واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كات يادداشتي بر فيلم مرد آهني ساخته جاناتان كوليامردي براي زمانه ما
امير ميلانيجاناتان كوليا فوريو متولد 1966 نيويورك است. در 1988 تحصيل در كالج كوئينز را نيمهتمام گذاشت و به شيكاگو رفت تا كمدين شود.
در تئاترهاي بداهه تجربه اندوخت و در 1993 اولين نقش كوچك خود را در فيلم رودي به دست آورد. سال بعد وارد تلويزيون شد و سپس به لسآنجلس مهاجرت كرد. در آنجا موفق شد تا به عنوان بازيگر-فيلمنامه نويس با فيلم Swingers شهرتي به هم بزند. در فيلمهاي سينمايي و تلويزيوني متعددي ظاهر شد و تهيهكنندگي را نيز آزمود. در سال 2003 اولين فيلم بلند سينمايي خود را به نام الف ساخت. فيلم با موفقيت تجاري روبهرو شد و راه را براي تامين سرمايه فيلم گرانقيمت زاتور باز كرد. مرد آهني سومين فيلم بلند فوريو است و با توجه به سه فيلميكه تاكنون ساخته است، ميتوان او را كارگرداني مناسب براي فيلمهاي خانوادگي و نوجوانپسند ارزيابي كرد. چيزي كه خود نيز به آن ميبالد.
با اين اوصاف بديهي است كه ميتواند بهترين گزينه براي توليد اولين فيلميباشد كه استوديوي مارول نقش صاحب اثر و سرمايهگذار را بازي ميكند. فيلميبا بودجه اي 186 ميليون دلاري كه فوريو خود آن را نوعي فيلم مستقل جاسوسي-مهيج كه گويا رابرت آلتمن آن را با تاثيراتي از سوپرمن، داستانهاي تام كلنسي، فيلمهاي جيمز باند و پليس آهنين و بتمن بازميگردد كارگرداني كرده باشد. توصيف خوبي است و نبايد فراموش كرد كه آلتمن نيز فيلميچون پاپاي (همان ملوان زبل خودمان!) را در كارنامه دارد. با اين تفاوت كه مرد آهني به گفته خالقانش بر اساس شخصيتي واقعي چون هاوارد هيوز ساخته شده كه عاشق هوانوردي، فيلمسازي، اختراع و ... بود.
بنا به اقتضاي روز داستان كميتغيير يافته و به روز شده است. در قصه اصلي استارك در جنگ ويتنام زخمي ميشد و سپس در جنگ خليج شركت ميكرد، اما در فيلم محل وقوع داستان به افغانستان تغيير يافته است. البته اين موضوع سبب نشده تا فيلم حال و هوايي واقعگرايانه پيدا كند. مرد آهني شايد مهم ترين و مورد پسندترين قصه مصور مارول نباشد، اما به دليل داشتن مابه ازاي بيروني [هاوارد هيوز] با الگوهاي قهرماني در قرن بيستم بيشتر همخواني دارد. طبيعي است چنين ابرقهرماني بايد خيلي زودتر از اينها روي پرده سينما ظاهر ميشد. او بر خلاف مرد عنكبوتي توسط يك حيوان گزيده نميشود، يا مانند سوپرمن مادرزاد داراي نيروهاي خارقالعاده نيست. بلكه او مردي متعلق به زمانه ما است كه تنها توانايياش ساختن و ابداع ابزار است. يك مغز متفكر كه سرانجام به قدرت تخريبي اختراعات پي ميبرد، يعني زماني كه روي خود حضرتشان امتحان ميشود. اما راهحل نهايي آن قدرها هم مسالمتآميز نيست و ته رنگي از تصور آمريكاييهاي امروز براي دست يافتن به صلح دارد: استفاده از زور يعني جنگ براي صلح. به همين خاطر قهرمان ما هم بعد از اعلام توقف خط توليد موشكهاي جريكو[به خاطر اينكه سربازان آمريكايي هم با سلاحهاي ساخت كارخانه خود او لتوپار ميشوند!] چاره اي نميبيند تا زره خارقالعاده خود را توليد كند و به جنگ تروريستها و حاميان آنها [صاحبان كارخانجات اسلحهسازي] برود!
رابرت داوني جونيور كه براي رسيدن به قالب فيزيكي نقش بسيار تلاش كرده، در ترسيم چهره پر تناقض اين قهرمان كمي تا قسمتي عياش و اصولا يك بچه بد موفق است. ميماند حضور كم رنگ بانو پالترو كه مدتي است دوستداران خود را از فيض ديدارش محروم كرده بود، در نقشي كوچك و بدون چالش كه انتظارات را بر باد ميدهد. بريجز نيز در نقش آدم بد قصه با سري طاس و انگيزههايي پذيرفتني خوش درخشيده است. ميماند حضور دو ايراني-رامين جوادي و شاون توب- در دو نقش پر اهميت كه ميتواند انگيزه قوي براي تماشاي فيلم از سوي ايرانيها باشد. كارگردان فيلم اعلام كرده كه مرد آهني اولين فيلم از يك سهگانه است و قرار است كه قسمت دوم آن در سال 2010 اكران شود. ولي تا آن زمان سه سال بايد صبر كنيد. پس دم را غنيمت شمرده و به تماضاي همين يكي برويد!
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]