واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: احياى سينماى دفاع مقدس با «فرزند خاك»
فيلم سينمايى «فرزند خاك» ساخته محمدعلى آهنگر از معدود آثار دفاع مقدس است كه با تكيه بر حضور قهرمانى تازه با نياز دراماتيك خاص مى تواند اين گونه سينمايى را احيا كند و راههاى رسيدن به يك سينماى ملى در آثار جنگى ايرانى را باز نگاه دارد. به گزارش مهر، آهنگر در سومين فيلم سينمايى خود نگاهى خاص و جديد دارد به آدم هاى سينماى جنگ و مسائل آنها كه به نظر مى آمد از فرط حركت تكرارى در مسيرى بسته راهى به تازگى و هواى تازه نداشته باشند. در مقطعى كه به نظر سينماى دفاع مقدس به انتهاى خط رسيده بود، اين فيلمساز با «فرزند خاك» بر قابليت هاى بالقوه اين گونه سينمايى صحه گذاشت و بخشى از داشته هاى آن را احيا كرد. در واقع مى توان سينماى دفاع مقدس را با «فرزند خاك» در آستانه مسيرى پويا و رو به رشد دانست. البته اگر هنوز فيلمسازى پيدا شود كه ريسك هفت سال ماندن پشت خط توليد را به بهاى اثبات انديشه و دغدغه هاى خود بپذيرد! فيلمنامه «فرزند خاك» به قلم محمدرضا گوهرى نوشته شده، نويسنده اى كه نگارش آثارى چون «خيلى دور، خيلى نزديك»، «يك تكه نان»، «اقليما»، «در ميان ابرها» و... را در كارنامه دارد. گوهرى از معدود فيلمنامه نويسان مستقل سينماى ايران است و مهمترين مولفه مشترك آثار او علاوه بر مستقل بودن نسبت به جريان روز سينما، نقش تحقيقات در سير و روند نگارش است. به همين دليل هم فيلم هايى كه بر اساس فيلمنامه هاى او ساخته شده همواره بر بستر مضامينى تازه و جديد جارى مى شوند كه مى تواند خط قصه و مسائل و روابط جارى را از زاويه اى تازه برجسته كند. مانند مضامين مرتبط با نجوم و ستاره شناسى در «خيلى دور خيلى نزديك»، مسائل مرتبط با مفاهيم ماورايى در «يك تكه نان» و «اقليما» و نگاهى تازه به حاشيه هاى جنگ در «فرزند خاك». اين بار هم همين بخش تحقيقات به عنوان امتياز بالقوه وارد كار شده تا «فرزند خاك» متكى بر يك واقعيت تكان دهنده و مستند باشد. آنچه در ادامه مى تواند اين امتياز بالقوه را بالفعل كند، چگونگى دراماتيزه كردن واقعيت با نمايش و تكيه بر مستندات بنا به نياز درام در يك اثر سينمايى است. ارزيابى ماحصل كار نشان مى دهد در «فرزند خاك» اين اتفاق به شكلى قابل قبول افتاده است. «فرزند خاك» هر چند متكى بر واقعيت است اما از همان ابتدا يك الگوى روايتى آشنا را براى قصه خود انتخاب كرده است. چينش ماجراهاى واقعى بر بستر اين الگوى آشنا موجب شده تا مخاطب تدريجا با اين قصه تكان دهنده و جسورانه ارتباط برقرار كند. به گفته ديگر همراهى مخاطب با فيلم بر مسيرى آشنا گرفته مى شود تا بكر بودن مضمون در ابتداى كار مخاطب را پس نزند. فيلم داستان زنى به نام ميناست (شبنم مقدمى) كه در جستجوى شوهر مفقودالاثر خود وارد خاك عراق مى شود. سفر، حركت و جستجو براى يافتن گمشده موقعيتى آشناست كه مى تواند از ابتدا مخاطب را با قهرمانى پويا و هدفمند همراه كند. نكته مهم ديگر زن بودن اين قهرمان است كه مى تواند به عنوان دومين وجه سمپات مخاطب را درگير كند. به خصوص كه سينماى ايران همواره با قلت قهرمانان زن پويا و هدفمند مواجه بوده و هست. حالا اگر بخواهيم همين قهرمان را در سينماى دفاع مقدس خودمان جستجو كنيم كه به جاى صفت قليل بايد از به ندرت استفاده كرد، ضمن توجه به اين نكته كه در ظاهر به نظر مى آيد يك فيلم جنگى ذاتا با حضور يك قهرمان زن دچار تضاد است. در نظر بگيريد كه همه اين اتفاق هاى به ندرت و متضاد و ... در «فرزند خاك» دست به دست هم داده تا شاهد فيلمى بكر و تازه در وجوه مختلف باشيم. امتياز