان را به تلاطم درآورد. از طرفي روسيه به اندازه كافي از سوي غرب تحقير شده و علاقه مند بود توان نظامي خود را به نوعي به غرب نشان دهد، به ويژه در منطقه منافع حياتي خود در قفقاز. اين مورد نيازمند بهانه يي بود تا اينكه برخي محافل جنگ طلب در دولت ساكاشويلي اين بهانه را با دل بستن به حمايت غرب و ناتو به روسيه دادند و با حمله به صلح بانان روسي و كشتن آنان شهر تسخينوالي مركز اوستياي جنوبي را در يك عمليات نظامي برق آسا البته بدون لجستيك كافي تسخير كنند. اين درست زماني اتفاق افتاد كه مردم جهان مشغول تماشاي برنامه افتتاحيه المپيك 2008 پكن بودند، روز خوش يمن و به قول ستاره شناسان روز سعد 8/8/2008. اما همان گونه كه گفته مي شود، فرماندهان روس منتظر بودند اتفاقي بيفتد و مهم نبود جنگ از كدام طرف آغاز شود و چه كساني كشته شوند، بلكه از نظر تاكتيكي مهم اين بود كه حمله يي صورت گيرد و بهانه به دست روس ها بيفتد.
فرداي آن روز گرجستان ناگزير شد با پذيرش شكست بلافاصله از تسخينوالي عقب نشيني كند. روس ها براي جلوگيري از پيشروي دوباره گرجي ها آنها را به خارج از منطقه عقب رانده علاوه بر تسخير شهر، به سوي شهر گوري (زادگاه استالين) در جنوب شرقي تسخينوالي و در غرب تفليس پيشروي كرده و آن شهر را نيز تسخير كنند. حتي روس ها نقاطي استراتژيك از جمله كارخانه مونتاژ هواپيماي جنگنده سوخو در تفليس را بمباران كردند و حدود 65 تانك و 45 جيپ امريكايي ها را به غنيمت گرفته و انبار مهمات را آتش زدند. روس ها ادعا كردند كه در داخل جيپ هاي هامر ادوات جاسوسي نصب شده است.
ادوارد شواردنادزه رئيس جمهور سابق گرجستان درباره جنگ گرجستان با روسيه در پاسخ به سوال خبرنگاري كه از او پرسيده بود آيا شما از اين جنگ غافلگير شديد؟ پاسخ داده بود اين جنگ نه تنها براي من، بلكه براي همه غافلگير كننده بود. اين جنگ از آن جهت كه هيچ كس انتظار آغاز ناگهاني آن را نداشت و ممكن بود آتش آن تمام منطقه را فراگيرد غيرمنتظره بود.
همچنين او در پاسخ به سوال خبرنگاري كه پرسيده بود شما تصميم ساكاشويلي در اعزام نيروي نظامي به اوستياي جنوبي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ پاسخ داده بود من از اين تصميم اطلاع نداشتم و طرف مشورت قرار نگرفتم. اما اگر مورد مشورت قرار مي گرفتم هرگز با اين اقدام موافقت نمي كردم و هم اكنون نيز فكر مي كنم اين تصميم، اشتباه بزرگ ساكاشويلي بود. ما اكنون نتايج ناگوار اين اقدام را مي بينيم. هزاران كشته، زخمي و آواره نتيجه اين اقدام بود.
براي درك واقعيت هاي جنگ قفقاز لازم است اهميت منطقه قفقاز روشن شود. معمولاً هنگامي كه سخني از قفقاز به ميان مي آيد، برخي ها درك فضايي درستي از آن ندارند، به همين جهت در تحليل هايشان دچار اشتباه مي شوند. قفقاز منطقه يي است بسيار حساس و استراتژيك و برخلاف گفته برخي پژوهشگران، از نظر تاريخي هيچ گاه به صورت سيستمي واحد و يكپارچه عمل نكرده است (به استثناي دوره روسيه تزاري در قرون نوزده و اوايل قرن بيستم و مهم تر از همه در دوره حكوت شوروي). بنابراين اطلاق منطقه به قفقاز اشتباه است زيرا به جز كوهستان قفقاز كه شامل رشته كوه هاي قفقاز بزرگ است، هيچ گونه وحدت سرزميني، جغرافيايي، زباني، مذهبي و حتي قومي در آن وجود ندارد. در قفقاز جنوبي در سه جمهوري آذربايجان، ارمنستان و گرجستان هيچ عامل وحدت بخشي وجود ندارد. آذري ها مسلمان هستند، ارامنه مسيحي گريگوري و گرجي ها مسيحي ارتدوكس. اين سه جمهوري از نظر زبان و الفبا هيچ گونه شباهتي با هم ندارند. در قفقاز شمالي وضع بسيار پيچيده است. در اينجا تنها وحدت منطقه يي زبان روسي است و شهروندي روسيه.
شنبه 16 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]