واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: روزنامه کیهان در ستون یاداشت روز نوشت: امام خمینی دو تعبیر را درباره بنی صدر و رجایی به کار برد. درباره بنی صدر فرمود «به این آقا گفتم بعضی از افراد که دور تو جمع شده اند، گرگ هایی هستند که تو را به فنا می دهند، گوش نکرد». اما درباره رئیس جمهور مکتبی کلامی به غایت حکمیانه و ژرف فرمود «بعضی ها عقلشان بیشتر از علمشان است. آقای رجایی از شخصیت هایی است که عقلش بیشتر از علمش است». بنی صدر تقابل و تضاد و تاختن در بن بست را برگزید و با مغز به دیوار ملت و نظام کوبید چون دچار سوءتفاهم و بد دیدن و خیال و وهم شده بود. و اندرز خیرخواهان را نشنید، چون گوشش پر بود. مسئله غامض اینجاست که طیف هایی از مدعیان حق و عدل و عقل و تقوا و مروت در طول تاریخ سر از بیغوله درآوردند. برخی اناالحق گفتند در حالی که شیطان پرستی می کردند. ادعای عدالت و تقوا داشتند اما به جمل و نهروان ختم شدند و مقابل امام عدالت ایستادند. از مردی و مردانگی می گفتند و سر بزنگاه ناجوانمردی کردند. تقوا و عدالت منهای ولایت، تقوا و عدالت معوج خوارجی و طالبانی و سلفی می شود. و خرد منهای ولایت، از سیاست بازی های عرفی امویان و عباسیان و... مجاهدین خلق و نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان و باند مهدی هاشمی و برخی احزاب دولت ساخته دهه های اخیر سردر می آورد. هر مقرّی غیر از قرارگاه ولایت، مقرّ شیطانی خواهد شد ولو تابلوی عقلانیت و عدالت و حقانیت و مهدویت(!) و تقوا و تهجد و خدمت و جمهوریت و مردم داری داشته باشد. بی ولایتی، لوچی عقل و تقوا و عدالت خواهی و مردم سالاری می آورد. در این صورت به اعتبار 11 میلیون یا 18 میلیون یا 20 میلیون رأی اعتباری، خیال می کنی «خاتمیت» نقض شده و پیامبری تازه مبعوث گشته که آن هم تویی! و بهتر از همه می فهمی، نشانه اش هم صندوق های انباشته از رأی به نام تو. روزگاری معنای «پیام دوم خرداد را نگرفته ای»، این بود که خونت هدر است. اما حالا کجاست آن غوغا؟ و کجاست آن چماقداری چماقداران برای بنی صدر؟! امان از توهم و امان از دیدگانی که مغشوش می بینند یا به خیانت گزارش می دهند! امان از رفیق و مشاور بد! و امان از جان در تمنا و خیال تنیده که چون خود مهیاست، اطرافیان نیز بر قطر تارهای تنیده او می افزایند! اگر به دستاویز ایمان باید چنگ انداخت و رستگار شد، شرط آن زمام داری دوستی ها و دشمنی هاست. به بیان شریف امام صادق علیه السلام «از محکم ترین دستگیره های ایمان این است که دوست بداری در راه خدا و دشمن بداری در راه خدا و ببخشی در راه خدا و دریغ کنی در راه خدا.» یعنی که در دوستی و دشمنی و رقابت و رفاقت و عداوت، اندازه را با تراز ولایت نگه داری. این عین مصلحت و منتهای عقلانیت است. و این، همان خطی است که فاصله انداخت میان دو صاحب منصب، که فاصله پایان ریاستشان 3 ماه نشد. یکی اسوه مشتاقان و مردمان شد و دیگری آینه عبرت آیندگان. مشکل از شماره «عینک عقل» سید ابوالحسن بنی صدر بود. حلقه اولی که در خیال او دمیده بودند و به همین دلیل توانستند اطرافش را بگیرند، جز کبودی و تیرگی و بدگمانی به او ننمایاندند. کاری که خودشیفتگی با رجال پرآوازه کرد، ده ها قرص اکستازی با جوانان خام و خیال پرور نکرده است. چیزی شبیه از هواپیماپریدن و روی ابرها راه رفتن. متشکریم، نه از خود. از محمدعلی رجایی الگوی سیاستمدار مکتبی مقلد امام که یادش نرفت روزی دستفروش بود و بعد معلم. و به واسطه عملش، عقل را با ما هجّی کرد و آموخت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]