ديگر «فرزند خاك» اين است كه از ابتدا تعريفى محض و مشخص از هدف و انگيزه مينا براى سفر ارائه نمى دهد و ترجيح مى دهد شناخت مخاطب نسبت به اين كاراكتر به تدريج و در طول سفر و مواجهه با افراد جديد اتفاق بيفتد. به اين ترتيب مخاطب گزينه هاى پيش رو را به تدريج پس مى زند و در نقطه اوج با اين واقعيت تكان دهنده مواجه مى شود كه مينا براى به همراه بردن جسد شوهرش با شمايل مبدل به خاك عراق آمده است. آنچه نياز دراماتيك اين شخصيت را برجسته مى كند اين نكته است كه جسد شوهر او به جهت سالم ماندن ۴۰ روز پس از مرگش، تبديل به امامزاده اى در خاك عراق شده و مينا براى به همراه بردن او مهمتر از همه موانع موجود بايد بر باور و اعتقادات مردم محلى غلبه كند. به اين ترتيب كدهاى تدريجى ارائه شده با رسيدن به اين تعريف جواب مى گيرند و در عين حال ديدگاه چالش برانگيز نويسنده و كارگردان درباره مقدسات و قهرمانان جنگ كه به نظر مى آيد تم اصلى فيلم باشد، وارد كار مى شوند. در اين مقطع پس از مشخص شدن هدف و انگيزه مينا از سفر كه همراهى او را با گونا (مهتاب نصيرپور) زن كرد عراقى شكل مى دهد، تلاش شده وجه مقدس گون شهيد در باور مردمان اين دو كشور همسايه به چالش كشيده شود. اصرارى كه مينا دارد براى اثبات اينكه شوهرش يك آدم معمولى از هزاران فردى بوده كه به جنگ رفته و تلاش او براى زمينى كردن رابطه اش با وى، از همين جا وارد كار شده كه در مقابل، نقطه نظر روحانى عراقى و زنان محلى را به دنبال دارد كه براى تبرك شدن از وجود مينا كه زمانى همسر آن شهيد بوده، به ديدارش مى آيند. مهمترين نشانه رويكرد فيلمساز به تقدس زدايى از برخى مفاهيم را كه وجه كليشه اى به خود گرفته، مى توان در سكانس معامله بر سر بقاياى شهدا بين مأموران تفحص و كردهاى عراقى دانست. وقتى يك كرد محلى گونى يافته هاى خود را روى ميز خالى مى كند تا نرخ آنها تخمين زده شود و در مقابلش آذوقه و ... بگيرد و استخوان ها به گونه اى غريب در اطراف پراكنده مى شوند. شخصيت پردازى كاراكتر گونا و تعريفى كه نويسنده و فيلمساز از كردهاى عراقى ارائه مى دهند نيز از وجوه تازه فيلم «فرزند خاك» است. تصويرى كه متفاوت از چهره سياه و يك بعدى آنها در ديگر فيلمهاست و به گونه اى انسانى اين شخصيت را با انگيزه هاى انسانى همراستا با نياز مينا و همراه او قرار مى دهد. بخصوص وقتى قرار است در پايان وضع حمل گونا در شرايط بحرانى منجر به درخواست مينا از خدا و قرارى تازه باشد كه به نجات نوزاد تازه متولد شده منجر مى شود، مى توان نگاه مهربانانه و منصفانه نويسنده و فيلمساز را به اين كاراكتر مورد توجه قرار داد. چرا كه مينا به شرط زنده ماندن نوزاد از جستجو براى رسيدن به جسد شوهرش صرفنظر كرده و به وداع با او از فراز كوه اكتفا مى كند. به نظر مى آيد حضور اين كاراكتر اين امكان را در اختيار نويسنده و فيلمساز قرار داده تا از رسيدن به يك پايان محض كه مى توانست رسيدن به امامزاده مدفن شوهر مينا و يا حتى تصوير كردن قبر او باشد، پرهيز كرده و اين وجه را با نشان ندادن و فاصله گرفتن همچنان براى مخاطب در اوج نگاه دارند كه مى تواند رويكردى خاص باشد. «فرزند خاك» سومين فيلم آهنگر پس از «نيمه گمشده» و «نبات داغ» است. اين فيلم توليد سازمان توسعه سينمايى سوره حوزه هنرى و داستان زنى به نام مينا است كه براى بازگرداندن جسد شوهرش كه در خاك عراق تبديل به يك امامزاده شده، پاى در راه سفر مى گذارد. مهتاب نصيرپور، شبنم مقدمى، حميد ابراهيمى، قاسم زارع، حسين آهنگر و ... از بازيگران فيلم هستند.
سه شنبه 5 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]