واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ویشودها یا چاکرای گلو لغت ویشودها به معنی پالایش است و بنابراین این چاکرا مرکز تصفیه سازی نام دارد. سمبل این مرکز یک نیلوفر آبی به رنگ بنفش دودی با شانزده گلبرگ است که در مرکز آن مثلثی وارونه با دایره سفیدرنگی محاط بر آن قرار دارد. چاکرای گلو با عنصر اثیر و حس شنوایی در ارتباط بوده، با سیاره عطارد پیوند دارد و کیفیت تابشی آن علم و دانش عینی است. طرح حیوانی این مرکز را فیل و سمبل ربانی آن را ساداسیوا و ساکینی و مانترایا صوت چاکرای گلو را هام تشکیل می دهند. گفته می شود که چاکرای گلو محلی است که در ان معجون آسمانی (اکسیر اسرار آمیز حیات جاودانی) چشیده می شود. این اکسیر نوعی ترشح شیرین است که از غده ای بنام لالانا چاکرا واقع در خلف گلو ترشح می شود. غده اکسیری فوق خود به کمک تمرینات پیشرفته یوگا تحریک می گردد. این اکسیر قادر است هر یوگی را بدون آب و غذا برای هر مدتی زنده نگهدارد. در سطح جسمانی این چاکرا سیستم عصبی، اعضاء تناسلی زن، طنابهای صوتی و گوشها را تحت کنترل خود دارد و غدد درون ریز مرتبط با آن غدد تیروئید و پاراتیروئید می باشند. چاکرای گلو مرکز خلاقیت و آفرییندگی، بویژه در کلام است. استفاده از این مرکز در برقراری ارتباط تنها مختص به انسانهاست. عرفان تبتی برای هر صوت یک ارتعاش یا یک انرژی غیرقابل رویت قائل است که تنها بهنگام ضرورت به زبان می آید. امروزه ما بی وقفه به صحبت درباره چیزهای نه چندان ویژه مشغولیم. بهمین دلیل احساس صوت در ما کشته شده است. در مکتب اسرار آمیز شرق صوت همواره به شکل مانترا برای بالا بردن سطح هشیاری و آگاهی مورد استفاده قرار گرفته است. این همان روشی است که توسط ماهاریشی ماهش یوگی به شکل مراقبه متعالی معرفی گردید. برای آواز خواندن از این مرکز استفاده می شود. موسیقی تولید شده توسط صدا از نظر درمانی بسیار موثر است. در قرون وسطی آسایشگاهای راهبان مسیحی از موسیقی برای کمک به بیماران دردمند، ایجاد حس آرامش در بیماران محتضر و کمک به مرگ آگاهانه استفاده می شود. موسیقیدانان متفکر شهر دنور در ایالات متحده آمریکا این سنت را دوباره برقرار ساختند. هجده سال پیش ترزا شرودر شکر گروهی از ماماهای محلی را گرد هم آورد که برای کمک به پشت سر گذاشتن فرآیند احتضار و مرگ در منازل، بیمارستانها و آسایشگاهها از چنگ و آواز استفاده می کردند. فرونشانی درد و برقراری مرگی آگاهانه بویژه در استقرار مجددد عزت نفس، صمیمیت و احترام درونی در فرد یا جامعه تجربه کننده مرگ در خور تعمق است. این موضوع در کتاب وی بنام زخم تابناک به توصیف در آمده است. مرکز گلو پلی است بین قلمرو جسمی و روحی. هنگام باز بودن این مرکز برقراری ارتباط با دوستان قدیمی ممکن است با مشکل مواجه گردد، زیرا ورود به قلمرو روحی انرژیهای فرد را دستخوش تغییر ساخته و دوستان قبلی با احساس این تغییرات ایجاد ارتباط با انرژیهای روحی را مشکل می یابند. اما این انرژیهای تازه شروع به جذب دوستانی جدید با عقاید مشابه می کنند. با بیدار شدن این مرکز استعداد ارتباط ذهنی (تله پاتی) و اطلاع از گذشته، حال و آینده در فرد تجلی پیدا می کنند. عدم تعادل در این مرکز می تواند منجر به بروز بیماری آسم، سرگیجه، آلرژیها، کم خونی، احساس خستگی، لارنژیت، گلودرد و اختلالات قاعدگی گردد. همچنین ممکن است زمینه اختلالات پوستی و تنفسی را فراهم آورد. از طرفی ممکن است احساس تهی بودن و اشکال در ابراز وجود به فرد دست دهد. پاولین ویلز - مترجم : مرجان فرجی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]