واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: شخصيت و سلامت
منبع كنترل دروني / سرسختي
احساس كنترل داشتن بر رويدادها در زندگي شخصي پيش بيني مهمي در مورد سلامت است جولين راتر افراد را بر اساس احساس كنترل بر رويدادها و حوادث زندگي به دو گروه داراي كنترل دروني و داراي كنترل بيروني تقسيم كرده است. افرادي كه از منبع كنترل دروني قوي برخوردارند عموما معتقد ند تصميمات, اقدامات و رفتارهاي آنها تاثيري تعيين كننده بر پيامد ها و نتايجي كه نصيب آنها شده داشته اند.
افراد داراي منبع كنترل دروني معتقد ند كنترل كافي بر زندگي دارند و طبق اين اعتقاد رفتار مي كنند چنين افرادي كمتر تحت تاثير ديگران قرار مي گيرند, براي مهارتها و توانايي هاي خود ارزش زيادي قائلند اضطراب كمتر و اعتماد به نفس بيشتري دارند و از سلامت جسماني و رواني بيشتري برخوردارند. افراد داراي منبع كنترل بيروني عموما معتقدند رويدادهاي زندگي خارج از كنترل آنان و متاثر از عواملي از قبيل رفتارهاي ديگران , شانس و تصادف و سرنوشت است به عنوان مثال چنانچه دانشجويي نتايج امتحانات و نمرات درسي خود را معمولا به عواملي از قبيل استاد, روش امتحان , و ساير عوامل خارج از كنترل خود نسبت دهد داراي منبع كنترل بيروني است.
افراد سرسخت و مقاوم كساني هستند كه هنگام مواجهه با استرس و مشكلات نسبت به اهداف خود پايبندي نشان مي دهند احساس مي كنند بر شرايط كنترل كافي دارند و رويدادهاي استرس زا را چالش تلقي مي نمايند نه تهديد.
سه ويژگي اصلي و مهم افراد مقاوم عبارتند از :
1 كنترل
2 تعهد
3 چالش
مطالعات نشان داده است افراد داراي منبع كنترل دروني احساس مي كنند بر رويداد ها تسلط كافي دارند و در صورت ابتلا به بيماري هاي شديد مانند بيماري هاي كليوي , قلبي -عروقي و سرطان كمتر دچارافسردگي مي شوند.
در پژوهشي كه روي 75 دانشجو به منظور مقايسه نيمرخهاي شخصيتي افراد داراي منبع كنترل دروني وافراد داراي منبع كنترل بيروني انجام گرفت مشخص گرديد افراد داراي منبع كنترل بيروني در مقياسهاي افسردگي , ضعف رواني , خود بيمارانگاري و هيستري در مقايسه با دروني ها نمرات بيشتري كسب مي كنند .
علاوه بر اين پژوهشهاي تامپسون و همكارانش نشان داد بيماران سرطاني كه احساس مي كنند كنترل بيشتري بر بيماري خود دارند و از روابط بين فردي بهتري برخوردارند كمتر دچار افسردگي مي شوند.
حال به اين موضوع مي پردازيم كه كدام ويژگيهاي شخصيتي منجر به رفتارهاي مصر سلامت, و بيماري مي گردند مهمترين عوامل و ابعاد شخصيتي كه در اين خصوص مورد توجه پژوهشگران و نظريه پردازان قرار گرفته اند عبارتند از : روان رنجوري / عاطفه منفي, سنخ رفتاري A و خصومت و ناسازگاري .
روان رنجوري / عاطفه منفي
روان رنجوري يا عاطفه منفي بيانگر بعدي از شخصيت است كه به تمايل و آمادگي برخي افراد در تجربه هيجانهاي منفي از قبيل پريشاني , اضطراب , عصبي بودن , ترس , خجالت , خشم و احساس گناه اشاره دارد. گرچه همه ما اين احساسات را بارها تجربه كرده ايم اما افرادي كه خلق منفي دارند اين هيجانها را بطور مكرر و نسبتا شديد تجربه مي كنند چنين اشخاصي بيشتر نگران رويدادهاي نامطلوب و منفي در آينده هستند و درباره خود و ديگران ديدگاهي منفي و بدبينانه دارند. افرادي كه روان رنجوري بالايي دارند از علائم و ناراحتي هاي جسماني بيشتري شكوه دارند . پژوهش كوستا و مك كري كه روي 347 زن 18 تا 94 ساله انجام گرفت نشان داد كه روان رنجوري با گزارش علائم جسماني از جمله بيماري هاي مكرر, مشكلات قلبي - عروقي , ناراحتي معدي - روده اي و همچنين احساس خستگي مزمن همراه است. مطالعات ديگري تاثير عاطفه منفي بر سلامت رواني و جسماني در بلند مدت را نشان داده اند به عنوان نمونه لونتال و همكاران او عاطفه را در گروهي از سالمندان 62 تا 73 ساله بررسي كردند و سپس وضعيت آنان را به مدت شش ماه مود پيگيري قرار دادند نتايج نشان داد افرادي كه عاطفه منفي بالاتري دارند علائم جسمي بيشتري همچنين علائمي از قبيل احساس خستگي , احساس گيجي , خواب آشفته و فقدان انرژي و احساس كسالت گزارش مي نمايند و پژوهشي نشان داد دانشجوياني كه سطوح بالايي از عاطفه منفي را تجربه مي كنند شكايات جسماني بيشتري مانند سردرد , اسهال و گلودرد دارند.
