واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > محیط زیست - هفته نامه سلامت درشماره نوروزی خود پای صحبتهای محیطزیستی مرضیه برومند نشسته است که مدتی است مشغول ساخت مجموعهای به نام «آب پریا» است؛ مجموعهای که بستر اصلی داستانش محیطزیست است و بلاهایی که سرش آمده و البته همچنان دارد میآید. امسال به خاطر مجموعه آب پریا فکر کنم مدام در راه شمال بودید؟فقط شمال نبود، دماوند، کازرون، بعد از عید هم برنامه داریم بریم کرمانشاه، جنگلهای اسالم و خیلی جاهای دیگر. خسته که نشدید؟از کار و سفر و...کار بالاخره خستگی هم دارد اما از سفر و بودن در طبیعت نه! میدونی من اصلا آدم محیطزیستی هستم! از بچگی هم همینطور بودم، عاشق طبیعت و دار و درخت و کوه و... در این موضوع هم پدرم خیلی نقش مهمی داشت. یادم میآید خونه ما آن موقعها پایین شهر الان تهران بود. میگم الان چون اون موقعها مرکز تهران حساب میشد. تابستان که میشد پدرم توی گلابدره یک ساختمان کوچک و باغ اجاره میکرد و ما همه ییلاق میکردیم به آنجا واقعا؟آره، هر سال تابستان کارمان بود. بیچاره مادرم باید اسبابکشی میکرد تا ما هوا بخوریم و به طبیعت و رودخانه و کوه و... نزدیک باشیم من حتی ساخته شدن کلکچال را یادم میآید. خیلی هم خوش میگذشت. حالا گذشته از اینکه من بچه بودم و سرگرم بازی با خواهرها و دخترخاله و دایی و... تنها هم که میشدم حسابی توی این محیط زندگی میکردم. همین رفتار پدرم باعث شد در همه ما یکجورهایی این عشق و دوستی با طبیعت بهوجود بیاید. برادربزرگ من یک کوهنورد حرفهای و طرفدار سفت و سخت محیطزیست است و آنقدر هم روی این موضوع حساسه و خدا نکنه یک آدمی را ببیند که داره با طبیعت بدرفتاری میکند، هم خیلی حرص میخورد و هم خیلی بد و بیراه میگه. بد و بیراه دیگه چرا؟خب وقتی خوب فکر میکنی میبینی واقعا جفا به طبیعت بد و زشت است. چرا این آب تمیز، این خاک، این درخت، این کوه را ویران میکنیم؟ من همیشه به دیگران نهیب میزنم که ـ البته دور از جون همه آدمهایی که میشنوند ـ اگر یک آدمی بمیره یک شبه میتوان یک آدم دیگر درست کرد اما دشت و نهر و سفره آب زیرزمینی و این دریاچه میدونی چند صد سال طول کشیده تا به وجود بیاد؟ و وقتی این فکرها را میکنی میبینی چقدر وحشتناکه! اصلا به نظر من کسی که خدا را قبول دارد با طبیعت اطرافش این رفتار را نمیکند. چون خدا این طبیعت را به انسان عطا کرده و ما به جای حفظ آن و قدرشناسی از این نعمتها، آن را ویران میکنیم و بیخیال از کنارش میگذریم... خیلی دردناکه! توی سفرهایی که به اطراف ایران داشتید چه رفتاری با طبیعت میدیدید؟رفتار وحشتناک! گذشته از مردم که زبالهها، بطریها، لیوانهای پلاستیکی، پلاستیک چیپس و پفک و... را توی جنگل و کوه و دریا رها کرده بودند و رفته بودند رفتار نادرستی از مسوولان شهری میبینیم که زبالههای شهری را میبرند و در خارج از شهر در طبیعت در میان کوه و درخت و بیابان و جنگل رها میکنند و کوهی از زباله میسازند. اکیپ کاری شما چقدر حقوق طبیعت و نظافت را رعایت میکنند؟گروه ما... البته فکر کنم جرأت نداشتند کار اشتباهی بکنند؟!آره... از ترس من نمیتوانستند کار اشتباهی بکنند چون من به محض اینکه میدیدم طرف را «چای ممنوع» میکردم! چای ممنوع؟ یعنی چه؟یعنی دیگر بهش چای نمیدادیم. چای توی چه لیوانی میخورید؟ یک بار مصرف؟نه! برای همه اعضای گروه لیوانهای فلزی با در خریده بودیم که خیلی خوب هم شسته میشدند تا سرماخوردگی و مریضی بین بچهها اپیدمی پیدا نکند... من خودم از این لیوانها و ظرفهای یکبار مصرف متنفرم! حالا بگذریم از اینکه غذا توی آنها نمیچسبد خیلی هم ضرر دارند و سرطانزا هستند. ما حتی با توجه به سختی حمل و نقل برای گروهمان بشقاب گرفته بودیم سر همین موضوع هم کلی با آبدارچیهایمان دعوایمان میشد... خود شما با توجه به ارتباطات زیادی که با قشرهای مختلف دارید، فکر میکنید چرا «مردم» رعایت محیطزیست را نمیکنند؟ مگر نمیبینند این آلودگی، بیماری و... چقدر روی زندگیشان اثر منفی میگذارد؟میدونی من از خیلیها این سوال را پرسیدم که حتی با آنها درگیر شدم حتی بارها وقتی سوار ماشین بودم و دیدم کسی آشغال از تو ماشیناش پرت کرده بیرون گاز ماشین را گرفتم رسیدم بهش و یقهاش را گرفتهام که چرا این کار را کردی اما میدونی چه جوابی داده؟ خیلی جالبه بیشترشان میگویند «همه میاندازند» و این خیلی جالبه که ما مستعد یادگیری کارهای بد هستیم، منتظریم یک نفر آشغال پرت کند توی خیابون، ورود ممنوع برود و ما هم دنبالش برویم اما کارهای خوب را نمیبینیم! این خیلی کار سختیه که آشغالی که داری را بندازی توی کیسه یا زیر صندلی بغل دستیات تا برسی به یک سطل آشغال؟! عضو گروههای طرفدار محیطزیست هم هستید?نه نیستم و جالبه تا این حرفها را میزنی به تو میگویند شعار نده! ای بابا اینها شعار نیست! قضیه خیلی جدی و ریشهدارتر از اینهاست، تمام باغهای شمیران از دست رفت، همه شهرها شد آپارتمان و خونه،فضای سبز ساخته شد اما کم! کوچههای ما دیگر جایی برای درخت ندارند. توی شهر دیگر پرنده نمیبینی؟ صدایشان را نمیشنوی.201
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]