واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مسجد ساده پیامبر با ده ستون از ده تنه درخت خرما همراه با اذان برده سیاهی به نام بلال دنیا را تکان داد ولی مسجد امروز مدینه با صدها پایه از سنگ مرمر ومناره های بسیار بلند هیچ دکه ای را تکان نمی دهد در این جا بد نیست نگاهی به وضع جهان دراین روزها بیفکنیم تا ببینیم روبه رشد هستیم یا سقوط وایا راه نجاتی جز پناه بردن به راه خدا ورسول داریم //امروز بازی ها جدی وجدی ها بازی /ابزار تامین پیشرفت کرده ولی لمنیت عقب رفته /کتاب زیاد ولی حوصله مطالعه کم شده /مناره ها بلند بلال ها کوتاه /تجملات اصل ومعنویات فرع/درامد ها زیاد اسایشها کم /علم رشد کرده ولی عاطفه تنزل کرده/خدمات توسعه یافته ولی صفا وصمیمیت ها کم شده/اظهار محبت زیاد ولی روح محبت کم/طبقات ساختمان بالا رفته ولی صبرها کم شده/اتوبانها پهن شده ولی نقطه نظرها باریک/مقام بالاتر ارزش زندگی کمتر/تحصیلات بالاتر احساسات کمتر/خرید ما بیشتر لذت ما کمتر/می اموزیم چگونه درامد اضافه کنیم ولی چگونه زندگی را بلد نیستیم/خانه ها بزرگتر خانواده کوچکتر/شعار بیشتر عشق کمتر/تسهیلات بیشتر وقت کمتر/دانش بیشتر قدرت قضاوت کمتر/مهارت بیشتر مشکلات بیشتر/تنوع داروها بیشتر نتیجه درمان کمتر/درراه کره ماه هستیم ولی خانه مادر را بلد نیستیم/فضای خارج زمین را فتح کردیم اما از فضای داخل خانه غافلیم/قامت بلند فکر کوتاه /غذاها متنوع قوتها کم/خانه ها زیبا پایه ها سست
زمانی تولد دختر سبب عصبانیت پدران می شد تا انجا که از شدت خشم رنگشان سیاه می شد در چنین جو ی رسولخداص احترام مخصوص به کودک ودختر بسیار چشمگیر وارجمند است اری در زمانی که داشتن دختر ننگ بود پیامبر ص می فرمود بهترین فرزندان شما دختران شما هستند وعلامت خوشقدمی زن ان است که اولین فرزندش دختر باشد.یکی از یاران پیامبر ص در خدمت ان حضرت نشسته بود که به او خبر دادند همسر شما دختر اورده او ناراحت شد /پیامبرص که این منظره را دید فرمود زمین جایگاه او اسمان سایه بان او وروزی او هم با خداست چرا تو ناراحت شدی او همچون گلی ست خوشبو که از ان استفاده می کنی
هنگام خروج از خانه خود را اماده وزینت می کرد نمی نشست وبر نمی خواست جز با ذکر خدا روزی به کارگری که بر اثر کار بسیار پینه بر دست داشت دستهای اورا در دست گرفت وبر انها بوسه زدبا گشاده رویی صحبت می کرد وبه همه افراد توجه داشت از بیماران عیادت ودلجویی می کرد
پیامبر ص/به خاطر شدت علاقه ای که به هدایت مردم داشت به قدری می سوخت که ایه نازل شد /ما قران را نفرستادیم که تو خود را به دردسر ومشقت اندازی/درمجلس چنان با مردم گرم می گرفت که هر کدام فکر می کردند نزدیکترین افراد به پیامبر هستند/دعای او درباره دشمنان این بود خداوندا این مردم را هدایت فرما/
تا انجا که ممکن بود سائل را رد نمی کرد .حتی روزی زنی فرزند خود را نزد پیامبر فرستاد وگفت /به حضرت بگو پیراهن خود را به من عطا کن .فرزند خدمت حضرت رفت وتقاضای پیراهن نمود پیامبر پیراهن خود را به او داد ولی ایه نازل شد حق نداری هرچه داری در راه خدا انفاق کنی/همین که می شنید افراد ی از یاران خواب وخوراک وهمسر را رها کرده وبه عبادت پرداخته اند انان را احضار وتوبیخ می کرد ند ومردم را از ستایش زیاد باز می داشت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]