سنخ رفتاري A
نخستين بار دو كارديولوژيست به نامهاي فريدمن و روزنمن كه به مطالعه ارتباط بين رژيم غذايي و بيماري قلبي مي پرداختند دريافتند برخي افراد بطور كلي معاشرتي , آرام , خونسرد و راحت و برخي ديگر رقابت طلب , زود خشم و ناشكيبا هستند آنها اين دو سنخ را بترتيب تيپ B و تيپ A ناميدند. مطالعه روزنمن و فريد من نشان داد از بين 285 مردي كه در طول اين مطالعه دچار حمله قلبي شده بودند 69 درصد در تيپ A و 31 درصد در تيپ B قرار داشته اند.
اگرچه مطالعه فريدمن و روزنمن نخستين مطالعه اي بود كه ارتباط رفتار سنخ A وسلامت را نشان ميداد اين ارتباط در مطالعات بعدي نيز مشاهده شد به عنوان نمونه مي توان به مطالعات سولس و ماركو , جفرسون , و هريس اشاره كرد كه نشان مي داد افراد داراي سنخ شخصيتي A در مقايسه با سنخ B بيماري هاي خفيفتري چون سرفه , سردرد, آلرژي , حملات آسم و همچنين مشكلات معدي - روده اي را نيز تجربه مي كنند. نتايج پژوهش ديگري بيانگر اين واقعيت است كه در مردان ميانسال داراي سنخ رفتاري A احتمال سكته قلبي 6 برابر افراد سنخ B همچنين در حاليكه فقط 4 ونيم درصد زنان داراي سنخ شخصيتي B از فشار خون بالا رنج مي برند. درزنان سنخ B اين ميزان به 35 درصد افزايش مي يابد. سنخ رفتاري A شامل سه مولفه اصلي و عمده است كه عبارتند از : احساس فوريت زماني , رقابت , و خصومت از بين اين سه مولفه ارتباط بين خصومت و بيماري قلبي - عروقي قوي است اما دو مولفه ديگر ارتباط ضعيفي با اين بيماري دارند. فريدمن, هال و هريس دريافتند برخي از افراد كه ظاهرا داراي تيپ شخصيتي A به نظر مي رسند , سريع , باكفايت و جاه طلبند و به خوبي با فشارها و مشكلات زندگي كنار مي آيند و سلامتشان در معرض خطر نيست به نظر مي رسد افرادي كه سنخ A واقعي هستند معمولا تنيده و داراي احساس خصومت بوده چنين اشخاصي بيشترين مشكلات جسماني را خواهند داشت.
خصومت / ناسازگاري
همانند افرادي كه روان رنجورند افرادي كه خصومت بالايي دارند نيز معمولا خلق منفي نشان مي دهند اين ويژگي بخصوص بيانگر انتظارات و تعاملات بين فردي خاصي است افراد برخوردار از نگرشهاي خصومت آميز معتقدند ديگران شديدا خودخواه بوده و قصد آسيب رساني به آنها را دارند بدين ترتيب به علت عدم اعتماد و بدبيني نسبت به ديگران عموما پرخاشگر , خشك , خشن و اهل بحث و جدل و درگيري هستند . چنين افرادي از سلامت رواني و جسماني كمتري برخوردارند و در آنها فشار خون بالا , بيماري عروق كرونر قلب و حتي مرگ بيشتر است.
دريك پژوهش طولي ميزان خصومت 200 زن سالم اندازه گيري شد و وضعيت آنان در طول 10 سال پيگيري گرديد آنها حتي از نظر متغيرهايي چون سيگار كشيدن كنترل شدند. نتايج نشان داد زنانيكه در ابتدا پژوهش در خصومت نمرات بيشتري بدست آورده بودند در طول 10 سال بعد علائم و ناراحتي هاي قلبي - عروقي بيشتري داشته اند . ريموندنيارا و همكارانش نيز دريافتند مرداني كه سطوح بالايي از خصومت را نشان مي دهند در معرض بيشترين خطر ابتلا به بيماري قلبي - عروقي هستند.
عده اي از صاحب نظران و محققان معتقدند اگر چه صفت خصومت بيانگر احساسات عمومي منفي فرد نسبت به ديگران است ابراز چنين احساساتي نيز با پيامدهاي منفي براي سلامت همراه است . مطالعات اين محققان نشان داده است افرادي كه هم سطوح بالايي از خشم را تجربه مي كنند و هم اينگونه خشمي را از طريق پرخاشگري و خشونت فيزيكي يا كلامي ابراز مي كنند بيشتر در معرض خطر مشكلات و حملات قلبي - عروقي قرار دارند در واقع افرادي كه بطور مكرر خشم را تجربه مي كنند سه برابر بيشتر از افرادي كه به ندرت تجربه خشم داشته اند از حمله قلبي رنج مي برند. علاوه بر اين مطالعات سيگمن و همكارانش حاكي از آن است كه در زوجهايي كه خشم بالايي دارند در مقايسه با زوجهايي كه خشم پائيني تجربه مي كنند فعاليت سيستم ايمني بدن كاهش قابل ملاحضه اي پيدا مي كند تصور كنيد هنگام داد زدن بر سر كسي چه اتفاقي براي بدن شما مي افتد ضربان قلبتان افزايش مي يابد و فشار خونتان بالا مي رود ( گرچه ممكن است از آن آگاه نباشيد) و در صورتيكه بطور مكرر ميزان بالاي برانگيختگي فيزيولوژيك صورت گيرد خطر بروز مشكلات قلبي - عروقي بيشتر مي شود زيرا رگهاي خوني و قلب فشار بالايي را متحمل مي شوند.
ادامه دارد
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]